آب در هاون و ما گرد و جهان می گردد

Goharshady

New Member
ارسال ها
2,239
لایک ها
166
امتیاز
0
#1
یکی از ملوک را حکایت کنند که آب در هاون می کوبید و چاکران و خادمان نیز بدین کار گمارده که این بیزینس است و باید که هرچه محکمتر کوفتن. پس قاسم بر این حال وقوف یافت. پیش ملک شد و گفت ای ملک این من که قاسم باشم، علم تدبر آموخته ام و بهره وری و MBA و جای آن باشد که در بین غلامان و چاکران مرا نیز جایی نشانی از بهر مشاورت. گفت (ملک گفت) نیک باشد و ما را پندی ده. گفت از این آب کوفتن چه حاصل که نه ایزو باشد و نه جاست این تایم و نه شش سیگما و دست از این حرکت کوتاه کن. ملک گفت این سخن موافق حال من نگفتی که آن گواهینامه ایزو بر دیوار و آن EFQM بر طاقچه و آن استاندارد دم کوزه و الباقی در انبان است و این کارآفرینی نمی بینی که خدم و حشم همه در کار کوفتنند. قاسم بیامد که در انبان و طاقچه به کارت نیایند و حکایت آن زنبور مناسب حال توست که زور داشت و عسل نداشت. ملک روی در هم کشید و موافق طبعش نیامد و قاسم بیرون بیامد. کسی گفتش ای قاسم! این چه حرکت بود؟ گفت انتقاد سازنده. گفتندش مرانجامش چه شد؟ گفت: مصلحت ندیدم از این بیش ریش درونش را خراشیدن و نمک پاشیدن و هیچ. گفتند باش تا صبح دولتت بدمد. ماند و ندمید و سالی دو بر این آمد، و قاسم در کار نقد سازنده بودی. پس عهد و عیال بر آشفتند که ای قاسم و ای بهره ور کاری کن که ما را به هر سازی توانستن رقصیدن الی گرسنگی که سازی بس ناکوک باشد (بیت: وین شکم بی هنر پیچ پیچ …. صبر ندارد که بسازد به هیچ) و قول حکما بر کار بند که گفته اند: نقدینگی به از نقد. قاسم در اندیشه شد. بسی بر نیامد که یاران فراخواند و نزد ملک شدند. ملک گفت موجب گردآمدن اینان چیست؟ قاسم گفت اعطای نشان افتخار در تلاش و همیت آن جناب در کوبیدن آب در هاون. ملک را این سخن پسندیده آمد و بر صدر نشاندش و گفت ای قاسم و ای MBA ما را پندی ده که در پیشانیت نشان بزرگی و عالمیت nنقش دارد. گفت (قاسم گفت) که این بنده کمترین را اندازه به پند و اندرز نرسد که سالیان می بایست در این جمع نشستن و آموختن (نسخه: بر این سفره نشستن و خوردن) و گفت آنچه در کمال و جمال ملک بایست گفتن (بیت: گر بر سر و چشم ما نشینی …. نازت بکشم که نازنینی) چون سخن بدین پایه رسانید ملک را گفت که البته مرا عرضی باشد: فرمود آن چیست؟ گفت آب را آرامتر کوفتن تا از هاون نریختن و در مصرف آب صرفه جویی نمودن. ملک را دل از این سخن به هم برآمد و آب در دیده بگردانید و گفت که این قاسم بهترین مدبران باشد و سرآمد جهانیان. فی الجمله قاسم را به ناز و نعمت بپرورید و اسباب معاش فراهم فرمود.

تتمه: و کنون که این حکایت می خوانید ۷۰۰ سال باشد که قاسم به دیار باقی شتافته ولکن نوادگانش را همچنان نقد در انبان است، از آن بادمجان ها که قاسم چیدمان نمود، دور بشقاب را. (رحمه الله)

۱۰ بهمن ۱۳۸۷
بچه مشد
 
بالا