- ارسال ها
- 375
- لایک ها
- 693
- امتیاز
- 0
«صنایع بدیعی» عنوانی قدیمی است برای بخشی از هنرمندیهای شاعران كه خارج از قلمرو وزن و قافیه بوده و به عنوان آرایشهایی برای كلام به كار می رفته است.
ادبای قدیم ما كوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در كار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن كنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده كه برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به كار می رفته است. شاید آنگاه كه علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند كه خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به كمك این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن كنند و در اختیار شاعران قرار دهند.
مثلاً وقتی شاعری گفته بود:
صندوق خود و كاسه درویشان را خالی كن و پر كن كه همین می ماند
عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد كه در این بیت، حداقل دو صنعت به كار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یك بیت كه "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی كه در "صندوق و كاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است؛ یعنی صندوق خود را خالی كن و كاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشكلی در كار نبود; شاعران هنرمندی می كردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. كم كم پای كارهایی به میان آمد كه هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و كمكی به زیبایی شعر نمی كرد.
مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت كه از هر دو سو یكسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت كه از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان كس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد و شاعران، یك هنرمندی فرعی و كم خاصیت را كانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای ركود و انحطاط است كه شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می كنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این كارهای بیهوده، برای هر یك از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. كم كم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یك ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر كردند كه قوّت شاعریشان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند كه هر چه دامنه ی تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر كمك بیشتری كرده اند.
جناس،( یعنی آوردن دو كلمه ای كه در لفظ یكسان و در معنی متفاوت) یكی از صنایع مهم بدیع بود؛ باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی:
تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه كرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه كرد
كه می شد آن صنعت را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نكردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند: مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مركّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مكرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است كه اركان جناس در كتابت یكی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است كه كلمات متجانس در تلفّظ یكسان و در كتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم كه قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار كه هر چه تقسیم بندیها را ریزتر كنیم، خدمت بیشتری كرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند به گونه ای كه طی چند قرن، تعداد صنایع كه روزی كمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس كه بیشتر اینها از سر تفنّن و بیكاری بود و نشانه ی انحطاط ذوق جامعه شعری ما.
در این میان ما چه می توانیم كرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی كه در كتابها آمده، آنها را كه واقعاً به زیبایی و رسایی سخن كمك می كنند، بیرون بكشیم و به كار ببریم. بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر می شوند. مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست كه برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر كنیم؛ مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یكدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس.
ما در دو قالب صنایع بدیع لفظی و معنوی به توضیح پیرامون صنایع بدیعی می پردازیم. و شاخه بندی ما به این صورت است كه صنایعی كه در لفظ كلام قابل درك است در صنایع لفظی و صنایعی كه در معنی كلام نهفته است، جزء صنایع معنوی دسته بندی شده اند.
ادبای قدیم ما كوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در كار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن كنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده كه برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به كار می رفته است. شاید آنگاه كه علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند كه خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به كمك این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن كنند و در اختیار شاعران قرار دهند.
مثلاً وقتی شاعری گفته بود:
صندوق خود و كاسه درویشان را خالی كن و پر كن كه همین می ماند
عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد كه در این بیت، حداقل دو صنعت به كار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یك بیت كه "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی كه در "صندوق و كاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است؛ یعنی صندوق خود را خالی كن و كاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشكلی در كار نبود; شاعران هنرمندی می كردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. كم كم پای كارهایی به میان آمد كه هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و كمكی به زیبایی شعر نمی كرد.
مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت كه از هر دو سو یكسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت كه از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان كس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد و شاعران، یك هنرمندی فرعی و كم خاصیت را كانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای ركود و انحطاط است كه شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می كنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این كارهای بیهوده، برای هر یك از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. كم كم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یك ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر كردند كه قوّت شاعریشان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند كه هر چه دامنه ی تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر كمك بیشتری كرده اند.
جناس،( یعنی آوردن دو كلمه ای كه در لفظ یكسان و در معنی متفاوت) یكی از صنایع مهم بدیع بود؛ باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی:
تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه كرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه كرد
كه می شد آن صنعت را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نكردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند: مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مركّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مكرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است كه اركان جناس در كتابت یكی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است كه كلمات متجانس در تلفّظ یكسان و در كتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم كه قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار كه هر چه تقسیم بندیها را ریزتر كنیم، خدمت بیشتری كرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند به گونه ای كه طی چند قرن، تعداد صنایع كه روزی كمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس كه بیشتر اینها از سر تفنّن و بیكاری بود و نشانه ی انحطاط ذوق جامعه شعری ما.
در این میان ما چه می توانیم كرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی كه در كتابها آمده، آنها را كه واقعاً به زیبایی و رسایی سخن كمك می كنند، بیرون بكشیم و به كار ببریم. بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر می شوند. مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست كه برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر كنیم؛ مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یكدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس.
ما در دو قالب صنایع بدیع لفظی و معنوی به توضیح پیرامون صنایع بدیعی می پردازیم. و شاخه بندی ما به این صورت است كه صنایعی كه در لفظ كلام قابل درك است در صنایع لفظی و صنایعی كه در معنی كلام نهفته است، جزء صنایع معنوی دسته بندی شده اند.