ابوالقاسم حالت که بود؟

ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#1
خط سرنوشت

استاد ابوالقاسم عبداللّه فرد، متخلص به حالت در سال 1293 شمسی در تهران به دنیا آمد. او پس از گذراندن دوره ابتدایی و دبیرستان، بر حسب ذوق هنری خود، وارد انجمن ادبی ایران شد. ابوالقاسم عبداللّه فرد در سال 1317شمسی، پس از آشنایی با حسین توفیق سردبیر هفته نامه توفیق وارد عرصه طنزپردازی شد. او درباره چگونگی آغاز کار هنری خود می گوید: «تا آن زمان اشعار جدی سروده بودم و مقداری قصیده و غزل داشتم، ولی هرگز گمان نمی کردم که خط طنز نیز جزء مهم ترین خطوط سرنوشت من باشد». او مشکلات اجتماعی دوره خود را پیوسته با زبان طنز بیان می کرد. در این باره می گوید: «از سال 1321 ترانه سازی نیز یکی دیگر از کارهای ذوقی من شد و با ترانه های فکاهی که به عنوان پیش پرده در تماشاخانه تهران اجرا می شد، از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان انتقاد می کردم. به طور کلی از سال 1317 تا 1325 که راهی هندوستان شدم، طنزپردازی حرفه من بود و تقریبا روزی ده تا دوازده ساعت در این خط قلم می زدم».
سبک و شیوه حالت

استاد حالت، برای مردم و به زبان ایشان شعر سروده، دردهای اجتماعی و گرفتاری های عمومی را که غالب افراد جامعه با آن دست به گریبانند، به شیوه ای مطلوب و بیانی ملیح شرح می داد. اشعار او، نمونه افکار و باورهای سیاسی و مسائل و آرزوهای مردم آن زمان است و این خود یکی از دلایل مشهور شدن اوست. استاد حالت معتقد بود که اصلاح اخلاق فرد کاری است که شاعران و نویسندگان قدیم مانند سنایی و مولانا و دیگران با آثار منظوم و منثور اخلاقی خود انجام داده اند و امروزه بازگو کردن مفاسد جامعه بیشتر مطرح است. طنز نیز یکی از برنده ترین حربه ها برای پیروزی در این میدان است. چنان که برای کنایه زدن به نمایندگان و وزیرانی که پس از گرفتن یک پست به فساد مالی دچار می شوند، چنین سروده است:
به حسب تصادف چو گشتی وزیر
مشو غافل از حال برنا و پیر
چو خواهی نگردد مقام توپست
مکن با نمایندگان بند و بست
مکن دشمنی با وطن دوستان
مشو خار گل های این بوستان
جودت طبع
از مطالعه آثار حالت پی می بریم که استاد، طبعی روان داشته و در بدیهه سرایی نیز توانا بوده است. او در اکثر جراید و هفته نامه های فکاهی پایتخت، اشعاری به امضاهای مستعار می نوشت. گذشته از آن، اشعار عرفانی، اخلاقی و مذهبی بسیاری نیز دارد، که پاره ای از آن ها در مجله آیین اسلام به چاپ می رسید. او در سرایش انواع غزل، قصیده، مثنوی و رباعی و دیگر قالب های شعری دست داشت. شعر حالت زبانی روان و گویا و مضمونی بکر و بدیع داشت و در آن ابتکارات لفظی دلپسندی به کار رفته است. استاد با امضای هدهد میرزا، بحر طویل می نوشت و با نام های مستعار، خروس لاری، شوخ، قاضی مآب و ابوالعینک شعر می سرود. او پیش از انقلاب اسلامی تقریبا با اکثر نشریات همکاری داشت. پس از انقلاب نیز میدان طنز و فکاهی را خالی نکرد و با نشریات گوناگون از جمله خورجین و گل آقا همکاری می کرد.
ابتکار

یکی از دوستان ادبی استاد حالت در پیش گفتار کتاب ابوالعینک به ویژگی های اخلاقی او اشاره می کند و می گوید: «حالت در شعر، سبکی خاص و روشی ممتاز داشت. کسانی که با اسلوب مخصوص او آشنا هستند، هر کجا شعری از او را ببینند اگرچه ذکری از گوینده نرفته باشد، بی درنگ آن را تشخیص می دهند. این حسن ابتکار، در انتخاب موضوع و اختراع مضمون، خوانندگان را با شیوه ای نو و اختراعی تازه رو به رو می کند. استاد حالت در یک بیت، خود به این نکته اشاره می کند که:
گر اروپایی بود هر روز فکر اختراعی
بنده هم هر هفته شعری می سرایم ابتکارا
در اکثر اشعار حالت، لفظ و معنا هر دو تازگی دارند و به خواننده ذوق مخصوص می بخشد. این موضوع زاییده روح پرنشاط و طبع لطیفه پرداز اوست که اثر مستقیمی در آثار و اشعارش گذارده است؛ زیرا از کوزه همان برون تراود که در اوست».
طنز و جذابیت در کلام

بزرگان سخن، طنز را مانند نمک در غذا می دانند؛ چنان که طعام بی نمک در ذائقه خوش نیاید، سخن، خاصه ادبیات نیز بی طیبت و فکاهه به گوش خوش نرسد. به همین دلیل، قطعات طنزآمیز اخلاقی در آثار عموم شعرای ایران به فراوانی یافت می شود. برای نمونه، یک سوم مطالب کتاب گلستان سعدی که از عالی ترین کتاب های ادبی زبان فارسی است، لطیفه های طنزآمیز است که گاه به زیبایی در یک بیت این چنین خلاصه می شود:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست
تأثیر طنز اجتماعی
استاد حالت درباره نقش طنز اجتماعی و سیاسی در ادبیات می گوید: «قلم طنز، زشتی ها و مفاسد غم انگیز را چنان با زیرکی و شوخ طبعی وصف می کند که مطالعه آن ها، برای عموم مردم نه تنها ملال آور نیست، بلکه مسرت بخش است. هدف عالی طنز از توصیف پلیدی ها، تعریف ضمنی پاکی هاست؛ ترغیب جامعه به ترک زشتی و درک زیبایی است و تعقیب چنین هدف مقدسی به زبان طنز کار دشواری است.
آزادی بیان در نگاه استاد

استاد حالت درباره آزادی بیان چنین گفته است: «مردم کشوری که می خواهد راه ترقی را طی کند، باید آزادی بیان داشته باشند، تا در میان حرف های بی پایه که جز اشتباه و سوء تفاهم و غرض ورزی هدف دیگری ندارد، نظرات و عقاید قابل توجهی نیز اظهار و ارائه شود، انتقادهای اصلاحی مورد توجه قرار گیرد و پندهای سودمند به کار بسته شود و سود بخشد. در سایه آزادی بیان، می توان انگشت روی دردها نهاد و آنها را نشان داد، فریاد دردمند کم ترین اثرش این است که طبیب را متوجه درمان درد و نجات بیمار می کند».
قلمرو آثار حالت

اگر شخصیت استاد حالت را شخصیتی لطیفه پرداز و شوخ در نظر آوریم به خطا نرفته ایم. اما ابعاد شخصیتی و حرفه ای او تنها در قالب طنز نمی گنجد، بلکه شعرهای عرفانی و اخلاقی بسیاری نیز در آثار او دیده می شود. تسلط وی به زبان های انگلیسی، عربی و فرانسه سبب شد کتاب هایی از آن زبان ها نیز به فارسی ترجمه کند. او همچنین سراینده نخستین سرود ملی جمهوری اسلامی ایران بود که تا سال های متمادی در کشور اجرا و پخش می شد. برخی کتاب های چاپ شده از استاد شامل دیوان ابوالعینک، خروس لاری، شوخ، هدهد میرزا و چند کتاب دیگر است. ترجمه کلمات قصار حضرت علی علیه السلام به رباعیات نیز از آثار جاودان اوست. همچنین هشت جلد مقالات طنزآمیز مانند از عصر شتر تا عصر موتور، از بیمارستان تا تیمارستان، آش کشک خالته و چند جلد دیگر، از حالت به چاپ رسیده که با سر انگشت طنز، معایب امور سیاسی و اداری و مفاسد اجتماعی را نشان می دهد.
عشق به حضرت علی علیه السلام

شاعران و ادیبان فرهیخته این سرزمین، چنان شیفته اهل بیت علیهم السلام هستند که عشق و محبت آنان در آثارشان کاملاً نمایان است. استاد ابوالقاسم حالت، نیز آنجا که سخن از شخصیت بارز انسان کامل، حضرت علی علیه السلام به میان می آید، درباره شخصیت وصف ناشدنی آن حضرت، اشعاری می سراید که نشانگر عشق و ارادت او به ایشان است. چنان که سروده است:
روح مطلق، شیرحق، شاه نجف، صهر رسول
عین ایمان، اصل دین، کان کرم، کوه وقار
دفتر حکمت، کتاب فضل، دیوان کمال
آفتاب عزّ و شوکت، آسمان اقتدار
کاخ دین را پایگاه و باغ حق را باغبان
ملک جان را پادشاه و شهر دل را شهریار
در خلافت عدل او کاخ امان را بام و در
در فتوت جود او شاخ کرم را برگ و باد
«حالت» ار خواهی که در محشر نباشی روسیاه
روشن از مهر علی شو در نهان و آشکار
درگذشت
استاد ابوالقاسم حالت، بیش از نیمی از عمر خود را با بهره جستن از قلم روان و طبع زیبای طنز خود در ساختن تصنیف های فکاهی و ادبی صرف کرد و با سخن کوتاه و طبع سرشارش که مانند چشمه فیاضی می جوشید، اشعاری بنابر حال و مقال جامعه سروده است. او که در حقیقت نقش یک وقایع نگار امین و یک تماشاگر دقیق صحنه های گوناگون جامعه را بر دوش داشت، سرانجام در سوم آبان ماه سال 1372 شمسی در سن هفتاد و هشت سالگی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
جانم فدای علی علیه السلام

تا زنده ام به جهان، گویم ثنای علی
جانم فدای علی، جانم فدای علی
گر در علی نگری، بینی به جلوه گری
در قالب بشری، ذات خدای علی
او برتر از بشر است، از گوهری دگر است
پوشیده از نظر است، قدر و بهای علی
ایمان ثمر ندهد، طاعت اثر ندهد
جان از بلا نرهد، جز با ولای علی
عشق است رهبر او، شوق است یاور او
هر کس که در سر او، باشد هوای علی
من تر زبان شده ام، شیرین بیان شده ام
تا این میان شده ام، مدحت سرای علی
تا جان روشن من، باقی است در تن من
باشد به گردن من، طوق ولای علی
نزدیک شد به خدا، بیگانه شد زخطا
«حالت» هر آنکه چو ما، شد آشنای علی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#2
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

قسمتی از وصیت نامه ی حالت:
بعد مرگم نه به خود زحمت بسيار دهيد
نه به من بر سر گور و کفن آزار دهيد
نه پي گورکن و قاري و غسّال رويد
نه پي سنگ لحد پول به حجّاردهيد
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسي
كس بدان عضو بود حاجت بسيار دهيد
اين دو چشمان قري را به فلان چشم چران
كه دگر خوب دو چشمش نکند کار دهيد
وين زبان را که خداوند زبان بازي بود
به نمايندۀ لال از پي گفتار دهيد
كلّه*ام را که همه عمر پر از گچ بوده است
راست تحويل علي*اصغر گچکار دهيد
وين دل سنگ مرا هم که بود سنگ سياه
به فلان سنگتراش ته بازار دهيد
كليه*ام را به فلان رند عرق*خوار که شده است
از عرق کليۀ او پاک لَت و پار دهيد
ريه*ام را به جواني که ز دود و دم بنز
در جواني ريۀ او شده بيمار دهيد
چانه*ام را به فلان زن که پي ورّاجي است
معده*ام را به فلان مرد شکمخوار دهيد
گر سر سفره خورد فاطمه بي*دندان غم
به که دندان مرا نيز به آن يار دهيد
تا مگر بند به چيزي شده باشد دستش
فتق بندم ببريد و به طلبکار دهيد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

amir.ekhlasi

New Member
ارسال ها
364
لایک ها
183
امتیاز
0
#3
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

نوه ایشون همکلاسی منه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MUTE

New Member
ارسال ها
431
لایک ها
264
امتیاز
0
#4
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

این شعر هم مال ایشونه دیگه ؟ :دی
ای مادر عزیز که جانم فدای تو ......


 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#5
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

بله این شعرم مال ِ آقای حالت هست...
و یکی از معروف ترین شعراشونم هست...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#6
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

ای مادر عزيز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت ياران و دوستان
همپايه محبت و مهر و وفای تو
مهرت برون نمی*رود ز سينه*ام كه هست
اين سينه خانه تو و اين دل سرای تو
آن گوهر يگانه دريای خلقتی
کاندر جهان کسی نشناسد بهای تو
مدح تو واجب است ولی کیست آن کسی
کاید برون ز عهده مدح و ثناي تو
هر بهره*اي كه برده*ام از حسن تربيت
باشد ز فیض کوشش بی منتهای تو
ای مادر عزیز که جان داده*اي مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو
گر جان خویش هم ز برايت فدا كنم
کاری بزرگ نیست كه باشد سزاي تو
تنها همان توئی که چو برخیزی از میان
هرگز کسی دگر ننشیند به جای تو
گر بود اختیار جهانی به دست من
مي*ريختم تمام جهان را به پاي تو
 

f-alizadeh

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
693
امتیاز
0
#7
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

چه کنم با دل خویش؟!(شعری از ابوالقاسم حالت)
آه آه از دل من
که ازو نیست به جز خون جگر حاصل من
زانکه هر دم فکند جان مرا در تشویش
چه کنم با دل خویش؟
چه دل مسکینی
که غمین می شود اندر غم هر غمگینی
هم غم گرگ دهد رنجش و هم غصه میش
چه کنم با دل خویش؟
در دلم هست هوس
که رسد در همه احوال به درد همه کس
چه امیری متمول چه فقیری درویش
چه کنم با دل خویش؟
طفل عریانی دید
چشم گریانی و احوال پریشانی دید
شد چنان سخت پریشان که مرا ساخت پریش
چه کنم با دل خویش؟
دیده گردید فقیر
بهر نان گسنه آن گونه که از جان شد سیر
دل من سوخت بر او یا جگر من شد ریش
چه کنم با دل خویش؟
زارم از دست عدو
چه کنم دل نگذارد که برم حمله بدو
بس که محتاط به بار آمده و دوراندیش
چه کنم با دل خویش؟
گر درافتم با مار
نیست راضی دل من تا کشد از مار دمار
لیک راضی است که از او بخورم صدها نیش
چه کنم با دل خویش؟
دارد این دل اصرار
که من امروز شوم بهر جهانی غمخوار
همه جا در همه وقت و همه را در همه کیش
چه کنم با دل خویش؟
از برای همه کس
دل "بیرحم" در این دوره به کار آید و بس
نرود با دل پر عاطفه کاری از پیش
چه کنم با دل خویش؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MUTE

New Member
ارسال ها
431
لایک ها
264
امتیاز
0
#8
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

نمیشه یه کم ریز تر بنویسین ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#9
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

شدن که میشه...
اما میشه شما هم قلم ِ نوشته ها تون رو نستعلیق کنین؟
 

MUTE

New Member
ارسال ها
431
لایک ها
264
امتیاز
0
#10
پاسخ : ابوالقاسم حالت که بود؟

چرا ؟
چه اشکالی داره ؟
این که قشنگ تره

پگاه:قرار داد کردیم توی این انجمن ادبی از این قلم استفاده شود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
بالا