اثبات وجود خدا

artadokht

New Member
ارسال ها
224
لایک ها
47
امتیاز
0
#1
کمتر کسیه که اینو شنیده باشه.

اثبات وجود خدا:

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: بله.او خلق کرد.

استاد پرسید:آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟

شاگرد پاسخ داد:بله آقا

استاد گفت:اگر خدا همه چیز را خلق کرد پس او شیطان را هم خلق کرد.چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست ٬ خدا نیز شیطان است.

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد.استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مدهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت:

استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟؟

استاد پاسخ داد:البته

شاگرد ایستاد و پرسید:استاد سرما وجود دارد؟

استاد پاسخ داد:این چه سوالی است که میپرسی؟البته که وجود دارد.آیا تا کنون حسش نکرده ای؟

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت:در واقع آقا سرما وجود ندارد.مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد میکنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتون مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد و گرما چیزیست که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد.صفر مطلق ( 460F- ) نبود کامل گرماست.تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند.سرما وجود ندارد.این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.

شاگرد ادامه داد:استاد تاریکی وجود دارد؟

استاد پاسخ داد : البته که وجود دارد

شاگرد گفت:دوباره اشتباه کردید آقا

تاریکی هم وجود ندارد.تاریکی در حقیقت نبودن نور است.نور چیزیست که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد.اما تاریکی را نمیتوان.در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد اما شما نمیتوانید تاریکی را اندازه بگیرید.یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را میشکند و آنرا روشن میسازد.شما چه طور میتوانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چقدر تاریکی دارد؟تنها کاری که میکنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید.درست است؟ تاریکی واژه است که بشر برای توصیف زمانیکه نور وجود ندارد بکار ببرد.

در آخر مرد جوان از استاد پرسید:آقا شیطان وجود دارد؟

زیاد مطمئن نبود.استاد پاسخ داد:البته همانطور که قبلا هم گفتم.ما او را هر روز میبینیم.او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود.او در جنایت ها و خشونت های بیشماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد.اینها نمایانگر هیچ چیزی بجز شیطان نیست.

و آن شاگرد پاسخ داد:

شیطان وجود ندارد آقا.یا حد اقل در نوع خود وجود ندارد.شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست ٬ درست مثل تاریکی و سرما.کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد.خدا شیطان را خلق نکرد.شیطان نتیجه ی آن چیزیست که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند.مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

نام آن مرد جوان:

آلبرت انیشتین
 

hedayat-chem

New Member
ارسال ها
10
لایک ها
0
امتیاز
0
#2
البته كه خدا شيطان را خلق كرده . ولي خلقت جن و انسان به گونه اي است كه خداوند در انتخاب ها اختيار كامل به آنها داده است و شيطان( مي دانيم كه شيطان از اجنه است) انتخاب اشتباه كرد و براي هميشه رانده شد . در حقيقت استدلال استاد در ابتداي بحث اشتباه بوده كه خلقت خدا نمايانگر خود اوست زيرا خدا در بهترين وجه ما را خلق كرده ولي انتخاب را بر عهده ي ما گذاشته .
البته مسلم است هرجا كه وجود خدا در ذهن ما كمرنگ باشد ، شيطان در آنجا فعالتر مي شود.
 

IrNCO

New Member
ارسال ها
125
لایک ها
42
امتیاز
0
#3
خدا

[marq=right:b32a65d439]سوال: آیا خدا وجود دارد؟ چه شواهدی وجود خدا را ثابت میکنند؟[/marq:b32a65d439]

اين مطلب بر گرفته از سايت got questions ميباشد:

جواب: جالب توجه است که این موضوع بیش از هر موضوع دیگری مورد بحث و مشاجره قرار گرفته است. آخرین آمار حاکی از آن است که 90 درصد مردم جهان به خدا و یا قدرتی برتر معتقد هستند. در این راستا بنظر می رسد که مسئولیت اثبات وجود خدا بر عهدۀ آنانی است که وجود او را قبول دارند. ولی به نظر من آنانی که وجود خدا را رد می کنند موظف هستند که صحت اعتقاد خود را ثابت کنند.

هیچگاه نمی توان (بطور مطلق) وجود خدا را ثابت و یا انکار کرد. کتابمقدس تعلیم می دهد که حقیقت وجود خدا را باید با ایمان پذیرفت. " بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است. زیرا هر که تقرب به خدا جوید لازم است که ایمان آورد بر اینکه او هست و جویندگان خود را جزا (پاداش) می دهد." (عبرانیان 6:11) اگر خدا می خواست، می توانست به سادگی خود را ظاهر سازد و هستی خویش را به همۀ دنیا ثابت کند. ولی در این صورت دیگر نیازی به ایمان نبود. " عیسی گفت: "ای توما، بعد از دیدنم ایمان آوردی. خوشابحال آنانی که ندیده ایمان آورند." (یوحنا 29:20)

ولی این بدان معنی نیست که هیچ دلیلی بر اثبات وجود خدا موجود نمی باشد. کلام خدا می فرماید: "آسمان جلال خدا را بیان می کند و فلک از عمل دستهایش خبر می دهد. روز سخن می راند تا روز، و شب معرفت را اعلان می کند تا شب. سخن نیست و کلامی نی، و آواز آنها شنیده نمی شود. قانون آنها در تمام جهان بیرون رفت و بیان آنها تا اقصای ربع مسکون." (مزمور 1:19-4) دیدن ستارگان آسمان، تفکر در وُسعت جهان هستی، مشاهدۀ عجائب طبیعت، تعمّق در زیبائی طلوع و غروب آفتاب ... همه و همه گویای یک واقعیت هستند: خدای آفریننده ای وجود دارد. به غیر از این شواهد، وجدان انسان گواه دیگری بر وجود خداست. جامعه 11:3 خاطرنشان می سازد: " او .. ابدیت را در دلهای ایشان نهاده .." چیزی درونی در عُمق وجود ما هست که تشخیص می دهد چیزی فراتر و والاتر از این دنیا وجود دارد. حتی اگر به عقل خود این واقعیت را نپذیریم، ولی در عُمق وجود خویش نمی توانیم حضور الهی را مُنکر شویم. کتابمقدس می گوید که هر چند وجدان ما گواهی می دهد که خدا وجود دارد، همچنان عده ای حضور و وجود او را انکار می کنند: "احمق در دل خود می گوید خدائی نیست." (مزمور 1:14) 98 درصد تمام مردمی که در طول تاریخ بشریت بر زمین بوده اند، اعم از زمینه های مختلف فرهنگی، تمدنی، و منطقه ای به وجود نوعی خدا معتقد بوده اند. پس می بایستی شخصی و یا چیزی باعث شکل گیری چنین اعتقاد فراگیری شده باشد.

در رابطه با اثبات وجود خدا، علاوه بر بحث های کتابمقدسی، بحث های منطقی دیگری نیز وجود دارند. یکی از آنها بحث آنتولوژی (یا علم مربوط به هستی شناسی) است. در معروف ترین شکل این بحث، برای اثبات وجود خدا، به مفهوم خود خدا می پردازند. این بحث با تعریفی از خدا آغاز می شود که نشان می دهد: "خدا وجودی است که نمیتوان چیزی بزرگتر از او را تصوّر کرد." در این راستا آنها ادامه می دهند که: "وجود (وجود داشتن) بزرگتر از عدم (وجود نداشتن) است. بنابراین بزرگترین چیز قابل تصور می بایستی وجود داشته باشد." پس اگر خدا وجود نداشته باشد، او نمی تواند بزرگترین وجود (هستی) قابل تصور باشد. و چون این نتیجه با تعریف خدا مغایرت دارد، پس خدا نمی تواند وجود نداشته باشد. یک نوع دیگر از این بحث های منطقی بحث تلئوژی (علم مربوط به مطالعۀ حکمت غائی یا پایان شناسی) است. در این بحث گفته می شود که چون جهان هستی بر اساس طرح اعجاز انگیزی ساخته شده است پس بایستی طراح ماهری آن را به وجود آورده باشد. به عنوان نمونه اگر زمین فقط چندین کیلومتر دورتر و یا نزدیکتر به خورشید می بود، حیات موجودات بر روی زمین غیرممکن می شد. و اگر عناصر اتمسفر فقط چند صدم درصد متفارت می بودند، این فاجعه منجر به نابودی هر موجود زنده ای بر روی زمین می گردید. احتمال شکل گیری تصادفی یک مولکول پروتئین به میزان یک در 10 به توان 243 (یعنی عدد 10 که دارای 243 صفر است) می باشد. توجه داشته باشید که یک عدد سلول حاوی میلیون ها ملکول پروتئین است.

سومین بحث منطقی در زمینۀ اثبات وجود خدا بحث کازمولوژی (علم مربوط به نظم جهان هستی) است که در آن به رابطۀ بین علت و معلول می پردازند. بر این اساس، هر معلولی محصول یک علت است. پس جهان هستی به عنوان یک معلول بایستی علتی داشته باشد. و نهایتاً، یک وجود (یا شخص) غیر معلول که وجودش وابسته به چیز دیگری نیست باعث به وجود آمدن هر چیزی در عالم هستی شده است. این شخص غیر معلول همان خداست. چهارمین نوع بحث، بحث اخلاقی است. فرهنگ های گوناگون، در طول تاریخ، هر یک دارای نوع خاصی از قوانین بوده اند. آدمیان قادر به تشخیص بدی و نیکوئی هستند. تقریباً در همۀ ملت ها قتل،دروغ، دزدی، و فساد اخلاقی مردود شناخته شده اند. این حس تمئیز بد و خوب از کجا آمده است اگر از خدای قدوس نشأت نگرفته باشد؟

علی رغم همۀ این مطالب، کتابمقدس روشن می سازد که مردم معرفت واضح و غیر قابل انکار الهی را رّد کرده دروغ را متابعت خواهند کرد. در رومیان 25:1 می خوانیم: "ایشان حقّ خدا را به دروغ مبدل کردند. و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را به عوض خالقی که تا ابدالآباد همان است." کتابمقدس اضافه می کند که انسان برای بی ایمانی به خدا هیچ عذری ندارد. "زیرا که چیزهای نادیدۀ او یعنی قوت سرمدی او و الوهیتش از حین آفرینش عالم بوسیلۀ کارهای او فهمیده و دیده می شود تا ایشان را عذری نباشد." (رومیان 20:1)

مُنکران وجود خدا معمولاً برای توجیه بی ایمانی خود ادعا می کنند "ایمان به خدا علمی نیست" و یا اینکه "دلیلی برای اثبات خدا وجود ندارد." ولی دلیل واقعی این است که همه می دانند اگر به وجود خدا ایمان داشته باشند، این واقعیت را نیز باید بپذیرند که محتاج نجات و آمرزش گناهان هستند (رومیان 3:23؛ 23:6) و بایستی بابت تمام اعمال خویش پاسخگو باشند. ولی اگر، بر فرض محال، خدا وجود نداشته باشد، انسان خود را آزاد می بیند تا هر آنچه مایل است انجام دهد بدون آنکه نگران داوری و مجازات باشد. به نظر من علت افزایش طرفداران فرظیۀ تکامل همین است. خدا وجود دارد و هر یک از ما (بدون استثناء) بر آن واقف هستیم. اگر عده ای تلاش می کنند وجود خدا را رد کنند، این خود دلیلی است بر وجود او.

اجازه بدهید آخرین مورد را نیز مطرح کنم. من چگونه می دانم که خدا وجود دارد؟ من به وجود خدا ایمان دارم چون هر روز با او صحبت می کنم. مدعی نیستم که صدای او را با گوش جسمی خود می شنوم. ولی می توانم به جرأت بگویم که حضورش را احساس می کنم، هدایت هایش را درک می کنم، مجبتش را شناخته ام، و مشتاق فیض او هستم. برای این همه واقعه که در زندگی من رُخ داده است تنها یک توجیه وجود دارد: خدا وجود دارد و عمل می کند. او بطرز معجزه آسائی مرا نجات داد و زندگی مرا به گونه ای عوض کرد که نمی توانم وجودش را انکار کنم و یا اینکه او را تمجید نکنم. اگر شخص تصمیم گرفته باشد که وجود خدا را نادیده بگیرد، هیچیک از این بحث ها نمی تواند او را قانع کند. در نهایت، وجود خدا باید با ایمان پذیرفته شود (عبرانیان 6:11). ایمان به خدا یک جَهش کورکورانه در یک اطاق تاریک نیست، بلکه گام برداشتن در یک فضای نورانی است که 90 درصد مردم دنیا آنجا ایستاده اند.
 

nasim74

New Member
ارسال ها
54
لایک ها
5
امتیاز
0
#6
خیلی قشنگ بود!
 
ارسال ها
20
لایک ها
4
امتیاز
0
#7
مطلبتئن قشنگ بود مرسی.
 

fazanavrd

New Member
ارسال ها
92
لایک ها
10
امتیاز
0
#8
با فونت ریز خوانا تره
 

amirrezas

New Member
ارسال ها
204
لایک ها
17
امتیاز
0
#9
ممنون
 

mop

New Member
ارسال ها
318
لایک ها
111
امتیاز
0
#12
خوب بود.
 

f-makvandy

New Member
ارسال ها
177
لایک ها
21
امتیاز
0
#13
ممنون.

فقط یه نکته...

این نفی وجود شیطان بود(که غلطه)نه اثبات وجود خدا.....
 

mahdiyam

New Member
ارسال ها
172
لایک ها
102
امتیاز
0
#14
آدمی سیب هوس چید شبی شیطان شد

پیش چشم همه ی آینه ها عریان شد

پیش از آغاز زمین بود که عصیان رقصید

پیش از آغاز زمان بود که نافرمان شد

در شب وسوسه با دختر گندم خوابید

بوی ایمان ز دلش رفت اسیر نان شد

بعد از آن حادثه ی زرد خدا را گم کرد

اهرمن آمد و در غفلت او پنهان شد

آدمی عرش نشین بود "خدا" غیرت" بود

شد هوس پوش که تبعیدی خاکستان شد

(عبرت از هیبت این حادثه بر خود لرزید )

آدم از عرش خدا پرت شد

و شیطان شد تا به کی سیب و هوس, وسوسه, غفلت , شیطان؟ باید از وسوسه برگشت شبی انسان شد.

(کاری از : رضا اسماعیلی)

آدمی زاد هر چه انسان تر می شود چشم به راه تر می شود.(دکتر علی شریعتی)

شکوه و تقوی و شگفتی و زیبایی شور انگیز طلوع خورشید را باید از دور دید

اگر نزدیکش رویم از دستش داده ایم .

لطافت و زیبایی گل زیر انگشت های تشریح می پژمرد !

آه که عقل اینها را نمی فهمد......(کویر .دکتر علی شریعتی)
 

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#15
میدونم این پست برای الان نیست..........ولی میخواستم بگم......برای اینکه ما به یقین برسیم سه مرحله هست:
1.باید اول مسلمان شوید!!!یعنی تسلیم فرمان خدا شوید و منظور مستقیما دین اسلام نیست........یعنی بی چون و چرا فرمان حق را قبول کنید..
2.ایمان بیاورید!!!در حقیقت این مرحله یک رابطه ی متقابل بین خدا و انسان ایجاد میشود..
3.یقین میاورید!!!این مرحله تنها مرحله ایست که عده ای معدود به آن میرسند و میتوانند به راحتی وجود خدا را اثبات کنند[!!
توجه داشته باشید که منظور بنده از تسلیم خدا بودن منافاتی با عدم سوال کردن و تفکر کردن در مورد خدا ندارد!!

من خیلی کوتاه و مختصر از گفته های قران استفاده کردم.....


و باید بگم فوق العاده مطلب زیبایی نوشتید ممنون..
 
بالا