- ارسال ها
- 422
- لایک ها
- 39
- امتیاز
- 0
اختراع مادر از چه کسی بود؟
اشک. گریه.. اختراع مادر بود
كبريت اختراع مادرم بود
مادر....نمی دونم چجوری معنیش کنم
همیشه نخاستم درک کنم معنی مادرو
میگویند بهشت زیر پای مادر راست
ولی گاهی من شک می کنم
خیلی دوست دارم افکار مادران رو تجربه کنم
مادر مخلوقه قابل تحسینی
نمی دونم چرا از مادر شدن ترس دارم شاید ماله حرفای دبیر ادبیاتمونه که تو ذهنم هک شده که می گفت در زمانه شما مادر شدن مثل کناه است
البته فقط همین جمله را نگفت و خیلی براش توضیح دادو تا حدودی منم حرفاشو قبول کردم
یعنی خوده مادرهم اختراع است
یادم میاد چند ساله پیش توی یه زمانی دیگه احساس کردم مادرمو دوست ندارم
احساس کردم مادرم ازم دوره
احساس کردم اختراع های زیبای مادرم که دوست داشتنی بودن جاشون رو به عصر تکنولوری دادن
دکتر می گه من رقص ان دختر هندو را بیشتر دوست دارم تا نماز خواندن مادرم
چون ان دختر با عشق و علاقه می رقصد ولی مادره من به حکم عادت نماز می خواند
این حرفه یکی از دوستام بود که دیشب بهم زد در جوابه اینکه من بهش گفتم چرا نماز نمی خونی
نمی خوام دور شم از موضوعمون که مادره
بزار یکمی فکر کنیم برای دنیای مادر
ببینم بی رحمانه نیست که مادرمون رو فراموش کنیم و
بی رحمانه نیست یادمون بره وجوده ما بستگی به اون داره
بی رحمانه نیست یادمون بره که اون اولین لبخند رو روی چهره اشک الوده ما زد
بی رحمانه نیست یادمون بره وقتی اشک می ریختیم و گرسنگی دنیامون شده بود اون کسی بود که از شیره جونش به ما داد و توی سینه ی گرمش بقلمون کرد تا اروم بشیم
بی رحمانه نیست نا حقی نیست که فراموش کنیم مادر بود که به خاطره وجوده من و تو درد کشید
بی انصافی نیست که شک کنیم به این که چرا بهشت زیر پای مادره؟
واقعا چرا؟
چرا خیلی هامون مادر رو فراموش می کنیم
یا برامون عادی میشه تا اینکه یه روزی به نام روزه مادره یادمون میاد که مادری هم هست
دوسته عزیزه من مادر به نظره من مادره
مادر چه مامان باشه چه عزیز باشه چه خان جون و چه بی بی
بازم مادره
خدایا خیلی خواهش ازت دارم ولی این حرفمو به فرشته هات بگو
پرنگ تر تو لیستم دعاهام بنویسن
خدایا بهم فرست بده حتی برای یک ثانیه هم که شده
اختراع مادرت رو درست از اعماقه وجودم درک کنم
اشک. گریه.. اختراع مادر بود
كبريت اختراع مادرم بود
مادر....نمی دونم چجوری معنیش کنم
همیشه نخاستم درک کنم معنی مادرو
میگویند بهشت زیر پای مادر راست
ولی گاهی من شک می کنم
خیلی دوست دارم افکار مادران رو تجربه کنم
مادر مخلوقه قابل تحسینی
نمی دونم چرا از مادر شدن ترس دارم شاید ماله حرفای دبیر ادبیاتمونه که تو ذهنم هک شده که می گفت در زمانه شما مادر شدن مثل کناه است
البته فقط همین جمله را نگفت و خیلی براش توضیح دادو تا حدودی منم حرفاشو قبول کردم
یعنی خوده مادرهم اختراع است
یادم میاد چند ساله پیش توی یه زمانی دیگه احساس کردم مادرمو دوست ندارم
احساس کردم مادرم ازم دوره
احساس کردم اختراع های زیبای مادرم که دوست داشتنی بودن جاشون رو به عصر تکنولوری دادن
دکتر می گه من رقص ان دختر هندو را بیشتر دوست دارم تا نماز خواندن مادرم
چون ان دختر با عشق و علاقه می رقصد ولی مادره من به حکم عادت نماز می خواند
این حرفه یکی از دوستام بود که دیشب بهم زد در جوابه اینکه من بهش گفتم چرا نماز نمی خونی
نمی خوام دور شم از موضوعمون که مادره
بزار یکمی فکر کنیم برای دنیای مادر
ببینم بی رحمانه نیست که مادرمون رو فراموش کنیم و
بی رحمانه نیست یادمون بره وجوده ما بستگی به اون داره
بی رحمانه نیست یادمون بره که اون اولین لبخند رو روی چهره اشک الوده ما زد
بی رحمانه نیست یادمون بره وقتی اشک می ریختیم و گرسنگی دنیامون شده بود اون کسی بود که از شیره جونش به ما داد و توی سینه ی گرمش بقلمون کرد تا اروم بشیم
بی رحمانه نیست نا حقی نیست که فراموش کنیم مادر بود که به خاطره وجوده من و تو درد کشید
بی انصافی نیست که شک کنیم به این که چرا بهشت زیر پای مادره؟
واقعا چرا؟
چرا خیلی هامون مادر رو فراموش می کنیم
یا برامون عادی میشه تا اینکه یه روزی به نام روزه مادره یادمون میاد که مادری هم هست
دوسته عزیزه من مادر به نظره من مادره
مادر چه مامان باشه چه عزیز باشه چه خان جون و چه بی بی
بازم مادره
خدایا خیلی خواهش ازت دارم ولی این حرفمو به فرشته هات بگو
پرنگ تر تو لیستم دعاهام بنویسن
خدایا بهم فرست بده حتی برای یک ثانیه هم که شده
اختراع مادرت رو درست از اعماقه وجودم درک کنم