اشتباهات رایج ما در صحبت و نوشتن

ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#1
با توجه به اشتباهات روزمره ای که همه ما در کاربرد زبان فارسی می کنیم و برخی از این اشتباهات به جهت استفاده مکرر -از جمله در همین فروم- تبدیل به عادت می شوند، بد نیست نگاهی داشته باشیم به برخی کلمات و ترکیب های که "غلط مشهور" یا غلط مصطلح نامیده می شوند، و چه خوب که دیگر از آنها استفاده نکنیم.


تعریف منتسب به دکتر سعید نفیسی از "غلط مشهور" بدین شرح است: غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می شود:
دسته ی نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمره ی نیک مردان جای می گیرند. در باره ی این " کندم نماهای جو فروش " می گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می خورد ولی " چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند ".
دسته ی دوم آن واژه ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان ها جاری است.
اکنون به نمونه های گوناگون این غلط های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن ها بایسته است دقت کنید:

کاربردهای نادرست قواعد عربی در فارسی:


علامت‌های جمع عربی

در زبان عربی علامت‌های جمع مذکّر سالم «ین» و «ون» و علامت جمع مونث سالم «ات» است. از این علامت‌ها نباید در زبان فارسی استفاده شود؛ مثلاً به کاربردن این واژه‌ها اشتباه است: ویرایشات، بازرسین، داوطلبین، فرمایشات، گرایشات، آزمایشات، پیشنهادات، گزارشات، پاکات، کوهستانات، نمایشات، دستورات.
بلکه برای این کلمات باید از علامت‌های جمع فارسی؛ یعنی «ان» و «ها» استفاده کرد. برای مثال صورت درست کلمات بالا به این صورت است: ویرایش‌ها، بازرسان، داوطلبان، فرمایش‌ها، گرایش‌ها، آزمایش‌ها، پیشنهادها، گزارش‌ها، پاکان، کوهستان‌ها، نمایش‌ها، دستورها.
البته برخی از واژه‌ها، مانند: «باغات، دهات، شمیرانات، و لواسانات» نشان‌دهندهٔ یک مجموعه هستند. مثلاً شمیرانات به معنای «شمیران و نواحی تابع آن» است. پس به کاربردن این کلمه‌ها اشکالی ندارد، ولی بهتر است تا جای ممکن از ساختن واژهای جدید با این علامت خودداری کرد. همچنین به کاربردن علامت «جات» مانند شیرینی‌جات به عنوان نشانهٔ جمع در زبان فارسی پسندیده نیست و باید از آن خوددداری کرد.
افزودن علامت‌های فارسی به کلمات عربی اشکالی ندارد و بهتر است به جای استفاده از جمع‌های مکسر عربی از علامت‌های جمع فارسی استفاده شود: مثلاً به «شکات» از «شاکیان» استفاده شود.


آوردن «اَل»

«اَل» در زبان عربی برای معرفه کردن کلمات استفاده می‌شود و استفادهٔ از آن برای کلمات فارسی اشتباه است، مانند این کلمات: «حسب‌الخواهش، حسب‌الفرموده، حسب‌الدستور، و حسب‌الفرموده». البته اصطلاح «حسب‌الامر» که عربی است، درست می‌باشد.


علامت مصدر جعلی (صناعی) عربی

در زبان عربی علامت «یّت» برای ساختن مصدر قراردادی از اسم یا صفت یا ضمیر به کار برده می‌شود، مانند هویت و انسانیت که در زبان عربی درست است. ولی به کار بردن این علامت با کلمه‌های فارسی اشتباه است، مانند: خوبیّت، بدیّت، رهبریّت، منیٔت، و دوئیّت (تفرقه). بهتر است که به جای «یّت» در پایان این واژه‌ها، از «ی» مصدری بهره ببریم؛ مانند: خوبی، بدی، رهبری و دوگانگی.


تنوین

به کاربردن تنوین برای کلمه‌های فارسی غلط است، مانند: گاهاً، سفارشاً، ناچاراً، دوماً، سوماً، و ...، زباناً، جاناً.
شکل درست این واژه‌ها این است: گاهی یا گهگاه، (به طور) سفارشی، به ناچار، دوم، سوم، و ...، زبانی، جانی.


هماهنگی صفت و موصوف

در زبان عربی صفت با موصوف از جهاتی مطابقت می‌کند؛ مثلاً در شمار یا جنس، مانند: «رجلٌ عالمٌ»، «امراة عالمةٌ»، و «رجالٌ عالمون». اما در زبان فارسی میان صفت و موصوف تطابق وجود ندارد و هیچ علامتی برای تأنیث (مؤنث کردن) وجود ندارد. پس به کار بردن این تعبیرات درست نیست: مرحومه مغفوره (برای زن)، زن شهیده، خانم مدیره، مأمور مربوطه، اقدامات لازمه، خانم رئیسه و غیره. بلکه شکل درست این ترکیب‌ها این چنین است: مرحوم مغفور (برای زن)، زن شهید، خانم مدیر، مأمور مربوط، اقدامات لازم، خانم رئیس و غیره. تنها ترکیب‌های «مکًهٔ معظمه، مدینهٔ منوّره، مدینهٔ فاضله، و هیئت مدیره» به دلیل کاربرد فراوان در زبان فارسی بی‌اشکال است.


عَلَیه یا برعَلَیه

در زبان عربی ترکیب جار و مجرور «عَلَیه» با معنای «بر او، بر آن، بر ضد او، و ضد آن» برابر است. ترکیب «لَه» نیز به معنای «به او، به آن، برای او، برای آن» می‌باشد. به همین خاطر هرگاه در زبان فارسی بگوییم: «من، له یا علیه او شهادت نمی‌دهم» به معنای این است که «من به نفع او یا برضد او شهادت نمی‌دهم». و دیگر نباید پیشوند «بَر» را به «عَلَیه» یا «لَه» اضافه کنیم، چرا که تکراری بی‌مورد می‌شود.


مثنی

ساختن کلمه‌های مثنی در زبان فارسی اشتباه است. مانند دولتین (دو دولت)، وزارتین (دو وزارت)، و غیره. بلکه به جای این کلمات باید دو دولت یا دولت‌ها، و دو وزارت یا وزارت‌ها را به کار برد. مثال: «دولتین ایران و روسیه توافق‌نامه‌ای را به امضا رساندند.» که نحوهٔ درست این جمله این است: «دولت‌های (یا دو دولت) ایران و روسیه توافق‌نامه‌ای را به امضا رساندند.»


جمع بستن کلمات جمع:

کلماتی که خود در زبان عربی جمع کلمه دیگر هستند اما در زبان فارسی مجددا جمع بسته می شوند از قبیل اسلحه ها، حبوبات، جواهرات، امورات، عملیات ها، انتخابات ها، حواس ها، ارکان ها و غیره.


به کارگیری ترکیبات عربی از واژگان فارسی:

برای مثال جمع بستن کلمه فارسی استاد به شکل اساتید، یا «ممهور» برگرفته از کلمه مهر فارسی. نباید گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد. مثال دیگر "نزاکت" است که به غلط ساخته شده از "نازک" فارسی است.

دیگر موارد:


واژه ی های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن

واژه ی ترکی دو قلو اسمی مرکب از " دوق " و " لو " است که روی هم همزادها معنی می دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد ۲ (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانن سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.
درست مانند واژه ی فرانسوی دو لوکس De Luxe که بسیاری گمان می کنند با عدد ۲ (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد.


به کارگیری واژه ها یا اصطلاحات با معنی نادرست

جمله هایی مانند :
▪ من به او مظنون هستم ( می خواهند بگویند: من به او بدگمان هستم)
▪ او در این قضیه ظنین است ( می خواهند بگویند: او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)
هر دو نادرست و درست وارونه ی آن درست است.


غلط های واگویی (تلفظی)

پسوند " وَر " در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی " صاحب " و دارنده است. " رنج وَر " به معنی دارنده ی رنج و " مزد وَر " به معنی دارنده ی مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی که ایرانیان به کار می برند، این واژه ها را به صورت رنجور و مزدور می نویسند که موجب آن گردیده است تا آن ها را به نادرستی با واو " سیرشده " (مانند واو در واژه ی " کور ") تلفظ نمایند.
واژه های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#2
غلط های املایی مشهور

آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با ” آت ” عربی‌جمع می‌بندند که نادرسـت اسـت و باید با “‌ها” ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش‌ها درسـت اسـت.

در جمع بستن واژه‌ها ی فارسی با ” جات ” نیز غالبن همین گونه اشتباهات رخ می‌دهد، چرا که به نظر می‌رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با ” آت ” ندارد . اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه‌ها نیز با “‌ها “جمع بسته شود، برای احتراز از عربی‌مآبی‌. یعنی به جای روز نامه جات ، کارخانجات ، نوشته جات ، شیرینی جات ، ترشیجات ، دسته جات ، میوه جات ، نقره جات و…. به تر است چون این بنویسیم :روزنامه‌ها ، کار خانه‌ها ، نوشته‌ها، شیرینی‌ها ، ترشی‌ها ، دسته‌ها ، میوه‌ها ، نقره‌ها .


از غلط‌های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام‌های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی‌که با : آت آن را جمع می‌بندند ، جمع الجمع می‌شود، از آن جمله‌اند : آثارها، اخبارها ، ارکان‌ها ، اعمال‌ها ، جواهرها یا جواهرات ، حواس‌ها ، عجایب‌ها ِ، منازل‌ها ، نوادرات ، امورات ، عملیات‌ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است : آثار، اخبار ، ارکان ، اعمال ، جواهر ، حواس ، عجایب، منازل ، نوادر ، امور ، عملیات و ..


▪ آذان / اذان: این دو واژه را باید از هم جدا نمود. زیرا که معـنای آذان( گوش‌ها ) و معـنای اذان اعلام کردن، آگاه کردن، خبردادن وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص عربی‌در سـاعت‌های معینی از روز در گلدسـته و منارۀ مسجد است.

▪ آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می‌نویسـند ترکی اسـت. پس باید به” ز” نوشـته شـود.

آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می‌توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.

▪ آن را / آنرا: ” را” واژۀ مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمۀ پیشـین می‌نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را .

▪ اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج ” ط” وجود ندارد پس باید آن را با حرف ” ت” نوشـت.

▪ اتو / اطو:چون این واژه عربی‌نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به ” ت” نوشـته شـود .

ارابه/ عـرابه: ارابه واژۀ فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس به تر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.

ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می‌توان با حرف “ح” نوشـت زیرا ازدهام واژه‌ای بی‌معنی اسـت.

▪ اسـب / اسـپ: به هردوصورت می‌توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با ” ب” می‌نویسـند. اما در گذشـته‌های بسـیار دور با ” پ ” می‌نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام‌های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و…

▪ اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه‌ای فارسی اسـت جمع آن می‌شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی‌رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می‌شـود

اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی‌دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می‌برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه‌ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می‌توان واژهء سـلاح‌ها را به کار برد.

▪ اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی‌به هیچ روی تنوین نمی‌گیرد و کاربرد آن‌ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می‌آید. به تر اسـت به جای اقلاً ” حد اقل ” و یا به تر از آن ” دسـت کم” و یا ” کم از کم ” نوشـت و به جای اکثراً ” غالبن” و یا به تر از آن ” بیش تر ” را به کار برد. .همچنین نمی‌توان واژه‌هایی مانند دوم وسـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی ” زبان ” را زباناً .

▪ اِن شاء الله / انشاء ألله: جملۀ ” ان شاء الله ” از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن ( اگر )، شـاء (بخواهد )، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جملۀ ” انشاء الله ” از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء ( آفریدن )، الله ( خدا ) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جملۀ نخست است ولی آن را به صورت جملۀ دوم می‌نویسد.

▪ انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می‌باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی‌نوعی مگس و مجازن به معنای شـجاع است.

▪ باتلاق/ باطلاق: واژۀ باتلاق ترکی اسـت، نه عربی. پس نوشـتن آن با حرف ” ت” درسـت اسـت.

▪ باغ‌ها / باغات: واژۀ باغ فارسی اسـت و جمع بسـتن آن به “ات” عربی‌نا درسـت اسـت.

▪ بوالهوس / بلهوس: پیشـوند “بُل” برسـر برخی واژه‌های فارسی می‌آید ومعـنای پـُر، بسـیار و فراوان دارد، برابر این پیشوند در زبان عربی‌ابو می‌باشد که برای واژه‌های عربی‌به کار می‌رود و کوتاه شدۀ آن را به صورت بو می‌نویسند. پس” بُل ” برای واژه‌های فارسی ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و “بو” برای واژه‌های عربی‌(مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتی) درست است.

▪ بوته / بته: معـنای این واژه، گیاه پـر شاخ و برگی اسـت که تنۀ ضخیم نداشـته باشـد و زیاد بلند نشـود و املای درسـت آن بوته اسـت.

▪ به نام / بنام: در زبان عربی‌حرف جر “ب” را هـمیشـه باید به کلمۀ بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسی حرف اضافه ” به” را باید همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند: بدین و بدو.، زیـرا اگر چون این ننویسـیم در موارد بسیاری امکان به جای یکدیگر گرفته شدن واژه‌ها و معانی (التباس معنی) وجود دارد، مانند همین “به نام” و “بنام ” که هر کدام جای کاربرد ویـژه‌ای دارد. به این نمونه‌ها دقت کنید: او نویسـندۀ بنامی‌بود و یا ” من او را به نام نمی‌شـناختم”. به همین ترتیب اگر ” به روی” را ” بروی” بنویسیم معلوم نخواهد شـد که مراد چیسـت؟
آیا منظور از “بروی” فعلی از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروی و… .یا آن که مثلن می‌خواهـیم بنویسـیم که: این قـلم به روی میز اسـت یا اگر ما ” به درد ” را ” بدرد ” بنویسـیم بازهم شباهت معـنا رخ می‌دهد، زیرا ” بدرد : یعنی پاره کند و “به درد” یعنی به غم و اندوه.
به همین گونه‌اند صد‌ها واژه که باید به هنگام نوشـتن آن‌ها با احتیاط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غیره

▪ بها / بهاء : بها به معنی قیمت ، ارزش و نرخ چیزی است . اما معنی بهاء روشنی ، درخشندگی ، رونق ، زیبایی و نیکویی است و به معنای فر وشکوه و زینت و آرایش نیز به کار رفته است . مانند بهاء الدین یا بها ء الحق و یا بها ء الملک که معنای آن‌ها رونق دین ، شکوه دین و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخی از کتاب‌ها می‌نویسند : بهاء …. ریال . که سخت نادرست است .

▪ پایین / پائین:. شاید گروه بسیاری از پارسی نویسان روزانه ده‌ها بار همزۀ عربی‌را در نوشته‌های خود به کار می‌برند و نمی‌دانند که این نشانۀ نوشتاری عربی‌درزبان پارسی جایی ندارد. براین پایه نوشتن واژه‌هایی مانند ” پائیز ” ، ” پائین ” ، “موئین ” ، “روئین” ، ” آئین ” ،” پر گوئی” ، ” چائی “، ” امریکائی ” و… نادرست است و باید پاییز ، پایین ، مویین ، رویین ، آیین ، پر گویی ، چایی، آمریکایی و چون این‌ها نوشت.

▪ تاس / طاس: تاس واژه‌ای فارسی اسـت که عرب‌ها آن را گرفته و طاس می‌نویسند (معرب کرده اند)، یعنی ایرانیان باید آن را به حرف ت بنویسند.

▪ تراز/ طراز: تراز واژه‌ای فارسی است که عرب‌ها آن را گرفته و طراز می‌نویسند (معرب کرده اند). به همین سـبب ” تراز” و همۀ ترکیبات آن باید با حرف ” ت” نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند این‌ها.
▪ تپیدن / طپیدن : تپیدن واژه‌ای فارسی اسـت. و باید با حرف ” ت ” نوشـته شـود و نوشـتن واژه‌های مشـتق از آن نیز مانند: تپش، تپنده، تپید، تپاندن و مانند آن نیز بایسته است. همچنان واژه‌هایی مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسی اند، نباید با ” ط” نوشـته شـود.
دیگر آن که در زبان عربی، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبیب. از این رو واژه‌های عربی‌را می‌توان به همان صورت عربی‌نیز نوشت. نکتۀ دیگر آن که: اگر کلمه‌ای مربوط به زبان‌های بیگانۀ دیگر باشـد، به ت نوشـته می‌شـود. مانند: ایتالیا، اتریش، اتیوپی، امپراتور، ترابلس. اما برخی نام‌های خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن‌ها که از رهگذر زبان عربی‌وارد زبان فارسی شـده است می‌تواند به همان صورت عربی‌هم نوشته شود و گر نه چه فرقی با اسـامی‌عربی‌چون حافظ، نظامی، ملا صدرا، ابوریحان و جز آن دارد که در آن‌ها تغییری ایجاد نمی‌شود.

▪ ثواب / صواب: نوشـتن یکی از این واژه‌ها به جای دیگری نیز یکی از غلط‌های رایج در املای زبان فارسی اسـت. در حالی که ثواب وصواب معانی جدا گانه‌ای دارد و نباید آن‌ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـنی ” مزد و پاداش ” ، اما صواب صفت اسـت به معـنی “درسـت، به جا و مناسـب”.

▪ جذر/ جزر: برخی‌ها درکاربرد درسـت این دو واژه نیز اشـتباه می‌کنند. جذر به معـنای ریشـه اسـت و در ریاضی نیز عددی اسـت که آن را در خودش ضرب می‌کنند. مانند عدد ٣ که وقتی آن را در خودش ضرب کنند عدد ۹ به دست می‌آید که آن را مجذور می‌گویند. جزر اما فرو نشـسـتن آب دریا، بازگشـتن آب دریا و ضد مد می‌باشد.

▪ جرأت/ جرئت: این واژه را باید جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.

▪ حایل /‌هایل: این دو واژه را نیز برخی با یکدیگر اشـتباه کرده و به جای هم به کار می‌برند. حایل اسـم اسـت به معـنای چیزی که پرده وار میان دو چیـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما‌هایل صفـت اسـت به معنای ترسـناک: شـب تاریک وبیم موج و گردابی‌چنین‌هایل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل‌ها
( حافظ )
▪ خرد/ خورد: معـنای واژه خُرد کوچک و ریز و اندک اسـت مانند: خرد سال یا خرده فروشی، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه‌های دیگر: سالخورده یا خورد و خوراک

▪ داوود/ داود: املای این گونه واژه‌ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه‌هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.

▪ دُچار/ دوچار: این واژه را که گمان می‌رود ریشـۀ آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی‌به صورت دوچار می‌نوشـته اند. اما در سده‌های اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز به تر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.

▪ ذِ لت / ز َ لّت: معـنای ذلت خواری ( متضاد عزت) است، اما زلت یه معنای سـهو و خطا اسـت.

▪ رُتیل / رطیل: نوعی عنکبوت زهر دار را به عربی‌رتیل می‌گویند و رطیل وجود ندارد.

▪ زرع / ذرع: زرع به معـنای ” کشـت” و ” کاشـتن ” اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم یرای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#3
پاسخ : غلط های املایی مشهور

به دلیل طولانی بودن زیاد مطلب ، مطلب به دو قسمت تقسیم شد.

▪ زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.

▪ زکام / ذکام: این واژه را بایـد با ز نوشـت،

▪ سِـتبَر/ سـِطبَر : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف ط هم نوشـته اند.اما چون واژه‌ای فارسی اسـت به تر اسـت با حرف ت نوشـته شـود.

▪ سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.

▪ سـوک/ سـوگ: املای این واژه هم با ک وهم با گ درست اسـت.

▪ شـرایین/ شـرائین: املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.

▪ شـسـت/ شـصت: این واژه‌ها راهم بسـیاری‌ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می‌برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت وپا وشـصت عدد ۶۰ اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می‌نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با س و دیگری را با ص می‌نویسـند. ولی درمتون کهن، هردو واژه با ” س” آمده اسـت.

▪ صد / سـد: چون واژۀ ” سـده ” فارسی اسـت، سـد را نیز می‌توان با ” س” نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با ” ص ” نوشـته اند، اکنون نوشـتن آن با ” س” غـیر متعارف به نظر می‌رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد ١۰۰ را برای تفکیک صد از سـد. با ” ص” نوشـته اند

▪ صفحه/ صحیفه : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ ( که دارای دو روی ) اسـت گفته می‌شـود. البته ورق را در سـال‌های پسـین برگ نیز می‌گویند.

▪ طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل‌های دیگر این واژۀ یونانی در بسـیاری از زبان‌های ارو پایی هم به کار می‌رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می‌رود. در فرهـنگ معین واژۀ طوفان را که اسم و معرب از کلمه یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید وناگهانی که موجب خسـارت و خرابی‌بناها و سـاختمانها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک ” توفان ” هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می‌باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا‌های لغوی این واژه‌ها را مد نظر قرار داد.

▪ طوطی/ توتی: توتی واژه‌ای فارسی است و از این رو می‌توان آن را با “ت ” نوشـت. اما قـدمای زبان و ادب فارسی این واژه را با ” ط” نوشـته‌اند و به این دلیل امروزه نیز اگرچه این واژه فارسی می‌باشد نوشتن آن با “ط ” نامانوس و نامتداول است.

▪ غلتیدن/ غلطیدن: غلتیدن واژه‌ای فارسی اسـت و باید با ” ت” نوشـته شـود . تر کیبات این فعل را نیز باید با ت نوشـت، مانند: غَلت، غلتیدن، غلتنده، غلتیده، غلتان، غلتک و…

▪ غوته / غوطه : ” در آب فرو رفتن ” به فارسی ” غوتیدن ” است که امروز در زبان تاجیک نیز به همین شکل و به همین معنی به کار می‌رود. از این رو غوطه خوردن، غوطه زدن و غوطه ور نیز همگی نادرست است و باید با تای دو نقطه نوشته شود. از این گروهند: تپش، تپیدن، غلتیدن؛ غلت زدن، ؛ غلت خوردن؛ غلتک، غلتان.

▪ غیظ / غیض: در عربی‌غیظ، خشـم و غضب را گویند و غیض به معنای کاهـش آب اسـت.

▪ فترت/ فطرت: معنای فترت، رکود وسـسـتی و بی‌حاصلی اسـت میان دو دوران خوشـبختی، یا فاصلۀ میان دو دورۀ فعالیت. اما فطرت به خصوصیت و هر موجود از آغاز خلقتش می‌گویند و به سـرشـت و طبیعت او.

▪ فطیر/ فتیر: فطیر واژه‌ای عربی‌و به معنی خمیر ور نیامده و تخمیر نشـده است و از این رو باید با ” ط ” نوشـته شود و واژه‌ای به نام فتیر اصلن وجود ندارد.

▪ قفص / قفس: این واژه عربی‌اسـت و باید با “ص ” نوشـته شـود . اما در زبان فارسی آن را همیشه با “س ” نوشـته‌اند و املای آن به شکل قفس رایج اسـت.

▪ قیمومت / قیمومیت: واژۀ قیمومت را که به معنی قیم بودن است، فارسی زبانان ساخته‌اند و در زبان عربی‌کاربردی ندارد و کاربرد قیمومیت نادرست است

▪ کُحل / کــَهل: کحل اسم است به معنای ” سـرمه” اما کهل ، صفت اسـت برای مرد میان سـال.

▪ گزارش‌ها / گزارشات: برخی‌ها واژۀ فارسی گزارش را با ” ات” عربی‌جمع می‌بندند که نادرسـت اسـت

▪ لایتجزا / لایتجزی: این واژه با آن که عربی اسـت املای درسـت آن لایتجزا اسـت و معنای آن تجزیه‌نا‌پذیر.

▪ مآخذ / مأخذ: واژۀ عربی‌مأخذ مفرد و به معنی منبع و محل گرفتن و مآخذ جمع آن است . اما برخی این واژه‌ها را به جای یک دیگر یعنی مفرد را به جای جمع وجمع را به جای مفرد به کار می‌برند.

▪ مبرا / مُبری : این واژۀ عربی‌به معـنی” تبرئه شـده از تهمت” اســت و در فارسی و عربی‌آ ن را مبرا می‌نویسـند.

▪ مجرا / مجری: واژۀ مجری اسـم فاعـل مصدر اجراء و به معـنای اجرا کننده اسـت، مانند ” مجری قانون “. ولی در عربی‌مجری را به صورت مجرا نیز تلفظ می‌کنند که در آن صورت، اسـم مفعول مصدر اجراء و به معنای ” اجرا شـده، عملی شـده ” اسـت که در فارسی به تر است که به صورت “مجرا” نوشـته شـود تا با “مجری” اشتباه گرفته نشـود.

▪ محظور/ محذور: واژۀ محظور به معـنای ” ممنوع و حرام” اسـت و محذور هم به معـنای ” آن چه از آن می‌ترسـند” و هم به معنای “مانع و گرفـتاری” آمده اسـت. یعنی در مواردی که مراد گرفـتاری و مانع و حجب وحیای اخلاقی باشـد باید محذور نوشـت مانند: ” محذور اخلاقی ” و یا ” در محذور قرار گرفتم و پیشـنهاد اورا پذیـرفـتم “،

▪ مسأله / مسئله: این واژه عربی‌اسـت و در خط عربی‌به صورت مسـألة نوشـته می‌شـود و در زبان فارسی هم بسـیاری این اصل را رعایت نموده و آن را به صورت مسأله می‌نویسـند، نه مسئله.

▪ مسـئوول/ مسـئول: املای این واژه به هردو شـکل آن درسـت اسـت. در عربی‌البته مسـئوول می‌نویسـند، اما در فارسی همیشه آن را با یک واو نوشـته اند.

▪ مزمزه / مضمضه: واژۀ مزمزه فارسی و به معـنای چشـیدن و نرم نرم خوردن چیزی است و مضمضه عربی‌و به معـنای گرداندن اب در دهان برای شـسـتن آن است.

▪ مُعتـَنی به/ متنابه: این واژه عربی‌اسـت و معنی آن، هـنگفت، مهم و قابل اعتنا اسـت و املای آن نیز به صورت معتنی به درسـت اسـت.

▪ مقتدا / مقتدی : این واژه را که به معنی پیشوا است در عربی‌مقتدی نوشته اما مقتدا تلفظ می‌کنند. از این رو در زبان فارسی برای پرهـیـز از اشـتباه خواندن باید آن را مقتدا نوشـت.

▪ منتها / منتهی: این دو واژه را در فارسی به تر اسـت برحسـب تلفظ شـان بنویسـیم مانند: سـاختمان‌های این ناحیه هـمه بلند اسـت، منتها محکم نیسـت یا ” این خیال باطل به جنون منتهی خواهد شـد” .

▪ نیاگان / نیاکان : در فارسی نیاگ یا نیا به معنی جد است و جمع درست آن نیاگان است نه نیاکان.

▪ وهله/ وحله: این کلمه را که به خط عربی‌وهـله می‌نویسـند ومعنای آن نوبت و دفعه اسـت، نباید وحله نوشـت، زیـرا که وحله در عربی‌و در فارسی معنایی ندارد.

▪ هیز / حیز: واژۀ هـیـز به معنای بدکار و بی‌شـرم اسـت، مانند: او نگاه هـیـز و دریده‌ای داشـت. و حیز به معنی جا و مکان است.

▪ هیئت / هیأت: واژۀ هیئت عربی ‌و به معنی شـکل و صورت چیزی و نیز به معنی عـده ودسـته‌ای از مردم است. جمع هیئت نیز هیأت اسـت و نباید یکی را به جای دیگری به کار برد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#4
پاسخ : اشتباهات رایج ما در صحبت و نوشتن

کاربرای عزیز...
لطفا خیلی سریع همینجوری تاپیک ها رو نبندین خواهشا..
اگه هم تاپیک تکراری باشه...
و پست ها تکراری نباشه میشه موضوع ها رو ادغام کرد...!
اگه میشه قبل از تصمیم واسه تاپیک ها یه ندایی به مدیر یا ناظم اون بخش بدین !
در ضمن وقتی پست میذارین اینقدر فونت رو بزرگ نکنین...
چهره قشنگی نمیده به نوشته ها...همون فونت و سایز پیش فرض باشه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#5
پاسخ : اشتباهات رایج ما در صحبت و نوشتن

کاربرای عزیز...
لطفا خیلی سریع همینجوری تاپیک ها رو نبندین خواهشا..
اگه هم تاپیک تکراری باشه...
و پست ها تکراری نباشه میشه موضوع ها رو ادغام کرد...!
اگه میشه قبل از تصمیم واسه تاپیک ها یه ندایی به مدیر یا ناظم اون بخش بدین !
در ضمن وقتی پست میذارین اینقدر فونت رو بزرگ نکنین...
چهره قشنگی نمیده به نوشته ها...همون فونت و سایز پیش فرض باشه!
ولی سایز پیشفرض خیلی ریزه و به چشم واقعا آسیب می زنه...... خصوصا اگه متن طولانی هم باشه......
 
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#6
پاسخ : اشتباهات رایج ما در صحبت و نوشتن

ولی سایز پیشفرض خیلی ریزه و به چشم واقعا آسیب می زنه...... خصوصا اگه متن طولانی هم باشه......
فونت سایز 2 خوبه که...!آخه اون فونتیهم که نوشتین خیلی چشمو اذیت میکنه
 
بالا