وضعیت
موضوع بسته شده است.

platopluto

New Member
ارسال ها
717
لایک ها
1,103
امتیاز
0
#1
بدترین خاطره ی دوران مدرسه تون چی بوده؟
****
ما یه بار دوم راهنمایی قرار گذاشتیم سر کلاس علوم نریم. معلمه می خواست امتحان بگیره. همه بچه هام گفتن: آره! ما پایه ایم و اینا.
من و دوستمم زنگ اولو نرفتیم. زنگ دوم که اومدم دیدم در کلاس بسته س. زنگ تفریح خورده و بچه ها هنوز سر کلاس نشستن و دارن امتحان می دن! فقط من و دوستم نیومده بودیم!!!!:225: خلاصه معلمه فهمید و مستمرمونو کم کرد و امتحانم ازمون گرفت
هر چی می کشیم از این معرفت اس....:179:
 

orion

Well-Known Member
ارسال ها
1,193
لایک ها
1,168
امتیاز
113
#2
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یه توصیه دوستانه.....به هیچ کدوم از این برنامه ها اعتماد نکنید!!!مخصوصا اگه یه سر سوزن پیش معلما آبرو داشته باشید
 
ارسال ها
43
لایک ها
48
امتیاز
0
#3
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یه بار دو فصل کامل grey's anatomy رو برده بودم مدرسه بدم دوستم تو امتحانای ترم اول حوصلش سر نره . از قضا یکی دیگه از بچه های کلاس گوشیشو تحویل نداده بود و یه نامردی هم از بین بچه ها رفته بود لوش داده بود . ناظم زنگ دوم اومد در کلاسو معلمو صدا زد بیرون که مثلا ازش اجازه بگیره که یه خورده از وقت کلاسشو برای گشتن کیفا و بازرسی بدنی !!! بگیره
از بچه های جلوی کلاس موضوع رو شنیدن و بلند اعلام کردن . من احساس کردم دارم سکته میکنم چون 24 تا cd چیز کمی نیست و هیچ جوری نمیشه قایمشون کرد . با پنجره هم فاصله ی زیادی داشتم که بخوام cd های عزیز تر از جانمو پرت کنم بیرون ... خلاصه cd هام ضبط شد و کلی هم حالم گرفته شد
یه بارم تو راهنمایی با بچه ها fart bomb خریدیم و زدیم سر زنگ عربی . آخ که چه حالی داد زنگ عربی با اون معلم همیشه خوابش کنسل شد ... ولی بعدش مدیر فهمید و اونقدر سرمون جیغ کشید که پرده ی گوشامون پاره شد و گریه ی من و دوستمو دراورد
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#4
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

من یه روز از یک نفر شکایت داشتم و داشتم می رفتم دفتر بعد اون پسره بدو بدو رفت و همون شکایت رو از من کرد......... خیلی بی شعور بود من که ازش نمیگذرم خدا هم ازش نگذره
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#5
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

سال سوم راهنمایی سر امتحانات ترم اول خواستم برگه مو با پشت سریم عوض کنم( وضعیت عالی بود).... ... حدس بزنید چی شد...... پشت سریم برگمو نگرفت! آدم اهل تقلبی م بودا یه دفعه اون روز وجدانش بیدار شد!:17:

( البته خب خیلی م بد نشد چون دلش برام سوخت تک تک سوالایی رو که بلد نبودم بهم گفت:115:)..... تو کل کلاس فقط دوتا 20 داشتیم... که یکی شم من بودم.:4:
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#6
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

سال سوم راهنمایی سر امتحانات ترم اول خواستم برگه مو با پشت سریم عوض کنم( وضعیت عالی بود).... ... حدس بزنید چی شد...... پشت سریم برگمو نگرفت! آدم اهل تقلبی م بودا یه دفعه اون روز وجدانش بیدار شد!:17:

( البته خب خیلی م بد نشد چون دلش برام سوخت تک تک سوالایی رو که بلد نبودم بهم گفت:115:)..... تو کل کلاس فقط دوتا 20 داشتیم... که یکی شم من بودم.:4:
این که آخرش شد بهترین خاطره.....!
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#7
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

این که آخرش شد بهترین خاطره.....!
آره دیگه..:105:.. خواستم تو روحیه ی بچه ها تاثیر بد نذاره....... هیچ وقت تو زندگی نباید ناامید شد حتی سر امتحانی که تقریبا هیچی یادتون نمیاد و پشت سریتونم دارای وجدان بیداریه...... می خواین تو بخش ماراتن انگیزشی م میذارم( مثلا شوخی کردم.):4:
 

Ss_20

New Member
ارسال ها
229
لایک ها
452
امتیاز
0
#8
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

امان از دست نامردی بچه ها...
سال سوم دبیرستان قرار گذاشتیم 2زنک درس نداریم و عربیمونم تموم شده مدرسه نریم و فقط سر زنگ اخر که حسابان داشتیم و ساعت1:30 تا 3 بد بریم..همه گفتن باشه ما پایه ایمو این جور حرفا ..
بیشتریا نرفتیم اما زنگ زدن خونمون که صبح ما به همه زنگ زدیم که بیاید اما چند نفرتون نیامدید ...پدر و مادر بنده هم مقرراتی بنده رو دعوا کردن حالا زنگ زدیم به مدیر گفتن بیاد راه نمیدیمش سرکلاس بگیره بخوابه..ماهم لجبازی کردیمو رفتیم و چون دانش اموزای به شدت خوبی هستیم(خودمو دوستمو میگم که 2تایی رفتیم) رفتیم منت کشی مدیر و شروع کردیم به عذرخواهی کردن و اشتباه کردیمو ...
اخه حسابان مهم بود..مدیرمونم به ما خندیدن و مارو بخشیدن و ساعت2 وارد کلاس شدیم ..خاطره قشنگی برای من بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#9
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

فك كنم دوم يا سوم راهنمايي بوديم نزديكاي عيد بود ما بجه ها خودمون تصميم كرفتيم ك از ٢٥ اسفند ديكه نيايم مدرسه.....ديكه با همه جك كرده بوديم!
صبح اون روز هيج كس نيومد بعد مدير صبح(بيكاري بود باز اين مديره!)ب همه زنك زد كفت همه اومدن ب جز شما و اكه نياين مستمرتون مساوي ميشه با "صفر"!!!
يك ساعت بعد كل دانش اموزا خالي شدن تو مدرسه بعد فهميديم ك اي واي من، همه ي دستي خورديم از اين مدير!!!
 
ارسال ها
43
لایک ها
48
امتیاز
0
#10
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

فك كنم دوم يا سوم راهنمايي بوديم نزديكاي عيد بود ما بجه ها خودمون تصميم كرفتيم ك از ٢٥ اسفند ديكه نيايم مدرسه.....ديكه با همه جك كرده بوديم!
صبح اون روز هيج كس نيومد بعد مدير صبح(بيكاري بود باز اين مديره!)ب همه زنك زد كفت همه اومدن ب جز شما و اكه نياين مستمرتون مساوي ميشه با "صفر"!!!
يك ساعت بعد كل دانش اموزا خالي شدن تو مدرسه بعد فهميديم ك اي واي من، همه ي دستي خورديم از اين مدير!!!
wow چه مدیر باهوش و ناقلایی بوده
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#11
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

wow چه مدیر باهوش و ناقلایی بوده
نبابا اين فكرا ك ب فكر مديرمون نمي رسه!!!....ي معاون داريم از اون هفت خطااااااااا.....اون ب مدير مي رسوند!;)
 

orion

Well-Known Member
ارسال ها
1,193
لایک ها
1,168
امتیاز
113
#12
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

فك كنم دوم يا سوم راهنمايي بوديم نزديكاي عيد بود ما بجه ها خودمون تصميم كرفتيم ك از ٢٥ اسفند ديكه نيايم مدرسه.....ديكه با همه جك كرده بوديم!
صبح اون روز هيج كس نيومد بعد مدير صبح(بيكاري بود باز اين مديره!)ب همه زنك زد كفت همه اومدن ب جز شما و اكه نياين مستمرتون مساوي ميشه با "صفر"!!!
يك ساعت بعد كل دانش اموزا خالي شدن تو مدرسه بعد فهميديم ك اي واي من، همه ي دستي خورديم از اين مدير!!!
ما یه بار قرار شد نیایم....بعد رفتیم دیدیم همه اومدن....هر کی وارد میشد میریختیم سرش که چرا اومدی و اینا
خلاصه همه اعصابا از بی بخاری بچه ها خورد بود یه یه ساعتی جوک گفتیم سر کلاس رفتیم خونه
اولای بدبختمون 6نفر بودن فقط میگفتن اگه 5تا بودین میفرستادیمتون خونه:21:;)
ولی بعدش من تو هیچ برنامه اینجوری شرکت نکردم چون از آخر و عاقبتش خبر داشتم!!!
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#13
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

ما یه بار قرار شد نیایم....بعد رفتیم دیدیم همه اومدن....هر کی وارد میشد میریختیم سرش که چرا اومدی و اینا
خلاصه همه اعصابا از بی بخاری بچه ها خورد بود یه یه ساعتی جوک گفتیم سر کلاس رفتیم خونه
اولای بدبختمون 6نفر بودن فقط میگفتن اگه 5تا بودین میفرستادیمتون خونه:21:;)
ولی بعدش من تو هیچ برنامه اینجوری شرکت نکردم چون از آخر و عاقبتش خبر داشتم!!!
نكته ي مهم: شما برا جي خودتون رفتين مدرسه؟؟؟؟!!!!!شما هم ك رفته بودين مدرسه اون وقت جرا اون بيجاره هايي ك ديرتراز شما اومده بودن مدرسه رو كشتين؟؟؟!!!:65:
نه ديكه هماهنك نيستين!!!:204:
ما ي نفرو مامور كرده بوديم ي نفر ك نه بيشتر بودن يعني هر نفر ب دوستش زنك مي زد ببينه رفته يا نرفته بعد با بقيه جك مي كرد ك اكه طرف رفته بعد از ضايع شدن اون فرد و بركشت ب خانه بس از تعطيلات ب حسابش رسيدكي كنيم (يعني ديكه زندش نزاريم تا دفعه ي بعد باز بجه هارو ببيجونه!):204:
بليييييييييي....!
 

90h92

New Member
ارسال ها
161
لایک ها
248
امتیاز
0
#14
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

خاطرات بچه ها رو که خوندم دیدم همه ی جورایی میخواستن ی چیزی رو کنسل کنن بعد ی سریا همه چیزو خراب کردن.
:204::204:
مام ازین خاطره ها زیاد داشتیم یادش به خیر:103:
 

M-Mohammadi

New Member
ارسال ها
2,708
لایک ها
3,152
امتیاز
0
#15
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

wow چه مدیر باهوش و ناقلایی بوده
اره مدیرشون خیلی باحاله. منو دوستم اون روز که کلاس المپ اونجا بود مردیم از خنده.
چون ساعت زنگ تفریحای ما با کلاسای عادی مدرسشون فرق داشت تو بلندگو اسمای ما رو میخوندن که بچه های شیمی برن سر کلاس.
بعد داشت اسما رو میخوند یه بار به من میگفت خانم محمدی- یه بار میگفت خانم مهدوی
کلا 3 نفر بودیم اسم من و یکی از بچه های خودشونو میگفت اسم دوستمو نمیدونست بجاش میگفت "اون یکی"
مثلا میگفت خانم محمدی و خانم ایکس و اون یکی برن سر کلاس.....
تا مدتها به دوستم میگفتم اون یکی!!!
البته این خاطره ی خوب بود. خاطره ی بد فرداش تو همون مدرسه و سر همون کلاس رخ داد که نمیتونم بگم. چون ممکنه کسایی که باعثش شدن بیان بخونن :3: بعد منو بکشن!!!
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#16
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

اره مدیرشون خیلی باحاله. منو دوستم اون روز که کلاس المپ اونجا بود مردیم از خنده.
چون ساعت زنگ تفریحای ما با کلاسای عادی مدرسشون فرق داشت تو بلندگو اسمای ما رو میخوندن که بچه های شیمی برن سر کلاس.
بعد داشت اسما رو میخوند یه بار به من میگفت خانم محمدی- یه بار میگفت خانم مهدوی
کلا 3 نفر بودیم اسم من و یکی از بچه های خودشونو میگفت اسم دوستمو نمیدونست بجاش میگفت "اون یکی"
مثلا میگفت خانم محمدی و خانم ایکس و اون یکی برن سر کلاس.....
تا مدتها به دوستم میگفتم اون یکی!!!
البته این خاطره ی خوب بود. خاطره ی بد فرداش تو همون مدرسه و سر همون کلاس رخ داد که نمیتونم بگم. چون ممکنه کسایی که باعثش شدن بیان بخونن :3: بعد منو بکشن!!![/
SIZE]
دوست من كفتم ك ايشون معاون شوخ طبعي هستن.....زياد ب دل نكيريد برخلاف حرفا و ظاهرشون فوق العاده خوش قلب اند!:1:
 

M-Mohammadi

New Member
ارسال ها
2,708
لایک ها
3,152
امتیاز
0
#17
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

دوست من كفتم ك ايشون معاون شوخ طبعي هستن.....زياد ب دل نكيريد برخلاف حرفا و ظاهرشون فوق العاده خوش قلب اند!:1:
اخه نمیدونستم معاونن . فک کردم مدیرن...
بالاخره اینم خاطره بود دیگه! :3:
 

BiotechMania

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
253
امتیاز
0
#18
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

تلخ ترین خاطره ی من از مدرسه سر کلاس دین و زندگی بود امسال!!
امتحان مستمر بود !!
من هیچی نخونده بودم رفتم سر جلسه همه چیو خودم بافتم!!
همچین نمره ای گرفته بودم!!یعنی =9!!!:90:
یکی دیگه از تلخ ترین خاطره هام سر امتحان ترم جغرافی بود!ا به امید تقلب رفته بودم ولی ......اونم مرز تا شهریور بود!!:9:
 

orion

Well-Known Member
ارسال ها
1,193
لایک ها
1,168
امتیاز
113
#19
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

تلخ ترین خاطره ی من از مدرسه سر کلاس دین و زندگی بود امسال!!
امتحان مستمر بود !!
من هیچی نخونده بودم رفتم سر جلسه همه چیو خودم بافتم!!
همچین نمره ای گرفته بودم!!یعنی =9!!!:90:
یکی دیگه از تلخ ترین خاطره هام سر امتحان ترم جغرافی بود!ا به امید تقلب رفته بودم ولی ......اونم مرز تا شهریور بود!!:9:
میگم خوبه همه مثل شما تلخ باشه خاطرشون:48::37:
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#20
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یه روز با دوستم رفتیم دفتر ، زنگ بزنیم ..... آقا این ناظمه معلوم نبود کجا رفته یه ساعته نمیاد.... انقدر خسته شدیم دوستم گفت مال باباش نیست که بخوایم ازش اجازه بگیریم بیا بزنیم...... این گوشی رو گرفت دستش ناظمه اومد...................................................................................... چشمتون روز بد نبینه ............................................... دیگه انقدر ما رو له کرد گفتیم نکنه دزدی قاچاق چی چیزی هستیم......!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا