برنامه ریزی برای دوران طلایی (نوروز 89)

[setareh-n]

با عرض سلام به همه ی دوستان عزیز :
فکر کردم بد نیست اگه بشه هر کسی هر برنامه ریزی برای عیدش داره اینجا بگه تا بقیه استفاده کنن.
البته باید بگم این موضوع تکراری نیست ( با "برنامه ریزی برای قبولی در مرحله2" اشتباه نگیرید)
دوران نوروز که خیلی ها بهش دوران طلایی می گن واقعا طلاییه یا یه چیزی بیشتر از طلا.
من خودم کسایی رو می شناسم که صرفا با برنامه ریزی خوب و مطالعه مستمر تو این روزهای طلایی تونستن مرحله 2 قبول بشن (یعنی قبلا چیزی برای مرحله 2 نخونده بودن و عیدو فقط المپیاد خونده بودن )
عید یه چیز دیگه س و خیلی ها حاضر نیستن عیدشون رو با درس خوندن خراب کنن ولی خوب المپیاد هم یه چیز واقعا دیگه س...

پس بسم الله:

 

[setareh-n]

اول از همه خودم شروع می کنم:
شنبه که سال تحویله ، اونو نمی شه دست به سر کرد و درس خوند ، فردا شو هم همینطور (البته اگه تونستم یه وانت کتاب شیمی خونه مامان بزرگ ، بابابزرگ و ... می برم و علی رغم اعتراضات جمع حاضر از جمله: جمع کن این بساتو حالمون رو بهم زدی با این درس خوندنت، یه روز که هزار روز نمی شه.... و این جور حرفها وسط آجیل و میوه و شیرینی می شینم درس می خونم)
ولی بقیه ی روز ها رو می شه دس به سر کرد ، اونم حســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــابی:
مامان می گه پاشو بریم خونه دایی، من می گم مامان جون دایی رو که تازه دیدیم بزار بشینم المپیاد بخونم. ولی مامان قبول نمی کنه و میگه عید با بقیه روزط ها فرق می کنه باید بیای ولی من کوتاه بیا نیستم و هر طوری شده با هزار مصیبت مامان رو راضی می کنم که نرم ولی تنهایی خونه موندن و درس خوندن هم کار راحتی نیست مخصوصا که عید باشه و خونه پر از آجیل و شیرینی.....
ولی خوب با همه این بدبختی ها یه جوری کنار میام و تا روز 13 می شینم درس می خونم ولی در مورد 13 زیاد مطمئن نیستم که خونه بمونم آخه یه روز که هزار روز نمی شه.... ولی همون وانت کتابامو با خودم می برم.....
بعد عی هم که دیگه فرصتی نمی مونه برا درس خوندن و فقط می شه هر چی خوندی رو مرور کنی....

 

[Rostami]

بابا برنامه!
موفق باشی ایشالا!

 

[zek]

قربون خودم برم که دقیقا 6 سال پیش رفتم خونه مامان بزرگ و دایی
4 سال پیش رفتم خونه خاله بزرگه
خونه اون یکی خاله که اصلا یادم نمی آد
عمو بزرگه که تا حالا خونشون نرفتم
عمو کوچیکه هم فک کنم 3 سال پیش
عمه هام هم که یادم نمی آد کی رفتم خونشون
خوشبختانه کسی هم گیر نمی ده بیا بریم خونه عمو و دایی و .....
از من می شنوین شما هم بی خیال شین

 

[jigsaw]

از اين بحثاي خاله زنكيتون حالم بهم ميخوره(برم خونه بابابزرگ اونجا كتاب بخونم همه اينو بگن اونو بگن...

)

 

[saeed14]

در این مورد با نظر
jigsaw موافقم

 

[setareh-n]

من این تاپیکو وا نکردم هر کی بیاد از عمو و خاله و دایی هاش بنویسه اگه یه کمی همکاری کنین بد نمی شه.

 

[amir-tavakoli]

نویسنده تاپیک یه مقدار زیادی به جزئیات پرداخته و به نظرم یه مقدار شلوغش کرده!!! به نظرم اگه کلی تر بحث میکرد بهتر بود تا اینکه اینقدر ریز بشه! (در جواب jigsaw و saeed14)
.................................................................................................................
(در جواب به نویسنده): به نظر من(و احتمالا خیلی ها!) دوران عید دوران خوبیه واسه جبران عقب موندگی ها و همچنین آماده شدن هرچه بیشتر برای مرحله حساس دوم! ولی از یه طرفم نباید خرابش کرد... چون عیده دیگه! توی توضیحاتی که راجع به کارات دادی یه چیز خیلی عجیبه... این که فقط میخای درس بخونی و دیگرانو دست به سر کنی و هی درس بخونی و بخونی و بخونی و نمیدونم وانت بار بزنیو و چه و چه و چه... فکر میکنم اینطوری آدم میبره دیگه! خیلی مهمه که مطالعه مستمر باشه و از کیفیت خوبی هم بهره مند باشه! با این روشی که گفتی احتمالا بعضی روزهایی رو سپری خواهی کرد که یه مقدار زده شدی و دستت به خوندن نمیره! نه اینکه از شیمی بدت بیادا ! نه... یعنی همه چیز محیاست ولی انگیزه نیست و باید یه مقدار زمان بگذره تا دوباره اون انگیزه ی قوی قبلی حاصل بشه...( خیلی شبیه شارژ شدن میمونه... شارژ تموم میشه و فرصت میبره تا پر شه!) من خودم این روزا رو تجربه کردم. این واقعا درسته که فقط خوندن مهم نیست... درست خوندن خیلی مهمتره... برنامه هم که لازمشه... میشه هم به کارای جانبی رسید هم به اصل کاری و نباید افراط و تفریط کرد... هر چند که هر کار جانبی ای هم انجام میشه باید حول کار اصلی باشه و به هیچ وجه کار اصلی تعطیل نشه... عید دیدنی ها هم به نظرم خیلی وقت گیره و من خودم قید خیلی هاشونو خواهم زد... چون واقعا نیازی به حضور من هست! میشه شرایط موجود رو اطلاع رسانی! کرد و مطمئنا کسی هم توقعی نخواهد داشت!
.................................................................................................................
موفق باشیم!

 

[parastoo]

بابا کی ازما بچه ها توقع داره بریم عید دیدنی اصلا عید چی چیه زمین یه بار دور خورشیدو گشته که چی بشه این که خوشحالی نداره باید عید یه مناسبت داشته باشه که فقط مخصوص مردم اون کشور باشه این دور خورشیدو گشتن که مال همس باید جشن ملی ملی باشه اره

 

[zek]

آقای توکلی یه کمی طولانی بود نتونستم همشو بخونم.
ولی همون 2-3 سطری که خوندم کاملا باهاتون موافقم

 

[fahimee]

من اینقد برنامم فشرده نیس.
اما بی خیال درس هم نیستم
هم مهمونیمو میرم،هم درس.
صبح ها جای اینکه ساعت 9 بیدار شم ساعت 6-6:30 بیدار میشم می خونم تا بقیه بیدار شن.
حدودا تا 9:30.
بعد مهمونی.با خودم حتما کتاب میبرم
چون خونه خاله دایی اینا هم هیچ خبری نیست.
شبا هروقت خوابم بیاد می خوابمو خودمو الکی بیدار نگه نمی دارم.
عوضش با 7 ساعت خواب، تنظیم می کنم که صبح بیدار شم.
اصولا تا سوم چارم عید،مهمونیا تمومه.
ازون به بعد فشرده می خونم.
7 عید هم ادامه ی کلاسای المپیاد.
به همین سادگی!!!!

 

[tanaz]

بچه ها من فكر كنم اين دوران طلايي بيشتر واسه كنكوره!!!!!!!

حالا ميشه يه كم هم از برنامه ريزي واسه كنكور بگين واسه اين نوروز
خيلي حالم گرفته هرچي به كتابا نگاه ميكنم اعصابم داغون ميشه خسته شدم ديگه لطفا راهنمايي كنيد

ممنون

 

[mjbbaha]

یه سر بزنین به وب ما و پست دوران طلایی رو بخونین واگه سوالی دارین هم همونجا بپرسین!
http://mjbkonkoor.blogfa.com/

 

[setareh-n]

راستش این چیزایی که نوشتم یه کمی (و شاید خیلی ) اغراق آمیز بود. دلیلشو هم می گم. از یکی که پارسال تو زیست نقره گرفته بود ششنیدم که تو عید روزی 10 تا 12 ساعت در می خونده ، من خواستم همینجوری پیش برم ولی دیدم نمی شه.در ضمن برا خوندن این کتابای چند تنی زیست خیلی بیشتر از اینا باید وقت گذاشت ولی شیمی فرق می کنه. حق با شماهاست. هم باید تو عید درس بخونم و هم اگه مهمونی ای پیش اومد برم و زیاد خودمو خسته نکنم. همینطور هم شد هم مهمونی رفتم و هم تا جایی که می تونستم ضعف هایی رو که داشتم جبران کردم. امیدوارم از این به بعدش هم همسنطور باشه. برای همگی آرزوی موفقیت دارم.
به قول Amir-tavakoli موفق باشیم.