زندگی با همه وسعت خویش مخمل ساکت غم خوردن نیست!
حاصلش تن به قضا دادن نیست...
اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست...
زندگی کوشش وراهی شدن است !
زندگی جوشش و جاری شدن است...
از تماشاگه آغاز حیات تا بدانجا که خدا میداند...
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است...
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود...
من به این چیزها اعتقاد ندارم!
زندگی یعنی درس خواندن و زحمت کشیدن و خون دل خوردن! زندگی یعنی کنکور! یعنی دانشگاه! یعنی تحصیلات عالیه. زندگی یعنی روزمرگی
... یعنی فراموش کردن این که داریم زندگی می کنیم...
در انتهاي هر سفر
در آيينه
دار و ندار خويش را مرور مي کنم
اين خاک تيره اين زمين
پاپوش پاي خسته ام
اين سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خداي دل
در آخرين سفر
در آيينه به جز دو بيکرانه کران
به جز زمين و آسمان
چيزي نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
نديده اي مرا ؟