خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

[B.mikaniki]

[SIZE=+0]

خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن مانا ترند
درس*هاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مكارو دزد دشت وباغ

روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است

كاكلي گنجشككي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود

با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن ميدريد

تا درون نيمكت جا ميشديم
ما پرازتصميم كبري ميشديم

پاك كن هايي زپاكي داشتيم
يك تراش سرخ لاكي داشتيم

كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ كاه بود

مانده در گوشم صدايي چون تگرگ
خش خش جاروي با پا روي برگ
همكلاسي*هاي من يادم كنيد
بازهم در كوچه فريادم كنيد

همكلاسي*هاي درد و رنج و كار
بچه*هاي جامه*هاي وصله*دار
بچه*هاي دكه خوراك سرد
كودكان كوچه اما مرد مرد
كاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بود و تفريقي نبود
كاش مي*شد باز كوچك مي*شديم
لا اقل يك روز كودك مي*شديم

ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن گچ*ها كه بودش روي دوش
اي معلم ياد و هم نامت بخير
ياد درس آب و بابايت بخير

اي دبستاني*ترين احساس من
بازگرد اين مشق*ها را خط بزن[/SIZE]
[SIZE=+0]
[/SIZE]​

 

[SMASZOP]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

البته ریز علی پیراهن داشت کتشو آتیش زد خودش گفت تو کتابا اشتباه نوشتن من هنوز پیراهن داشتم!!!:65:

 

[MUTE]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

یادش بخـــــیر !!
هر روز پاک کن و مدادام گم میشد ! :دی

 

[B.mikaniki]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

به قول دوستمون muteاولین روز دبستان بازگرد
یادش بخیر اون موقع ها تمام عشقمون رفتن به مدرسه بود و حالا رفتن به دانشگاه و چند سال دیگه رفتن از ایران!!!!!!!!!!!!!!!!

 

[amir.ekhlasi]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

به قول دوستمون muteاولین روز دبستان بازگرد
یادش بخیر اون موقع ها تمام عشقمون رفتن به مدرسه بود و حالا رفتن به دانشگاه و چند سال دیگه رفتن از ایران!!!!!!!!!!!!!!!!

بعدش عشقمون چی میشه؟

 

[B.mikaniki]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

عشق هر کس حداقل واسه من یکی گوشه ذهنم چال شد رفت دنبال کار خودش من خواستم ولی مثه اینکه دنیا نخواست همونطور کوچیک بمونیم!!!!!!!!!!!!!!حالا خوب شما منظورت از عشق کدومشون بود مدرسه؟دانشگاه یا ایران؟

 

[amir.ekhlasi]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

عشق هر کس حداقل واسه من یکی گوشه ذهنم چال شد رفت دنبال کار خودش من خواستم ولی مثه اینکه دنیا نخواست همونطور کوچیک بمونیم!!!!!!!!!!!!!!حالا خوب شما منظورت از عشق کدومشون بود مدرسه؟دانشگاه یا ایران؟

منظورم اینه که بعد از اینکه از ایران رفتند هدفشون چی میشه؟؟

 

[B.mikaniki]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

هیچی اونجا هم دوباره یه عشق تازه پیدا میکنند و بقیشو دیگه خودتون میدونید هدف اصلی بیشتر بچه های این سایت فقط فقط درسو تحصیله همین و بس .
ولی دوباره وقتی پیر میشیم آرزوی این روزا رو میکنیم اینا همه چرخه زندگی ما انسان هاست.
ولی رسیدن به خدا خودش یه آرزوست که واسه من ممکن نشد............................

 

[Dshafiyoon]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

هیچی اونجا هم دوباره یه عشق تازه پیدا میکنند و بقیشو دیگه خودتون میدونید هدف اصلی بیشتر بچه های این سایت فقط فقط درسو تحصیله همین و بس .
ولی دوباره وقتی پیر میشیم آرزوی این روزا رو میکنیم اینا همه چرخه زندگی ما انسان هاست.
ولی رسیدن به خدا خودش یه آرزوست که واسه من ممکن نشد............................

چه طوری میخواستی به خدا برسی؟البته اگه دوست داری بگو

 

[mandana_hashemi]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

هیچی اونجا هم دوباره یه عشق تازه پیدا میکنند و بقیشو دیگه خودتون میدونید هدف اصلی بیشتر بچه های این سایت فقط فقط درسو تحصیله همین و بس .
ولی دوباره وقتی پیر میشیم آرزوی این روزا رو میکنیم اینا همه چرخه زندگی ما انسان هاست.
ولی رسیدن به خدا خودش یه آرزوست که واسه من ممکن نشد............................

عزیز شما چند صد ساله تونه ؟
که براتون ممکن نشد و تموم شدین رفت...؟

 

[B.mikaniki]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

رسیدن به خدا لیاقت میخاد .کنار ما کسایی زندگی میکنن که غرق خدان ما اونا رو نمیبینیم و وقتی که متوجه اونا میشیم خدا اونا رو از ما میگیره .یه مدت با خودت و دنیا و خدا قهر میکنی که چرا اونو گرفت و حسرت میخوری ایکاش اونو زودتر میشناختی....ای کاش.......

 

[ferom001]

پاسخ : خاطرات کودکی عجیب دوست داشتنی هستند!!!

رسیدن به خدا لیاقت میخاد .کنار ما کسایی زندگی میکنن که غرق خدان ما اونا رو نمیبینیم و وقتی که متوجه اونا میشیم خدا اونا رو از ما میگیره .یه مدت با خودت و دنیا و خدا قهر میکنی که چرا اونو گرفت و حسرت میخوری ایکاش اونو زودتر میشناختی....ای کاش.......

حافظ میگه
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست/منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
مصلحت نیس که از پرده برون افتد راز/ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار / ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مرحله مهلت داری/خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار/که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
تا اینجاشو واسه شما گفتم یه بیتم واسه خودم بگم
درد مندی من سوخته زار و نزار/ظاهرا حاجت تقریر بیان این همه نیس