- ارسال ها
- 225
- لایک ها
- 458
- امتیاز
- 0
پاسخ : دلنوشته ها
چشمانم فراتر از کرانه های طلوع
و دیرباز به انتظار نشسته اند
شاید آنگاه که پروتو طلوع
بر نگاه یاسمین
و اقاقیا
پرده ای زرین می نگارد
تو را بازیابم
تمام شب را
به انتظار در سکوت
بر سایه های شب سوار شدم
چندیست ...!
روز ها و شب ها
چون زلفی قطور
بافته ام
و پشت میزنم
دیگر مرا فرصت نیست
واماندن
در کوهپایه های نقاشی های من
و من تهی
هنوز بی تو تمام هستی ام
به بغض دارازای شب انتظار
مچاله می شود......!!!!
خالصانه تقدیم به روح مادرم....
چشمانم فراتر از کرانه های طلوع
و دیرباز به انتظار نشسته اند
شاید آنگاه که پروتو طلوع
بر نگاه یاسمین
و اقاقیا
پرده ای زرین می نگارد
تو را بازیابم
تمام شب را
به انتظار در سکوت
بر سایه های شب سوار شدم
چندیست ...!
روز ها و شب ها
چون زلفی قطور
بافته ام
و پشت میزنم
دیگر مرا فرصت نیست
واماندن
در کوهپایه های نقاشی های من
و من تهی
هنوز بی تو تمام هستی ام
به بغض دارازای شب انتظار
مچاله می شود......!!!!
خالصانه تقدیم به روح مادرم....