دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

ارسال ها
288
لایک ها
303
امتیاز
0
#41
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه خاطره قشنگ دیگه، دوشنبه هفته پیش بود، که واسه آخرین بار با دوستای مدرسم رفتیم اردو، نمک آبرود
واقعا خوش گذشت، چقد که خندیدیم و گریه کردیم
سه بار سورتمه سوار شدیم، با اینکه انقد خورده بودیم به سورتمه جلویی، یا پشتی ها خوردن به ما، تموم گردنمون درد میکرد
یه اتفاق باحال دیگه هم افتاد
رفتیم هات داگ بخریم، خانومه رفت رو مال من آویشن بریزه، دوستام گفتن نه نریز، گناهی خانومه کپ کرد(دوستان خبر دارن، من به طرز بدی به آویشن حساسیت دارم:4:)
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#42
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

امسال خیلی خاطره خوب دارم . یکی اینکه معلم دین و زندگیم خیلی خوب بود.(45 دقیقه درس*45دقیقه استراحت*کل درسا رو هم در حد المپیک یاد گرفتم).یکی هم اینکه دیگه بابت نتیجه های فاجعه بار تو آزمون ها حرص نمیخورم(و در فرصت مناسب طوفانی جبران میکنم!) و هزاران خاطره ی خوب دیگر!!!!


 

fatemeh22

New Member
ارسال ها
151
لایک ها
250
امتیاز
0
#43
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

اولای سال که واسه معلما مث آدم فضایی بودیم(تا میگفتیم المپیاد همچین نگامون می کردن که انگار زبونمون چسبوندیم به سقف) و معلما به ما اجازه نمیدادن بریم واسه المپ بخونیم تصمیم گرفتیم جیم بزنیم ولی بخاطر اینکه شک نکن هر دفعه یکیمون جیم میزد!!!!!!
یه روز یکی از دوستام جیم زد و یکی از همکلاسی هامون لوش داد معلممونم اسمشو به عنوان غایبی داد دفتر اونا هم پیگیر خلاصه همه عالم و آدم فهمیدن بیچاره جیم زده!!!!!!!!!
بعد کلی برو بیا خلاصه خر معلمو گرفتیم و دیگه نتونست بهمون اجازه نده!!!!!!
البته منم تصمیم گرفتم دیگه طرح اینجور خلافکاری هارو ندم!!!!!!!!!!!!!

بعد از اون کلی به این خاطره خندیدیم!!!!!!!!!!:204:
 

sina

New Member
ارسال ها
402
لایک ها
385
امتیاز
0
#44
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

این واسه پارساله اما تو کله شهر صداش تو فیسبوک در اومد حتی براش ترولم ساختن از اون به بعد هرکی منو تو خیابون میبینه میگه نیگاش کن همونیه که معلمرو ضایع کرد!:
معلمه با من شوخی داشت اومد بالا سرم به دفترم نگاه کرد پرسید چی نوشتی پسر منم بی معطلی جواب دادم چرت و پرت!
 

shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
#45
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

اول سال امتحان حسابان داشتیم.شب قبل تا دیر وقت بیدار بودم داشتم درس می خوندم.صبح زنگ اول شیمی داشتیم
خانوممون گفت یکی بیاد این مسئله رو حل کنه.منم چون حلش کرده بودم رفتم.از شدت بی خوابی سرم گیج میرفت.جوابو نوشتم اومدم ماژیکو بذارم رو میز از دستم افتاد رو زمین.
خم شدم برش دارم با سر رفتم تو میز خانوم.همه کلاس خندشون گرفت...حالا منم بی جنه...خندم گرفته بود نمی تونستم خودمو کنترل کنم،داشتم میخندیدم عقب عقب رفت نزدیک بود از پشت بیفتم
تو سطل.کلاس یهو منفجر شد.دبیرمونم که اینقدر جدی بود داشت می خندید دیگه.نامردا نکردن جا خندیدن بیان منو بگیرن.ولی خیلی خوش گذشت:21::21:
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#46
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه بار معلم زبانمون گفت برو ببینم ماشینم قفله یا نه!بعد من رفتم کلی(حدود 30دقیقه!) تو شهر چرخیدم یه بستنی خوردم بعد رفتم سر کلاس!البته چون آزاد باش بود معلم نفهمید ولی دوستام کلی گیر دادن چرا مارو نبردی!!!
 

vaesi

New Member
ارسال ها
32
لایک ها
11
امتیاز
0
#47
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

سلام
يه بار كه بچه ها كيك خريده بودن
معلمم اومد حدود يه ريعي گذشته بود كه من و دوستم سهممون رو خورديم
فكر كرديم كه درس تعطيله
رفتييم بيرون
وقتي برگشتي (آخر زنگ)
معلم داشت درسو ميگفت
اين درس هم از اون درس هاي شد كه خوب ياد گرفتم چون معلممون زياد ميپيچونه
 

*biology*

New Member
ارسال ها
155
لایک ها
519
امتیاز
0
#48
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه بار امتحان ریاضی داشتیم . معلممونم تاکید کرده بود که هفته ی بعد حتما امتحان میگیره. ما هم خونده بودیم.
فرداش رفتیم مدرسه. دیدیم خیلی از بچه ها درست و حسابی نخوندن همه داشتن نقشه میکشیدن که چجوری امتحانو لغو کنن.
بعدش معلم اومد خیلی خونسرد نشست پشت میزش . ماهم همه با چشمای باز بهش نگاه میکنیم که وای الان میخواد بگه صندلیا رو بچینین امتحان بگیرم.
بعدش دیدیم نه بابا خبری از امتحان نیست ، اصلا معلمه یادش رفته. معلمم یادش اومد گفت:"امروز امتحان داشتین نهههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
ماهم گفتیم بلههههههههههههههههههههههه. و خیلیم کیف کردیم.
:113::113::113:
این شد که امتحان نگرفت و همه ی بچه ها هم که انگار دنیا رو بهشون داده باشن خوشحال بودن.
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#49
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه روز سرگروه های آموزشی اومده بودن مدرسه خلاصه فیزیکو فرستادن رو کلاس ما.معلمه گفت بچه ها خیلی سر و صدا میکنید ۳۰ نفری گفتیم کلاس بغلیه صداشون از کانال کولر میاد!!معلمه ۱۰ دقیقه به کانال کولر زل زده بود بعدش بدون هیچ سوال پرسیدنی رفت بیرون!!بعدش عربی رو فرستادن.سرگروه عربی گفت خوبین بچه ها ۳۰ نفری گفتیم نه خیر!!گفت معلمتون کیه؟۳۰ نفری گفتیم تربچه!!کم کم اشک شوقو میشد تو چشماش دید!!یه سوال پا تخته نوشت گفت کی بلده ۳۰ نفری گفتیم دشمن!اعصابش خورد شد گفت یه شماره شانسی میگم بیاد سوال جواب بده اگه بلد نبود میفرستم دفتر!!!اون روز عربی نداشتیم از شانس بچه ها اسم منو خوند رفتم پا تخته هرچی سوال پیچ کرد جوابشو دادم!!!کل بچه های کلاس ۵ دقیقه برام ریتم فیفا و دست میزدن!!!خلاصه گروه ه های آموزشی رو تار و مار کردیم.البته فقط همین دوتا نصیب ما شد!!بقیه کلاسا هر کدوم ۴-۵ تا سرگروه رفته بودن!کلاس ما ماجرا زیاد داره



to be continue
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#50
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

سلام به همه(حتی شما دوست عزیز!!)


کلاس ما(2)


یه روز قرار بود معلم ادبیات امتحان بگیره. 3-4 نفر بیشتر نخونده بودیم پس تصمیم بر این شد که امتحان لغو بشه!!

معلم اومد رو کلاس گفت امتحان دارید دیگه؟!30 نفری گفتیم بله!

گفت از کجا قرار بود امتحان بگیرم؟

6-7 نفر گفتن 7 فصل اول!یهو چند نفر دیگه گفتن نه آقا 7 فصل آخر!!یه گروه دیگه گفتن از فصل هفت به بعد!!یه گروه دیگه گفتن آقا قرار بود هفتم از کل کتاب امتحان بگیری!!

خلاصه معلمو در یک سردرگمی اساسی فرو بردیم دیگه امتحان نگرفت!!!
 
ارسال ها
517
لایک ها
841
امتیاز
0
#51
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

تنها چیزی که می تونم بگم اینه که معلم عربی بیچاره ی ما در طول سال نتونست ازمون حتی 1 امتحان بگیره. با اینکه هی تهدید می کرد که دیگه نمی آد کلاسمون و ... ولی آخر سر نذاشتیم!(یه روز به خاطر بازی تراکتور، یه بار به خاطر المپیاد، یه بار دوره استانی المپیاد و کلا هر بار یه بهانه داشتیم)
 
ارسال ها
288
لایک ها
303
امتیاز
0
#52
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

من میخام از کلاساس المپیادمون خاطره بذارم که بچه ها اومدن خوندن یه تجدید خاطره بشه...یه روز جمعه بود که کلاس مولکولی داشتیم... چون کلاس تو مدرسه شهیدبهشتی بود،خود پسرا مسئولیت تدارکات رو برعهده داشتن. آقایان م.م و م.ح رفتن چایی درست کنن،دوست هنرمندمون م.م توش آویشن ریخت... من چون خیلی چایی دوس دارم اولین چایی رو گرفتم و تموم برگ آویشن تو همون استکان بود،خلاصه من بی خبر ازینکه تو اون استکان چه چیزی غیر از چایی وجود داره خوردمش... چشتون روز بد نبینه... داشتم خفه میشدم از سرفه. دلمم درد گرفته بود و گریم در اومده بود... همه بچه ها اومدن پایین که مثلا یه کاری کنن من حالم خوب شه،استاد محترم که مثلا پزشک هم تشیف داشت تو ملاس خوابیده بود... حالا انگار که غش کرده باشم،بهم آب قند خوروندن....خلاصه من خیلی عصبانی شدم از آقای م.م و نفرتی که تا اون روز بهش داشتم خیلی هم بیشتر شد... موقع استراحت که شد،م.ع ۹۰ درجه برگشت سمت من و گفت خانوم میرمحمدی... ولی من چون عصبانی بودم بلند بهش گفتم تو حرف نزن،اون بیچاره هم دوباره ۹۰ رو برگشت و زد قندون کنار دستش رو شکوند... 
 

SHAKHMARD

New Member
ارسال ها
223
لایک ها
405
امتیاز
0
#53
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

هه!
ما پشت اسپیکر های کلاس یه دیوایس وایرلس نصب کردیم بعد وسط درس معلم یهو موزیک میذاشتیم بنده خدا میموند چیکار کنه! کلن کلاس دست خودمون بود دیگه ! هر وقت خسته میشدیم موزیک میذاشتیم درس متوقف میشد!! مام استراحت میکردیم!! یادش بخیر ! خدایی دبیرامون باجنبه بودن چیزی نمیگفتن! البته خوب مام تعادل داشتیم دیگه!
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#54
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

سلام به همه(حتی شما دوست عزیز!)

معلم فیزیک پارسالمون قبل از اینکه درس بده پای تخته درسنامه(مسئله+توضیحات) مینوشت،بعد فرصت میداد ما مینوشتیم،بعد روش درس میداد!
یه بار تخته رو پر کرده که جای سوزن کشیدن نبود!
خلاصه ما شروع کردیم نوشتن...بعد از 15 دقیقه پرسید همتون نوشتید؟؟
بعد من یهو گفتم:آره آقا،پاکش کن!
معلم هم که ... برداشت همه رو پاک کرد!!بعد که فهمید چیکار کرده میخواست منو خفه کنه ولی هیچی نمی گفت!
 

sina16

New Member
ارسال ها
320
لایک ها
313
امتیاز
0
#55
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه بار معلممون از دست یکی عصبانی شد یارو رو تا حد مرگ زد از کلاس انداخت بیرون....بعد چند دقیقه پشیمون شد بهمون گفت( بچه ها چرا منو اذیت میکنین باعث میشین این کارو بکنم...حالا برین اون دوستتونم صدا کنین بیاد تو)آقا ما رفتیم یارو رو صدا کردیم اومد کنار در کلاس با قیافه مظلومانه وایساد بعد معلمه گفت(پسرم چرا منو اذیت میکنی...چرا؟ها...د بگو...جواب بده...)آقا دوباره بلند شد شروع کرد به زدن یارو...دفعه دوم بیشتر کتک خورد...ما مونده بودیم بخندیم یا گریه کنیم!!!:204:
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#56
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

سلام مجدد به همه(حتی...!)
چقد من خاطره دارم!
یه بار معلم فیزیک سال اولمون اومد سر کلاس و بی مقدمه کتاب خوشخوانو برداشت شروع کرد از کل کلاس پرسیدن!!
از ردیف آخر شروع کرد به پرسین همه بچه هیچی نخونده ،همه 10-12!
روشون داد میزد حال چند بهمتون بدم!!هیش کی هیچی نمیگفت!!
رسید به من که آخرین نفر بودم!!
16 آوردم!داد زد خجالت نمیکشی!؟ حالا چن بهت بدم!؟
با ترس گفتم 20 بده آقا !خودکارو برداشت برام نوشت 20!!هممون شوکه شده بودیم!


---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

سلام مجدد به همه(حتی...!)
چقد من خاطره دارم!
یه بار معلم فیزیک سال اولمون اومد سر کلاس و بی مقدمه کتاب خوشخوانو برداشت شروع کرد از کل کلاس پرسیدن!!
از ردیف آخر شروع کرد به پرسین همه بچه هیچی نخونده ،همه 10-12!
روشون داد میزد حال چند بهمتون بدم!!هیش کی هیچی نمیگفت!!
رسید به من که آخرین نفر بودم!!
16 آوردم!داد زد خجالت نمیکشی!؟ حالا چن بهت بدم!؟
با ترس گفتم 20 بده آقا !خودکارو برداشت برام نوشت 20!!هممون شوکه شده بودیم!
 

iSalar

New Member
ارسال ها
193
لایک ها
112
امتیاز
0
#57
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

خوب خاطره خوش این بوود که شاگرد اول مدرسه شدم :دی

و خاطره بد چقدر بگی دارم:
جدایی از دوستام بد ترین خاطره ای هس که دارم!یعنی الان من از اول ابتدایی 6 تا مدرسه عوض کردم! هر وقت یاد یکی از دوستام میافتم دلم میگیره!

و خاطره خوب این بود که معلم عربی رو اسکول میکردیم (فک کنم کلا این معلمه کم داشت)
و اینکه رابطم با معلما به حدی خوب بود که بچه از حسووودی میترکیدن :دی
 

P3YM4N

New Member
ارسال ها
70
لایک ها
63
امتیاز
0
#58
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

سلام
ما یبار سال سوم راهنمایی یکی از بچه ها بادکنک آورده بود باد میکردیم و باهاش یه بازی میکردیم
به این صورت
کلاس به دو گروه تقسبم میشدند:71: بعد یک عده سعی میکردند بادکنکو پرتاب کنند سمت بخاری یک عده هم مانع میشدند (اون موقع زمستون بود)
بادکنک که نزدیک بخاری میشد همه جبغ میزدند به صورت خیلی وحشتناک
اومدم تو کلاس ما ناظم و مدیر از اونجا باورشون نمی شد بچه های سوم راهنمایی با این اندازه جیغ بنقش بزنن خیلی ختدشون گرفت
ما هم کلا فاتحه اون روزو خوندیم
معلم که برمیگشت بادکنک وسط کلاس مینداختیم یا میترکوندیم:93:چه حالی داد :90:
 

F-narges-F

New Member
ارسال ها
113
لایک ها
143
امتیاز
0
#59
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

یه خاطره ی خوبی که دارم برای امسال ... این بود که آخر سال بدون هماهنگی با دفتر یه جشن آخر سال گرفتیم .... پول گذاشتیم روی هم یه کیک سفارش دادیم ...شربت درست کردیم ...
بعدش نمازخونه رو تزئین کردیم... بعد معلما اومدن سورپرایز شدن...خیلی اون روز خوش گذشت... جاتون خالی...
 

فهیمه H

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
45
امتیاز
0
#60
پاسخ : دوست داشتنی ترین اتفاقی که امسال در مدرسه واستون رخ داده............!

قشنگ ترین خاطره ی من تو دوره دبیرستان این بود ک زنگ نهار 30 یا40 نفری
بچه های ریاضی و تجربی
دور هم حلقه میزدیم نهار میخوردیم.
تنها بدیش این بود ک تنها جایی ک سایه بود تا بشینیم روبه روی دستشویی بود:94::204:
 
بالا