وضعیت
موضوع بسته شده است.

mohamad_javad

Active Member
ارسال ها
286
لایک ها
247
امتیاز
43
#4
پاسخ : روز مادر

اونی که اگه نبود..............................................................
..................شماهم اینطور موفق نبودید...............................
اونی که اگه نبود...............................الان شما اینجا نبودین.......
 

roxanarsis

New Member
ارسال ها
14
لایک ها
29
امتیاز
0
#8
پاسخ : روز مادر

حالا منم یه داستان میگم خودم شنیدم گریم گرفت ببخشید حوصله ندارم یه تاپیک جداگانه بدم!
پسری بود که همیشه از اینکه مادرشو به دیگران نشون بده خجالت میکشید. چرا؟ چون مامانش یه چشم نداشت. همیشه مادرشو اذیت میکرد و تحقیرش میکرد. پسره پدرم نداشت. خودش بود و مادرش. مامانش شبا با هزار زحمت و یه چشمش خیاطی می کرد تا خرج خودشو پسرشو دربیاره و نهایت سعیشو میکرد تا پسرش درساشو خوب بخونه. مادره هی کار میکنه و کار میکنه تا اینکه پسره بزرگ میشه و میگه الا و لله میخوام برم خارج.توم حق نداری جلومو بگیری و باید پول لازمو برام جور کنی. مادره بی هیچ حرف و مخالفتی با هزارتا قرض و زحمت و... بالاخره پولو جور میکنه میاره دو دستی تقدیم میکنه به آقازاده! اونم پولو میگیره و میره پشت سرشم نگا نمیکنه. انگار نه انگار که مادری هم داشته. 10 سال بعد درحالی که درسش تموم شده بودو ازدواج کرده بود و یه بچه4-5 ساله داشت مادرش متوجه میشه 2-3 ساله برگشته ایران تصمیم میگیره بره پیداش کنه. با زحمت فراوان درحالیکه بیچاره سوادم نداشته میره خونه پسرشو ، تنها امیدشو پیدا میکنه در میزنه. پسره درو وا میکنه میگه برو گم شو اگه بچم تورو ببینه میترسه. هلش میده مادره میفته زمین و درم محکم پشت سرش میبنده. مادره شروع میکنه به گریه کردن و پامیشه که بره. یکی از همسایه ها میبیندش میگه آخه گناهت چی بود که باهات اینکارو کرد؟ میگه: پسرم وقتی کوچیک بود یه چشم نداشت. گفتم من که عمرمو کردم و با یه چشمم میتونم زندگی کنم ولی اون اگه بزرگ بشه آدم مهمی بشه براش بده فقط یه چشم داشته باشه.تنها گناهم این بود که چشممو دادم بهش. واسه همین شوهرم که پزشک بود ولم کرد رفت. گفتم اشکال نداره پسرم بزرگ میشه، عصای دستم میشه...... بعد با یه بغض عجیبی به همسایه پسرش میگه: به پسرم بگو مواظب چشمم باش..........:230:
 

Fallen

Well-Known Member
ارسال ها
779
لایک ها
760
امتیاز
93
#9
پاسخ : روز مادر

اصلا تو دنیا به این بزرگی با این همه فرهنگ و نظر همه رو بزرگی روح مادر و مهربانی مادر و خوبی مادر توافق دارند

مادر برای من یعنی زندگی ....
 

amideoxy

New Member
ارسال ها
658
لایک ها
400
امتیاز
0
#10
پاسخ : روز مادر

مادر یعنی عاشقی که لب به عشقش باز نمیکند
عمل میکند
 

ghasedak r

New Member
ارسال ها
442
لایک ها
423
امتیاز
0
#12
پاسخ : روز مادر

داستانتون خیلی عالی بود 1 شعر هم بیش داریم همین مفهومو داره من وقتی خوندم چند ساعت گریه کردم و دلم سوخت برای همه مادرا
مادر برای من یعنی عشق فداکاری محبت صفا صمیمیت هستی وجود عالم انسان مادر یعنی بزرگی و شوکتی ک بهشت زیر باش هیچه
بهشت ابتدا در اغوش مادر بود اما بهشت را زمین گذاشت نا فرزندش را ب اغوش بکشد
مامان گلم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارو روزتتتت مباررررررک منو ببخش بخاطر شیطونی ها و بچه گی هام
 

Notron

New Member
ارسال ها
31
لایک ها
48
امتیاز
0
#13
پاسخ : روز مادر

(عصاره ي همه ي مهرباني ها را گرفتند و از ان مادر را ساختند)
مادر عزيزم دوستت دارم براي مهرباني بي اندازه ات:115:
 

b_delshad

New Member
ارسال ها
156
لایک ها
142
امتیاز
0
#14
پاسخ : روز مادر

مادر یعنی به تعداد روز های عمر تو فداکاری
 

ali_irysc

New Member
ارسال ها
319
لایک ها
294
امتیاز
0
#15
پاسخ : روز مادر

«قلب مادر»
داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌

که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

هر
کُجا بیندم‌ از دور کُند
چهره‌ پر چین‌ و جبین‌
پُر آژنگ

با نگا
هِ غضب‌ آلودزند
بر د
لِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ

ماد
رِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست
شهددر کا
مِ من‌ و توست‌ شَرنگ

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را

تا نسازی‌ د
لِ اواز خون‌ رنگ

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌
بی‌خوف و درنگ

روی‌ و
سینۀ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌
سینۀ‌ تنگ

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌

تا
بَرد ز آینۀ‌ قلبم‌ زنگ

عا
شقِ بی‌خرد ناهنجار
نه
،‌ بل‌ آن‌ فاسقِ بی‌عصمت‌ و ننگ

حُرمتِ مادری‌ از یاد ببُرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز
بنگ

رفت‌
و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ

قصدِ سرمنزلِمعشوق‌ نمود
د
لِ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ

از قضا خورد د
مِ در به‌زمین‌
و اندکی‌
سُوده‌ شد او را آرنگ

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز

اوفتاد از کف‌ آن‌
بی‌فرهنگ

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌برداشتن‌ آن‌ آهنگ

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌این‌ آهن
گ:

«
آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌سنگ
»
این قطعه از سروده‌های «ایرح میرزا» را کمتر کسی است که نشنیده یا نخوانده باشد. ولی شاید عده‌ای ندانند پیشینۀ سرودن این قطعه چیست و اصل آن چه بوده و از کجاست؟

زنده‌یاد دکتر محمدجعفر محجوب در کتاب «دیوان کامل ایرج میرزا» در توضیح این شعر می‌نویسد:


این قطعه را ایرج به‌منظور شرکت در مسابقه‌یی که مجلۀ ایرانشهر (چاپ برلین) در شمارۀ چهارم از سال دوم انتشار خود [سال 1302 شمسی] مطرح کرده بود سروده است.

در این مجله قطعه‌ای از زبان آلمانی ترجمه شده و از شاعران ایران خواسته بود که آن را به شعر فارسی در آورند. این قطعه «دل مادر» نام داشت و این است عین ترجمۀ فارسی آن:

«شب مهتاب بود. عاشق و معشوق در کنار جویی نشسته مشغول راز و نیاز بودند. دختر از غرور حُسن مست و جوان از آتش عشق در سوز و گذاز بود. جوان گفت: ای محبوب من، آیا هنوز در صافی محبت و خلوص عشق من شُبهه‌ای داری؟ من که همه چیزِ خود حتی گران‌بهاترین دارایی خویش یعنی قلبِ خود را نثار راه عشق تو کرده‌ام.

دختر جواب داد: دل در راه عشق باختن نخستین قدم است. تو دارای یک گوهر قیمت‌داری هستی که گران‌بهاتر از قلب توست و تنها آن گوهر نشان صدق تو می‌تواند بشود. من آن گوهر را از تو می‌خواهم و آن دل مادر توست. اگر دلِ مادرت را کنده بر من آوری من به صدقِ عشقِ تو یقین حاصل خواهم کرد و خود را پای‌بند مهرِ تو خواهم ساخت.

این حرف در ته روح و قلب جوان دل‌باخته طوفانی برپا کرد؛ ولی قوتِ عشق بر مهرِ مادر غالب آمده از جا برخاست و در آن حالِ جنون رفته قلبِ مادر خود را کنده راه معشوق پیش گرفت. با آن شتاب که راه می‌پیمود ناگاه پایش لغزیده به زمین افتاد؛ دلِ مادر از دستش رها شده روی خاک غلتید و در آن‌حال صدایی از آن دل برخاست که می‌گفت: پسر جان؛ آیا صدمه‌ای برایت رسیده!؟».

برگرفته از سایت :قلب مادر ـ ایرج میرزا
و کتاب ادبیات پیش دانشگاهی


 

miladkvr

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
841
امتیاز
0
#17
پاسخ : روز مادر

به نام خدایی که در همین نزدیکیهاست.

« به بهشت نمی روم ، اگر مادرم آنجا نباشد.» حسین پناهی

مادر يعني، به تعداد همه روزهاي آينده تو دلواپسي. به تعداد همه روزهاي گذشته تو صبوري.

و روز مادر، بهانه بوسيدن دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد.

بهانه در آغوش کشيدن او که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود.
 

ghasedak r

New Member
ارسال ها
442
لایک ها
423
امتیاز
0
#19
پاسخ : روز مادر

گفتم مادر! ...
گفت: جانم
گفتم درد دارم! ...
گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ...
گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ...
گفت : بخور از سهمِ نانم ... ... ... ...
گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
همیشه از درد گفتم و از رنج

به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره!
به سلامتی مادر بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام...
به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت
به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
به سلامتی مادر بخاطر زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده
به سلامتی مادرچون هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه ای نمیکنه
به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی
 

*fateme*

New Member
ارسال ها
36
لایک ها
27
امتیاز
0
#20
پاسخ : روز مادر

شايد اينجا كسايي باشن كه مامانشون پارسال پيششون بود اما الان نيست مثل دخترعمه ي من!!:181:خدابهشون صبر بده!!
مامان عزيزم خييييييييييييييييييييييييييلي دوست دارم!!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا