روز های بی ریاضی یاد باد!

mohsen_A

New Member
ارسال ها
28
لایک ها
2
امتیاز
0
#1
روزهای بی ریاضی یاد باد!





باز هم خواب ریاضی دیده ام

خواب خط های موازی دیده ام


خواب دیدم می خوانم اِیگرگ زِگوند

خنجر دیفرانسیل هم گشته کُند


از سر هر جایگشتی می پرم

دامن هر اتحادی می دِ رَم


دست وپای بازه ها رابسته ام

از کمند منحنی ها رسته ام


شیب هر خط را به تندی می دوم

گوش هر ایگرگ وشی را می جوم


گاه در زندان قدر مطلقم

گه اسیر زلف حد و مشتقم


گاه خط ها را موازی می کنم

با توانها نقطه بازی می کنم


لشکری تمرین دارم بی شمار

تیغی از فرمول دارم در کنار


ناگهان دیدم توابع مرده اند

پاره خط ها نقطه ها پژمرده اند


در ریاضی بحث انتگرال نیست

صحبت از تبدیل ورادیکال نیست


کاروان جذر ها کوچیده است

استخوان کسر ها پوسیده است


از لُگ وبسط و نِپر آثار نیست

ردپایی از خط و بردار نیست


هیچ کس را زین مصیبت غم نبود

صفر صفرُم هم دگر میهم نبود


آری آری خواب افسون می کند

عقده را از سینه بیرون می کند


مردم از این ایکس وایگرگ داد داد

روز های بی ریاضی یاد باد
 

mohsen_A

New Member
ارسال ها
28
لایک ها
2
امتیاز
0
#2
البته باید بگم که این شهر رو یه استاد بزرگ ریاضی سروده و من هم با اجازه اون روی سایت قرارش دادم!
 

tanaz

New Member
ارسال ها
62
لایک ها
27
امتیاز
0
#3
شعري از پروفسور هشترودي كه البته يه بار ديگه هم اين رو تو سايت گذاشتم ولي ديدم ربط داره واسه همين هم دوباره...



منحنی قامتم، قامت ابروی توست


خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست

حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست


بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها


آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست



پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو


گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا


ناحیه همگراش دایره روی توست

(پروفسور هشترودی)
 

biochrist

New Member
ارسال ها
112
لایک ها
80
امتیاز
0
#4
پاسخ : روز های بی ریاضی یاد باد!

رياضي درس خشک و درس سردي است
رياضي بهر ما همچون نبردي است

نبردي کاندر آن تيغت مداد است
حريف و دشمنت مشق زياد است

نبردي کاندر آن خونت نريزند
ولي صفرت به رنگ خون نويسند

به ميدان نبردش چون نهي پا
نگاهت را بگرداني به هرجا

به هر سو بهر قتلت ايستاده
چهل فرمول تابع هاي ساده

به مشرق خيل خطهاي عمودي
به مغرب شصت و دو سور وجودي

براکت اين طرف با قدر مطلق
در آن سو حد و انتگرال و مشتق

دو صد لعنت بر ا ين اقوام سينوس
به تانژانت و کتانژانت و کسينوس

که فرمولهاي آن بي حد و بي حصر
بود در صورت و در مخرج کسر

خلاصه مي کنم ديگر کلامم
قبولش مي کني يا نه ندانم

به ميدان پا منه کارت خراب است
دراينجا نمره بيست چون سراب است:204:
 
بالا