شعر های طنز

ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#1
دوستان..



در این تاپیک شعر های طنز خود را بگذارید ( البته منظورم این نیست که خودتون سروده باشینا....)




باتشکر
ع.ا.ک.
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#2
پاسخ : شعر های طنز

گفتم غم تو دارم**گفتا چشت درآيد!
گفتم که ماه من شو**گفتا دلم نخواهد!

گفتم خوشا هوايي کزبادصبح خيزد**گفتا هواي گرميست? اَه اَه? عرق درآمد!
گفتم
دل رحيمت کي عزم صلح دارد**گفتا برو به سويي ? تا گلّ ني درآيد!
گفتم زمان عشرت
ديدي که چون سرآمد**گفتا که اي واي ديرشد? داد مامان درآمد
شاعر: آقا محسن

:88::88::88::88::88::88::88::88::88:
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#3
پاسخ : شعر های طنز

[h=2]دانشگاه آزاد و درس![/h]
در ثنای دانشگاه آزاد:
سپاس و ستايش دانشگاه
آزاد را ، كه تركش موجب بي مدركي است و به كلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي كه
آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سالي دو
ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب...... از جيب و جان كه بر آيد ...... كز عهده
خرجش به در آيد

دعاي پاس کردن درس:
الهي ادرکني پاسا ترمي به نمرتي دهي و
دوازدهي و حفظا من مشروطي و فلجا استادي و لغوا امتحاني بحق برفا و آلودگي جوا اين
دعا رو امشب به همه توصیه کن و تا آخر ترم ديگه درس نخون مطمئن باش جواب ميگيري
...شک نکن...
 
ارسال ها
2,157
لایک ها
3,082
امتیاز
113
#4
پاسخ : شعر های طنز

شاه و گدا رايت و سلطان شدن بد است

با اين حساب ساده كه انسان شدن بد است

شيطان شبي به روي خودش خنجري كشيد

گفتم به تو چه شاعر شيطان شدن بد است

شمشير لينچان دم كشمش نمي برد

بي جلوه هاي وي‍ژه جكي چان شدن بد است

روياي ديو شاه پريان دريدن است

پس در نتيجه شاه پريان شدن بد است

ازهر بساط بي غل و غش يك هوا بگير

يا يك هوا خودت شو از ايشان شدن بد است

يو سف نباش پيرهنت پاره از جلوست

از پشت هم كه پاره شود آن شدن بد است

البته بر خواص كمي پاره گي خوشست

اينگونه بر عوام نمايان شدن بد است

ساسان به صرف دختر همسايه شان نبود

همسايه گفته همسر ساسان شدن بد است

سامان رفيق دايي ساسان رفاقتي

اينجا چرا نوشته كه سامان شدن بد است

با اين رديف بد همه انگار بد شدند

بند رديف شعر جوانان شدن بد است

پرسيده اند از سگ اصحاب كهف گفت:

بد خواب مي شويد نگهبان شدن بد است

اين كوچه هاي اول تهران خيالشان

پس كوچه هاي آخر تهران شدن بد است

اين كوچه هاي اول تهران كجائيند

اصلا نه اينكه كوچه در ايران شدن بد است

اينها قرار بوده اتوبان شوند قبل

ماها كه ديده ايم اتوبان شدن بد است

هر عابري كه با تو عريض و طويل شد

احساس مي كني كه خيابان شدن بد است

با قالي پرنده سليمان به نام شد

بي قالي پرنده سليمان شدن بد است

پس چون درخت آخر آبان برهنه است

حتما درخت آخر آبان شدن بد است

من ميشوم شدن شده فعل هميشگيم

با اينكه پيش عرف كماكان شدن بد است

هر كار مي كنيم و پشيمان نمي شويم

لعنت به هر كه گفته پشيمان شدن بد است
منبع: هامش
 
ارسال ها
141
لایک ها
178
امتیاز
0
#5
پاسخ : شعر های طنز

این شعر از آقای صادق هدایت کتاب وغ وغ ساهاب هست
منوچهر و عبدالخالق دو برادر بودند
شمس النهار و رزماری هم دو خواهر بودند
این دو خواهر به اون دو برادر شوهر کردند
و فامیلی تشکیل دادند که محشر کردند :
منوچهر شد شوهر عزیز شمس النهار
عبدالخالق رزماری را گرفت در این روزگار
حالا منوچهر و عبدالخالق علاوه بر دو برادر
گردیده اند باجناق یکدیگر
هم چنین شمس النهار و رزماری
با یکدیگر شده اند هم خواهر و هم جاری
منوچهر ضمنن می شود آئیزنه رزماری
عبدالخالق هم آئیزنه شمس النهار ... چرا می خندید زهر مار!!
 
ارسال ها
141
لایک ها
178
امتیاز
0
#6
پاسخ : شعر های طنز

"قضیه ی مرثیه ی شاعر"از آقای صادق هدایت کتاب وغ وغ ساهاب
یک شاعر عالی قدر بود در کمپانی که از او صادر می شد اشعار بی معنی.
آمد یک قضیه ی اخلاقی و اجتماعی
تو شعر در بیاورد ٬اما سکته کرد ناگهانی.
اول او کردش سکته ی ملیح٬
بعد سکته ی وقیح و پس قبیح٬
بالاخره جان به جان آفرین سپرد،
از این دنیا ی دون رختش را بر داشت و برد:
لبیک حق را اینچنین اجابت کرد،
دنیا یی را از شر اشعار خویش راحت کرد،
رفت و با ملایک محشور گردید
افسوس که از رفقایش دور گردید،
اگر او بود دست ما را از پشت می بست،
راه ترقی را به روی ماها می بست.
از این جهت بهتر شد که او مرد٬
گورش را گم کرد و زود تشریفاتش را برد.
اما حالا از او قدردانی می کنیم،
برایش مرثیه خوانی می کنیم،
تا زنده ها بدانند که ما قدردانیم،
قدر اسیران خاک را خوب می دانیم.
اگر زنده بود فحشش می دادیم،
تو مجامع خودمون راهش نمی دادیم.
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم:
اینست که از مردنش اظهار تأسف می کنیم .
 
بالا