پاسخ : شعر های طنز
شاه و گدا رايت و سلطان شدن بد است
با اين حساب ساده كه انسان شدن بد است
شيطان شبي به روي خودش خنجري كشيد
گفتم به تو چه شاعر شيطان شدن بد است
شمشير لينچان دم كشمش نمي برد
بي جلوه هاي ويژه جكي چان شدن بد است
روياي ديو شاه پريان دريدن است
پس در نتيجه شاه پريان شدن بد است
ازهر بساط بي غل و غش يك هوا بگير
يا يك هوا خودت شو از ايشان شدن بد است
يو سف نباش پيرهنت پاره از جلوست
از پشت هم كه پاره شود آن شدن بد است
البته بر خواص كمي پاره گي خوشست
اينگونه بر عوام نمايان شدن بد است
ساسان به صرف دختر همسايه شان نبود
همسايه گفته همسر ساسان شدن بد است
سامان رفيق دايي ساسان رفاقتي
اينجا چرا نوشته كه سامان شدن بد است
با اين رديف بد همه انگار بد شدند
بند رديف شعر جوانان شدن بد است
پرسيده اند از سگ اصحاب كهف گفت:
بد خواب مي شويد نگهبان شدن بد است
اين كوچه هاي اول تهران خيالشان
پس كوچه هاي آخر تهران شدن بد است
اين كوچه هاي اول تهران كجائيند
اصلا نه اينكه كوچه در ايران شدن بد است
اينها قرار بوده اتوبان شوند قبل
ماها كه ديده ايم اتوبان شدن بد است
هر عابري كه با تو عريض و طويل شد
احساس مي كني كه خيابان شدن بد است
با قالي پرنده سليمان به نام شد
بي قالي پرنده سليمان شدن بد است
پس چون درخت آخر آبان برهنه است
حتما درخت آخر آبان شدن بد است
من ميشوم شدن شده فعل هميشگيم
با اينكه پيش عرف كماكان شدن بد است
هر كار مي كنيم و پشيمان نمي شويم
لعنت به هر كه گفته پشيمان شدن بد است
منبع:
هامش