طنز نوشته ها...
- وضعیت
پاسخ : طنز نوشته ها...
با تشکر از خانم عبد یزدان
یکی میگفت:
ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻥ ﺳﻴﻨﻤا
ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﻳﻪ ﻛﭽﻞ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ .
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺯﺩﻯ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﭽﻠﻪ ﻳﻪ ﺳﺎﻧﺪﻭﻳﭻ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﺪﻡ .
ﺯﺩ ﺗﻮﺳﺮ ﮐﭽﻠﻪ
ﮐﭽﻠﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﺯﻧﻰ؟
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﺧﻮﺑﻰ؟
ﮐﭽﻠﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﮐﻴﻪ؟
ﭘﺴﺮﻩﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻛﭽﻠﻪ .
ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺰﻧﻰ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ 10 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﺪﻡ .
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻩ ﮐﭽﻠﻪ .
ﮐﭽﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺯ ﭼﺮﺍ ﺯﺩﻯ؟ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ: اقا خدایی ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﻧﻴﺴﺘﻰ.
ﮐﭽﻠﻪ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ . ﮐﭽﻠﻪ ﺩﻳﺪ ﻫﻰ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺘﮏ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻓﺖ 20 ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﺟﻠﻮ ﺗﺮ ﻧﺸﺴﺖ. ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﭘﺴﺮﻩ
ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺰﻧﻰ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ 20 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖﻣﻴﺪﻡ. ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ .
ﺭﻓﺖ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻋﺒﺎﺱ
ﮐﭽﻞ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﻲ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﻣﻴﺰﺩﻡ!!!!!!!!
منبع تمام پست های من پیچ فیس نما خودم و دوستام هست ...
با تشکر از خانم عبد یزدان
یکی میگفت:
ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻥ ﺳﻴﻨﻤا
ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﻳﻪ ﻛﭽﻞ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ .
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺯﺩﻯ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﭽﻠﻪ ﻳﻪ ﺳﺎﻧﺪﻭﻳﭻ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﺪﻡ .
ﺯﺩ ﺗﻮﺳﺮ ﮐﭽﻠﻪ
ﮐﭽﻠﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﺯﻧﻰ؟
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﺧﻮﺑﻰ؟
ﮐﭽﻠﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﮐﻴﻪ؟
ﭘﺴﺮﻩﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﻛﭽﻠﻪ .
ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺰﻧﻰ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ 10 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﺪﻡ .
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻩ ﮐﭽﻠﻪ .
ﮐﭽﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺯ ﭼﺮﺍ ﺯﺩﻯ؟ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ: اقا خدایی ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﭽﻞ ﻧﻴﺴﺘﻰ.
ﮐﭽﻠﻪ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ . ﮐﭽﻠﻪ ﺩﻳﺪ ﻫﻰ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺘﮏ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻓﺖ 20 ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﺟﻠﻮ ﺗﺮ ﻧﺸﺴﺖ. ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﭘﺴﺮﻩ
ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺰﻧﻰ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ 20 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖﻣﻴﺪﻡ. ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ .
ﺭﻓﺖ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻋﺒﺎﺱ
ﮐﭽﻞ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﻲ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﻣﻴﺰﺩﻡ!!!!!!!!
منبع تمام پست های من پیچ فیس نما خودم و دوستام هست ...
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : طنز نوشته ها...
[FONT=&]
بیماری یخچال گرایی چیست؟
نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن در یخچال میکند، درحالی که نه تشنه است، نه گرسنه است و نه اصلا می داند که چه میخواهد[/FONT][FONT=&]!!!![/FONT][FONT=&]
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج می شود، سرگردان راه آشپزخانه را در پیش می گیرد،
در یخچال را باز می کند، چیزی برنمی دارد و در را می بندد...!
این بیماری به وفور در میان متولدین دهه های 60 و 70 به چشم می خورد[/FONT][FONT=&].[/FONT]
) =))
(ايميل برام اومده بود نميدونم منبع دقيق رو...!)
[FONT=&]
بیماری یخچال گرایی چیست؟
نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن در یخچال میکند، درحالی که نه تشنه است، نه گرسنه است و نه اصلا می داند که چه میخواهد[/FONT][FONT=&]!!!![/FONT][FONT=&]
از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج می شود، سرگردان راه آشپزخانه را در پیش می گیرد،
در یخچال را باز می کند، چیزی برنمی دارد و در را می بندد...!
این بیماری به وفور در میان متولدین دهه های 60 و 70 به چشم می خورد[/FONT][FONT=&].[/FONT]
) =))(ايميل برام اومده بود نميدونم منبع دقيق رو...!)
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : طنز نوشته ها...
نه!
ببین هدف تاپیک صرفا شاد کردن بچه ها هست و البته تقویت قدرت نوشتن طنز ...
من قبول دارم که نباید کپی باشند مطالب
ولی همونطور که حسین عزیز هم گفت نوشتن طنز کار اسونی نیست
حد اقل من نوعی که کارم اینه واقعا میگم که سخته نوشتن طنز ...
اگه دوستان خواستند من این تاپیکو ادامه میدم اگرم نخواستند که هیچ
اگر بازم حرفی بود لطفا از طریق پیام بازدیدکنندگان بگو
پ.ن: با توجه به نظرات دوستان ترحیج میدم دیگه تو این تاپیک پستی نذارم
نه!
ببین هدف تاپیک صرفا شاد کردن بچه ها هست و البته تقویت قدرت نوشتن طنز ...
من قبول دارم که نباید کپی باشند مطالب
ولی همونطور که حسین عزیز هم گفت نوشتن طنز کار اسونی نیست
حد اقل من نوعی که کارم اینه واقعا میگم که سخته نوشتن طنز ...
اگه دوستان خواستند من این تاپیکو ادامه میدم اگرم نخواستند که هیچ
اگر بازم حرفی بود لطفا از طریق پیام بازدیدکنندگان بگو
پ.ن: با توجه به نظرات دوستان ترحیج میدم دیگه تو این تاپیک پستی نذارم
آخرین ویرایش توسط مدیر
- ارسال ها
- 48
- لایک ها
- 104
- امتیاز
- 0
پاسخ : طنز نوشته ها...
یک چیزی می خوام بگم ، نمی دانم این جا بگم درسته یا خیر؟؟؟ در هر حال...
دیروز تصمیم گرفتم کتاب عزاداران بیل را بخونم برای المپیاد ادبی .... دیگر کم کم داشتم افسردگی می گرفتم... از اول قصه تا آخرش فقط آدما می مردن.... بعد همش هم صدای زنگوله می یاد ...
من هم برای اینکه یک تنوعی بشه گذاشتمش شب برای خواهرکوچیکم به جای قصه بخونم .... یک قسمتی هست که مادر رمضان می میره... من مجبور شدم برای اینکه داستان متناسب با سن خواهرم باشه و پند اخلاقی هم داشته باشه تغییرش بدم به «یکی بود و یکی نبود... رمضان پسر بدی بود و مامانشو اذیت می کرد... مامانش از غصه مریض میشه...»
خدروشکر کارآمد واقع شدو بچهخوابش برد.. صبح ازش می پرسم داستانی که دیشب خوندم چه طور بود؟؟! می گه خیلی نازک بود.. می گم "نازک" یعنی چی؟؟ می گه یعنی مشکلی نداشت... مثل اینکه داستان درگنجینه ی لغات ذهنش هم تاثیر گذاشته... بی شک امشب برای اینکه بیشتر مسلط بشه و معنای "نازک" راعمیقا درک کنه ،براش به جای لالایی فرهنگ لغت دهخدا را می خونم... امید است که افاقه کند....
خدامی دونه که چه قدر سعی کردم تا قانع بشه آی باکلاه فقط کلاه داره و نیازی به روسری و دگمه و ... نیستش!! مخصوصا همین زمستون امسال که برف اومده بود شال هم براش گذاشت...
یک چیزی می خوام بگم ، نمی دانم این جا بگم درسته یا خیر؟؟؟ در هر حال...
دیروز تصمیم گرفتم کتاب عزاداران بیل را بخونم برای المپیاد ادبی .... دیگر کم کم داشتم افسردگی می گرفتم... از اول قصه تا آخرش فقط آدما می مردن.... بعد همش هم صدای زنگوله می یاد ...
من هم برای اینکه یک تنوعی بشه گذاشتمش شب برای خواهرکوچیکم به جای قصه بخونم .... یک قسمتی هست که مادر رمضان می میره... من مجبور شدم برای اینکه داستان متناسب با سن خواهرم باشه و پند اخلاقی هم داشته باشه تغییرش بدم به «یکی بود و یکی نبود... رمضان پسر بدی بود و مامانشو اذیت می کرد... مامانش از غصه مریض میشه...»
خدروشکر کارآمد واقع شدو بچهخوابش برد.. صبح ازش می پرسم داستانی که دیشب خوندم چه طور بود؟؟! می گه خیلی نازک بود.. می گم "نازک" یعنی چی؟؟ می گه یعنی مشکلی نداشت... مثل اینکه داستان درگنجینه ی لغات ذهنش هم تاثیر گذاشته... بی شک امشب برای اینکه بیشتر مسلط بشه و معنای "نازک" راعمیقا درک کنه ،براش به جای لالایی فرهنگ لغت دهخدا را می خونم... امید است که افاقه کند....
خدامی دونه که چه قدر سعی کردم تا قانع بشه آی باکلاه فقط کلاه داره و نیازی به روسری و دگمه و ... نیستش!! مخصوصا همین زمستون امسال که برف اومده بود شال هم براش گذاشت...
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : طنز نوشته ها...
چرا خيلي ها "طنز نوشته" رو با "جوك" اشتباه مي گيرن..؟
والا تاپيك لطيفه و جوك و غيره فراوونه ، نمونه اش :
http://www.irysc.com/forum/t13151/
چرا خيلي ها "طنز نوشته" رو با "جوك" اشتباه مي گيرن..؟
والا تاپيك لطيفه و جوك و غيره فراوونه ، نمونه اش :
http://www.irysc.com/forum/t13151/
- وضعیت