بسم الله الرحمن الرحیم
اول یک چیز بگم این مطلب رو باید تا آخرش بخونی هااا...
:203:
خیلی حرف است!با دستور کسی بروی داخل گود و لطمه ببینی و حتی ازبین بروی اما او کسی باشد که حتی یک بارهم ندیده ای اش؟!
مگر ممکن است؟
آن هم در این روزگار که علوم تجربی و غیر عینی را متافیزیک می گویند، عنوانی برای کنارگذاشتن آن علم ومعرفت از جامعه و فرستادن آن به گوشه های دنج دانشگاه ها...
باور کن !
باور کن ، خیلی از این شهدا-یعنی اکثرشان-حتی امام خمینی(ره)را ندیدند و در راه کلام و انقلابش جان خویش را نثار کردند.
آنها به امام ایمان آورده اطاعت او را اطاعت از پیامبراسلام(ص)و در نهایت اطاعت از خدا می داستند.
چنین معرفتی در کدام دانشگاه تدریس می شود؟!چه رسد به شهدای شهرستان ها که در دیدار مقتدایشان ، کم توفیق تر از یاران تهرانی بوده اند.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&خب این مقدمه کتابی بود می خوام مطالبش رو تو این تاپیک بذارم تا همه ازش بتونن استفاده کنن!
و اما جند تا سوال اصلی و خیلی مهم :
تا به حال فکر کردین که شهداء دنبال چی بودن؟!(خب حالا اون جوابی که تو ذهنت اومد رو یکمی تجزیش کن =>تجزیه تر ..به چی رسیدی؟)
درباره ی این آیه فکر کردین" ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"؟!
اگر اون زمانا که ما به دنیا نیومده بودبم کسایی نبودن که از کشورمون دفاع کنن الان چی میشد؟
شاید درک این امور آسون نباشه!!
آدم چه طوری می تونه از همه اون چیزاییه که داره بگذره و با شور و اشتیاق جونش رو ...(بعضی آدما این قدر جونشون رو دوست دارن که ...{خودم رو میگم})
مگه چی بوده ؟!
واقعا باید به حال خودمون گریه کنیم (باز هم خودم)
ما دیدمون از دنیا چیه؟اونا چی بودن !؟
اونا هم مثل ما آدم بودن !
ولی ما کجاییم ؟کجا میریم ؟چیکار کردیم؟
و چی کار می خواییم بکنبم؟!(سوال اصلی!)
شاید الان اینا به نظرت یکم ...بیاد !
ولی به این چنتا فکر کن!(ضرر نداره فوقش اینه 5دقیقه رو گذاشتی بایت این موضوع ولی می تونه همه چی رو ..)
%%%%%%%%%%%%%%%%
خب این هم چند تا خاطره از شهدای عزیز و گرانقدر
امیدوارم تو زندگی همه تاثیر داشته باشه
و شاهد حضور شماهم تو تاپیک باشم
((خلاصه زندگی))
رااوی مادر شهید محمد تقی رضوی
با هم به خواستگاری دختر دایی اش رفته بودیم.
محمد تقی رو کرد به خانواده ی عروس و گفت : ((زندگی من در یک کوله پشتی خلاصه میشه.من بیشتر اوقات در جبهه ام.می خوام با علم به این واقعیات به من جواب بدین)).
آنها پذیرفتند.
همسرش را عقد کرد و با خود به اهواز برد.مدتی گذشت.دلمان برای زوج جوان تنگ شده بود.بار بستیم و برای دیدنشان به اهواز رفتیم .
آن دو ، از همه زیب و پیرایه های زندگی ، فقط دو پتو داشتند که آن را هم از جهاد سازندگی به امانت گرفته بودند:یکی فرش و زیراندازشان بود وآن دیگری رو انداز.
آنها حتی بالش نداشتند.شب وقت خوابیدن ، محمد تقی اورکتش را زیر سرمی گذاشت و همسر او چادرش را.
مهندس شهید محمد تقی رضوی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)
این عکس رو خیلی دوست دارم
پل بعثت در داخل اروند رود((سند افتخار نیرو های مهندسی رزمی جهاد سازندگی خراسان ))
اول یک چیز بگم این مطلب رو باید تا آخرش بخونی هااا...
:203:
خیلی حرف است!با دستور کسی بروی داخل گود و لطمه ببینی و حتی ازبین بروی اما او کسی باشد که حتی یک بارهم ندیده ای اش؟!
مگر ممکن است؟
آن هم در این روزگار که علوم تجربی و غیر عینی را متافیزیک می گویند، عنوانی برای کنارگذاشتن آن علم ومعرفت از جامعه و فرستادن آن به گوشه های دنج دانشگاه ها...
باور کن !
باور کن ، خیلی از این شهدا-یعنی اکثرشان-حتی امام خمینی(ره)را ندیدند و در راه کلام و انقلابش جان خویش را نثار کردند.
آنها به امام ایمان آورده اطاعت او را اطاعت از پیامبراسلام(ص)و در نهایت اطاعت از خدا می داستند.
چنین معرفتی در کدام دانشگاه تدریس می شود؟!چه رسد به شهدای شهرستان ها که در دیدار مقتدایشان ، کم توفیق تر از یاران تهرانی بوده اند.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&خب این مقدمه کتابی بود می خوام مطالبش رو تو این تاپیک بذارم تا همه ازش بتونن استفاده کنن!
و اما جند تا سوال اصلی و خیلی مهم :
تا به حال فکر کردین که شهداء دنبال چی بودن؟!(خب حالا اون جوابی که تو ذهنت اومد رو یکمی تجزیش کن =>تجزیه تر ..به چی رسیدی؟)
درباره ی این آیه فکر کردین" ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"؟!
اگر اون زمانا که ما به دنیا نیومده بودبم کسایی نبودن که از کشورمون دفاع کنن الان چی میشد؟
شاید درک این امور آسون نباشه!!
آدم چه طوری می تونه از همه اون چیزاییه که داره بگذره و با شور و اشتیاق جونش رو ...(بعضی آدما این قدر جونشون رو دوست دارن که ...{خودم رو میگم})
مگه چی بوده ؟!
واقعا باید به حال خودمون گریه کنیم (باز هم خودم)
ما دیدمون از دنیا چیه؟اونا چی بودن !؟
اونا هم مثل ما آدم بودن !
ولی ما کجاییم ؟کجا میریم ؟چیکار کردیم؟
و چی کار می خواییم بکنبم؟!(سوال اصلی!)
شاید الان اینا به نظرت یکم ...بیاد !
ولی به این چنتا فکر کن!(ضرر نداره فوقش اینه 5دقیقه رو گذاشتی بایت این موضوع ولی می تونه همه چی رو ..)
%%%%%%%%%%%%%%%%
خب این هم چند تا خاطره از شهدای عزیز و گرانقدر
امیدوارم تو زندگی همه تاثیر داشته باشه
و شاهد حضور شماهم تو تاپیک باشم
((خلاصه زندگی))
رااوی مادر شهید محمد تقی رضوی
با هم به خواستگاری دختر دایی اش رفته بودیم.
محمد تقی رو کرد به خانواده ی عروس و گفت : ((زندگی من در یک کوله پشتی خلاصه میشه.من بیشتر اوقات در جبهه ام.می خوام با علم به این واقعیات به من جواب بدین)).
آنها پذیرفتند.
همسرش را عقد کرد و با خود به اهواز برد.مدتی گذشت.دلمان برای زوج جوان تنگ شده بود.بار بستیم و برای دیدنشان به اهواز رفتیم .
آن دو ، از همه زیب و پیرایه های زندگی ، فقط دو پتو داشتند که آن را هم از جهاد سازندگی به امانت گرفته بودند:یکی فرش و زیراندازشان بود وآن دیگری رو انداز.
آنها حتی بالش نداشتند.شب وقت خوابیدن ، محمد تقی اورکتش را زیر سرمی گذاشت و همسر او چادرش را.
مهندس شهید محمد تقی رضوی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)
این عکس رو خیلی دوست دارم
پل بعثت در داخل اروند رود((سند افتخار نیرو های مهندسی رزمی جهاد سازندگی خراسان ))