پاسخ : مشاعره
لب فروبسته ام از شرم و زبان نگهمپیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز*ورزی*لب از سرود دلاویز عشق دوخته امشکسته بال قفس را دگر نشیدی نیست*گلشن کردستانی*لعل نوشینش که آب زندگی می پرورددر رگ می خون غیرت را بجوش انداخته*دلفی*لاله یی تنها شوم در دامن صحرا برویمکوه آتش گردم و در حسرت دریا بسوزم*دلفی*