مشق شب اون روزا سخت بود

Ebrahimi74

New Member
ارسال ها
265
لایک ها
1,190
امتیاز
0
#21
پاسخ : مشق شب اون روزا سخت بود

كاش اولين روز دبستان بازگردد
كودكي ها شاد وخندان بازگردد

بازگرد اي خاطرات كودكي
برسوار اسبهاي چوبكي

خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن ماناترند

درسهاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه وخروس
روبه مكار و دزد و چاپلوس

روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است

كاكلي گنجشككي باهوش بود
فيل ناداني برايش موش بود

باوجود سوز و سرماي شديد
ريز علي پيراهن از تن مي دريد

تا درون نيمكت جا مي شديم
ما پر از تصميم كبري مي شديم

پاك كن هايي ز پاكي داشتيم
يك تراش سرخ لاكي داشتيم

كيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت

گرمي دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ كاه بود

همكلاسي هاي درد و رنج و كار
بچه هاي جامه هاي وصله دار

كاش هرگز زنگ تفريحي نبود
جمع بودن بود وتفريقي نبود

كاش ميشد باز كوچك مي شديم
لااقل يك روز كودك مي شديم
 

ghasedak r

New Member
ارسال ها
442
لایک ها
423
امتیاز
0
#22
پاسخ : مشق شب اون روزا سخت بود

در مجالي که برايم باقيست

باز همراه شما مدرسه‌اي مي سازيم
که در آن همواره اول صبح
به زباني ساده
مهر تدريس کنند
و بگويند خدا
خالق زيبايي
و سراينده ي عشق
آفريننده ماست
مهربانيست که ما را به نکويي
دانايي
زيبايي
و به خود مي خواند
جنتي دارد نزديک ، زيبا و بزرگ
دوزخي دارد – به گمانم -
کوچک و بعيد
در پي سودايي ست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست
در مجالي که برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه‌اي مي سازيم
که در آن همواره اول صبح
به زباني ساده
مهر تدريس کنند
و بگويند خدا
خالق زيبايي
و سراينده ي عشق
آفريننده ماست
مهربانيست که ما را به نکويي
دانايي
زيبايي
و به خود مي خواند
جنتي دارد نزديک ، زيبا و بزرگ
دوزخي دارد – به گمانم -
کوچک و بعيد
در پي سودايي ست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست

در مجالي که برايم باقيست​

باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و رياضي را با شعر
دين را با عرفان
همه را با تشويق تدريس کنند
لاي انگشت کسي
قلمي نگذارند
و نخوانند کسي را حيوان
و نگويند کسي را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غايب بکند
و به جز از ايمانش
هيچ کس چيزي را حفظ نبايد بکند
مغز ها پر نشود چون انبار​

قلب خالي نشود از احساس
درس هايي بدهند
که به جاي مغز ، دل ها را تسخير کند
از کتاب تاريخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشا
هر کسي حرف دلش را بزند​

غير ممکن را از خاطره ها محو کنند
تا ، کسي بعد از اين
باز همواره نگويد:"هرگز"
و به آساني هم رنگ جماعت نشود
زنگ نقاشي تکرار شود
رنگ را در پاييز تعليم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگي را در رفتن و برگشتن از قله کوه
و عبادت را در خلقت خلق
کار را در کندو​

و طبيعت را در جنگل و دشت
مشق شب اين باشد
که شبي چندين بار
همه تکرار کنيم :
عدل
آزادي
قانون
شادي
امتحاني بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ايم
در مجالي که برايم باقيست​

باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
که در آن آخر وقت
به زباني ساده
شعر تدريس کنند
و بگويند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ghasedak r

New Member
ارسال ها
442
لایک ها
423
امتیاز
0
#23
پاسخ : مشق شب اون روزا سخت بود

یادتونه؟من ک کلی با اینا خاطره دارم هنوزم چند تاشو دارم!!!!!!!
 

ali farshbaf

New Member
ارسال ها
170
لایک ها
171
امتیاز
0
#24
پاسخ : مشق شب اون روزا سخت بود

بچه کتاب هدیه های اسمان یادتونه...خیلی به حال بود مخصوصا کتاب کارش که جون میداد واسه رنگ کردن...
 
بالا