مناظره ی خسرو با فرهاد

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Golnaz

New Member
ارسال ها
356
لایک ها
784
امتیاز
0
#1
...
چو مهمان را نیامد چشم بر زر

ز لب بگشاد خسرو دُرج گوهر


به هر نکته که خسرو ساز می داد

جوابش هم به نکته باز می داد ...


***

نخستین بار گفتش کز کجایی ؟

بگفت از دار ملک آشنایی


بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند ؟

بگفت انده خرند و جان فروشند


بگفتا جان فروشی در ادب نیست

بگفت از عشق بازان این عجب نیست


بگفت از دل شدی عاشق بدین سان ؟

بگفت از دل تو می گویی من از جان


بگفتا عشق شیرین بر تو چون است ؟

بگفت از جان شیرینم فزون است


بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب ؟

بگفت آری چو خواب آید ، کجا خواب ؟


بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک ؟

بگفت آن گه که باشم خفته در خاک


بگفتا گر خرامی در سرایش ؟

بگفت ندازم این سر زیر پایش


بگفتا گر کند چشم تو را ریش ؟

بگفت این چشم دیگر دارمش پیش


بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ ؟

بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ


بگفتا گر نیابی سوی او راه ؟

بگفت از دور شاید دید در ماه


بگفتا دوری از مه نیست در خور

بگفت آشفته از مه دور بهتُر


بگفتا گر بخواهد هر چه داری ؟

بگفت این از خدا خواهم به زاری


بگفتا گر به سر یابیش خشنود ؟

بگفت از گردن این وام افکنم زود


بگفتا دوستیش از طبع بگذار

بگفت از دوستان ناید چنین کار


بگفت آسوده شو ، کاین کار خام است

بگفت آسودگی بر من حرام است


بگفتا رو صبوری کن درین درد

بگفت از جان صبوری چون توان کرد ؟


بگفت از صبر کردن کس خجل نیست

بگفت این دل تواند کرد دل نیست


بگفت از عشق کارت سخت زار است

بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است ؟


بگفتا جان مده بس دل که با اوست

بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست


بگفتا در غمش می ترسی از کس ؟

بگفت از محنت هجران او بس


بگفتا هیچ همخوابیت باید ؟

بگفت ار من نباشم نیز شاید


بگفتا چونی از عشق جمالش ؟

بگفت آن کس نداند جز خیالش


بگفت از دل جدا کن عشق شیرین

بگفتا چون زیم بی جان شیرین ؟


بگفت او آن من شد ، زو مکن یاد

بگفت این کی کند بیچاره فرهاد ؟


بگفت ار من کنم در وی نگاهی ؟

بگفت آفـاق را سوزم به آهـی


چو عاجز گشت خسرو در جوابش

نیامد ، بیش پرسیدن صوابش


به یاران گفت کز خاکی و آبی

ندیدم کس بدین حاضر جوابی


...

« حکیم نظامی گنجوی »
.
.
.
.
.
یا علی دوستانم !

 

Moonlight

New Member
ارسال ها
490
لایک ها
533
امتیاز
0
#2
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

من یه سوال در مورد این داستان دارم یه نفر لطفن رفع ابهام کنه !شیرین عاشق فرهاد بود یا خسرو ؟اصن اگه میشه یکی یه خلاصه )خلاصه نه خلاصصصصه( بگه از این داستان
 
ارسال ها
960
لایک ها
1,804
امتیاز
0
#3
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

تا جایی که من میدونم فرهاد
ولی خسرو هم دوست داشت به شیرین برسه......
 

Golnaz

New Member
ارسال ها
356
لایک ها
784
امتیاز
0
#4
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

من منظومه ی حکیم رو خوندم . شیرین و خسرو هر دو عاشق هم بودن و توی منظومه ی حکیم فرهاد یه داستان فرعی بوجود میاره اما توی داستان هایی که به تقلید از اون می نویسن با عنوان شیرین و فرهاد ( ؟ ) داستان یه جور دیگست و خسرو مانع عشق این دو تاست و ...

در واقع این داستان های عشقی متاثر از خسرو و شیرین جلوه ی داستان عاشقانه رو به خود منظومه اصلی داده در حالیی که بخشی از داستان های حکیم عشقیه ؛ این خیلی تارخی-اجتماعیه ؛ منتها در قالب عشق .
 

*maryam*

New Member
ارسال ها
47
لایک ها
46
امتیاز
0
#5
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

خسرو همون خسرو پرویز پادشاه ایرانه.شیرین هم برادر زاده ملکه ارمنستان بود که بعد از ازدواج با خسرو پرویز به ایران اومد.خسرو چون خیلی خیلی شیرین رو دوست داشت دستور داد یه سنگ تراش بیاد وتصویر شیرین رو روی کوه بیستون نقش کنه.این سنگ تراشی که اومد همون فرهاده.فرهاد چندین بار با شیرین ملاقات کرد تا بتونه مجسمش رو درست کنه وتو همین ملاقات ها عاشق شیرین میشه.وقتی خسرو پرویز میفهمه دستور قتل فرهاد رو میده ولی شیرین مانع میشه.واسه همین خسرو فرهاد رو تبعید میکنه و فرهاد هم میره به کوه بیستون تا حد اقل نقش شیرین رو ببینه.یه روز هم سربازا از طرف خسرو خبر دروغی مرگ شیرین رو میارن و فرهاد خودشو از کوه میندازه پایین ومیمیره.چند سال بعد که خسرو میمیره شیرین هم بالای سر خسرو خودشو میکشه...چیزایی بود که من میدونستم!
 

Golnaz

New Member
ارسال ها
356
لایک ها
784
امتیاز
0
#7
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

البته اصل داستان با چیزی که مریم عزیز گفتن تفاوت هایی داره ؛ تو اصل داستان که مال حکیم نظامی گنجویه ، فرهاد تندیسگر و استاد هندسه و ... برای کندن جویی از چراگاه تا محل سکونت شیرین احضار می شه ( توسط شیرین از طریق شاپور ) . اون جا عاشق شیرین می شه . خسرو هم از جانبی عاشق شیرین بوده و شیرین هم منتظر خسرو .

خسرو که ماجرای عشق فرهاد رو می فهمه اونو به بارگاهش احضار می کنه و اول وعده ی مال و منال و ... می ده اما بعد از این مناظره می فهمه که عشق فرهاد خریدنی نیست و به اون می گه اگر بیستون رو تونست از سر راه برداره ، شیرین مال اونه .

وقتی می فهمه زیاد از بیستون نمونده ( همشو کنده :4: ) یه پیرمردی رو می فرسته که به فرهاد بگه شیرین مرده و فرهاد از ادامه ی کار نا امید بشه ( و به هیچ وجه قصد مرگ اونو نداشته ) اما فرهاد که می شنوه خبر رو ، تیشه ی معروفش از دستش میفته و روی زمین جان می ده .

خسرو هم اندکی ناراحت می شه اما تعزیت نامه ی طنزی به شیرین می فرسته ( که مهم نیست )
شیرین هم دستور می ده آرامگاهی برای فرهاد بنا کنن ( به ادای احترام )

این داستان فرعی فرهاد بود توی منظومه که خیلی خلاصه گفتم . در آخر آخر ماجرا هم شیرین از غصه ی مرگ خسرو می میره .
 

Moonlight

New Member
ارسال ها
490
لایک ها
533
امتیاز
0
#8
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

روایات تاریخی ،روایت شاهنامه و روایت نظامی کمی درباره شیرین متفاوته.فردوسی میگه شیرین زنی زیبا از طبقه پایین جامعه بوده که به مریم همسر خسرو زهر داده و زن حیله گری بوده ولی نظامی میگه شاهزاده خانم زیبا بود(برادرزاده میهن بانو ملکه ی اران که ظاهرن نزدیک ارمنستان بوده)و میگه زنی بسیار پاکدامن و وفادار بود که نقشی در مرگ مریم نداشتمورخ ها هم میگن شیرین دختری زیبا و اشراف زاده بود که برخی اونو ازاهالی خوزستان و برخی از ارمنستان میدونن .به هر حال نقطه ی مشترک همشون زیبایی شیرین بود
 

seyed iman

Well-Known Member
ارسال ها
1,326
لایک ها
998
امتیاز
113
#9
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

حالا چه فرقی داره؟؟آخرش چی؟؟
کاش الانم چند تا فرهاد داشتیم (یا خسرو) که این پروژه های عمرانی و بخصوص پروژه های حفر تونل کشور رو راه مینداختن.
بجای اینکه کلی پول بدیم دستگاه حفاری(tbm) بخریم..پول میدادیم چند تا از این فرهادا کارو راه مینداختن.شغل هم ایجاد میشد!
حیففففففففففففف!
 

Moonlight

New Member
ارسال ها
490
لایک ها
533
امتیاز
0
#10
پاسخ : مناظره ی خسرو با فرهاد

حالا چه فرقی داره؟؟آخرش چی؟؟کاش الانم چند تا فرهاد داشتیم (یا خسرو) که این پروژه های عمرانی و بخصوص پروژه های حفر تونل کشور رو راه مینداختن.بجای اینکه کلی پول بدیم دستگاه حفاری(tbm) بخریم..پول میدادیم چند تا از این فرهادا کارو راه مینداختن.شغل هم ایجاد میشد!حیففففففففففففف!
اشکال نداره الآن بجاش کارگر چینی وارد میکنیم تا کارگرای ایرانی از بیکاریشدن لذت ببرن !تازاگه فرهاد هم بود الآن تو صف مرغ بود وقت این کارهارو نداشت دیگه !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا