سلام به دوستان عزیز آیریسکی!
مدتی پیش بود که من با کتاب دنیای سوفی آشنا شدم و اون رو تهیه و مطالعه کردم. این کتاب قطعا در نزد دوستداران فلسفه و حتی خیلی از مردم آشناست. کتابی که به بیش از سی زبان ترجمه شده است. پس از مطالعه ی کتاب، سوالاتی در ذهنم شکل گرفت که یکی از مهم ترین اونها این بود که در برخی سایتهای دیگر نیز مطرح شده است و از اونجایی کاربران این سایت به دلیل المپیادی بودن، خیلی بیشتر با این مسایلی که نیاز به تفکری عمیق داره آشنا هستن، من صلاح دیدم تا از کمک دوستان عزیز آیریسکی کمکی گرفته باشم.
مدتی پیش بود که من با کتاب دنیای سوفی آشنا شدم و اون رو تهیه و مطالعه کردم. این کتاب قطعا در نزد دوستداران فلسفه و حتی خیلی از مردم آشناست. کتابی که به بیش از سی زبان ترجمه شده است. پس از مطالعه ی کتاب، سوالاتی در ذهنم شکل گرفت که یکی از مهم ترین اونها این بود که در برخی سایتهای دیگر نیز مطرح شده است و از اونجایی کاربران این سایت به دلیل المپیادی بودن، خیلی بیشتر با این مسایلی که نیاز به تفکری عمیق داره آشنا هستن، من صلاح دیدم تا از کمک دوستان عزیز آیریسکی کمکی گرفته باشم.
خب یه مسئله ای هست که من کاملا باهاش مخالفم البته فقط من نیستم خیلی ها با من موافقن شما هم می تونید نظرتون رو بگین. اگه اون کتابو بخونید به یه بخشی می رسید که درباره ی "ادیان سامی" صحبت کرده و گفته که ادیان سامی همون ادیان غرب یعنی یهودیت مسیحیت واسلام هستند. فلسفه ی ادیان غرب یا فلسفه ی غرب چیه؟اون چیزی که تو کتاب گفته شده وبا فلسفه ی شرق مقایسه شده شامل دو تا نکته است که من با اونها مخالفم: 1- گفته فلسفه غرب فقط روی عبادت تکیه داره و اون رو تنها راه رسیدن به خوشبختی و خدا می دونه ولی فلسفه شرق عرفان و محو شدن در وجود خدا و تفکر درباره ی خدا رو قبول داره. خب خداییش خیلی غیر منطقیه. چون اسلام ما اصلا این طوری نیست. ما توی قرآن بارها به فکرکردن درخودمون ودرباره ی خدا سفارش شدیم. پیامبرمون گفته:"یک ساعت تفکر از هفتادسال عبادت بهتره". ما میگیم:"هرکس خودش را بشناسد خدا را شناخته است."و خیلی چیزای دیگه. مجموعا ما اونقدر تو دینمون تفکر و عرفان روقبول داریم که برای تعجب کردن لازم نیست اینقدر مثال بیاریم. بعدش هم که عده ای از مسلمون ها خودشون پدید آورنده عرفان مختص خودشون بودن.2- نوشته که در فلسفه غرب تاریخ خطیه ولی درفلسفه شرق دوریه(سیکل ها و...ها) یعنی تاریخ تکرار می شه. بذارید یه مساله اختر فیزیکی رو دنبال کنیم از دید فیزیکدانها جهان ما که در حال انبساطه دو تا سرنوشت می تونه داشته باشه:1) تا بی نهایت انبساط پیداکنه که این دیدگاه همون دیدگاه فلسفه غربه 2)-س از مدت زمانی دوبار منقبض بشه، دوباره "انفجار بزرگ" رخ بده و دوباره منقبض بشه. طبق این دیدگاه که منطبق بر فلسفه شرقه این اتفاق می تونه بارها و بارها تاابد بیفته و شاید هم افتاده.خب من هرچی فکر می کنم می بینم این که تو قرآن گفته شده:همانطور که جهان رو چون طوماری باز کردیم،چون طوماری درهم می پیچیم؛ منطقی ترین معنیش می تونه همین دیدگاه شرق باشه. در مجموع من به همراه خیلی های دیگه اعتقاد دارم که فلسفه اسلام اگه قرار باشه شبیه چیزی باشه که نیست بیشتر شبیه فلسفه شرقه تاغرب. البته نباید فراموش کنیم که یهودیت و مسیحیت هم ادیان الهی معتبرند و باید فلسفه ای مطابق فلسفه اسلام داشته باشند ولی من راستش نمی د ونم که اونها بعد تحریف چه شکلی شدن. چون منم مثل همه مسلمونها اعتقاد دارم که این دینها درطول تاریخ تحریف شدن و اسلام (البته قرآن) نه. (توی کتاب ناشر همه اشکالات فلسفی را تو پاورقی آورده بود ولی نمی دونم چرا اینو نه)لطفا هر کسی که نظری داره، بیان کنه تا همه استفاده کنیم و انشاالله ابهاماتمون برطرف بشه. ببخشید اگه طولانی شد. خیلی خیلی ممنون!!
آخرین ویرایش توسط مدیر