پاسخ : وقتی معلم هاتون میفهمند شما المپیادی هستید
اِهِم ..:4:
ميشه ريكشن اعضاي خانوادمونم بگيم ؟ اخه اونا ديگه تهشن :21::4:
والا من اول دبيرستان كه بودم تحت جو همين جور هويجي (رندومي !:4
گفتم زيست :4:
رفتيم خونه كلي خركيف سلام كرديم (بهله ادب به اين مي گن :4
گفتم مامان بيا ببين دخترت ،عزيزت، پاره تنت (دراين لحظه قيافه ي خواهرم ديدني بود يعني :21
مي خواد طلايي شه (مي گم اون زمان خداي اعتماد به نفس بودم:4
ريكشن هارو داشته باش حالا :
بابام : خدا به خير بگذرونه ..:17:
مادرم : نه نگران نباش مي گذره، فوقِِ فوقش يه هفته..:4:
خواهرم : بيشين بينيم باباااا :21::24:
يه فسقلي : مامان ! مامان ! منم موخوام :4:
يعني من هويج مرگ شدم إز اين همه استقبال دوستان ..:4::4::4:
-----
حالا اساتيد و معلمانِ گران قدر :4: :
يادم نيست والا ولي قيافه ي معلم شيمي م رو خوب يادمه دقيقا اين شكلي بود : :4:
نمي دونم الان نيشش برا چي باز بود اون وسط ؟ يكي بياد به من بگه ! من هنوز درگيرشم :4::21:
يادمه وقتي برا اولين بار مديرمون داشت حرف إز المپ مي زد يه 40-60 نفري گفتن مي خوان برن المپ و... ولي حالا فقط خلاصه شديم تو دو نفر ! من (بيو!) و يكي إز بچه ها (نجوم!) يعني جوگيري تا چه حـــــــــد اخه ؟:4::21:
ولي بعدا مخالفتا شروع شد...يكم زيادي سخت گرفتن هاي بيخود...خدايي خيلي اذيت شديم..خيلي...
ولي الان اوضاع بهتره (نكته : كلا إز كمك كردن به ما وقت دادنُ مي دونن :4: ولي همينم باز جاي شكر داره ! دم شون هويج :4
فك كنم تاپيكُ به فنا بردم :21:
دوستان حلال كنيد :4:
با بهترين ارزوها...