يك شعر طنزو زيبا

pozitrone

New Member
ارسال ها
254
لایک ها
21
امتیاز
0
#1
سلام.بچه ها اين يك شعر بسيار زيبا وطنز است كه حتما با خوندنش خيلي حال مي كنيد.احتمالا بعضي هاتون خوندين ولي بازم بخونيد چون خيلي قشنگه.تا آخر آخرش هم بخونيد.زندگي ما فقط تو اين دنيا و المپياد و كنكور و امتحان نهايي خلاصه نميشه!اين شعرو بخونين و لذت ببرين
شعر ماه : محکمه الهی


يه شب كه من حسابي خسته بودم
همين‌جوري چشامو بسته بودم
سياهي چشام يه لحظه سر خورد
يه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب ديدم محشر كبري شده
محكمه الهي برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد وزن
رديف رديف مقابلش واستادن
چرتكه گذاشته حساب كتاب ميكنه
به بنده‌هاش عتاب خطاب ميكنه
ميگه : چرا اينهمه رج ميكنيد؟
راهتون رو بيخودي كج ميكنيد؟
آيه فرستادم كه آدم بشيد
با دلخوشي كنار هم جمع بشيد
دلاي غم گرفته رو شاد كنيد
با فكرتون دنيا رو آباد كنيد
عقل دادم بريد تدبركنيد
نه اينكه جاي عقلو كاه پر كنيد
من بهتون چقدر ماشاالله گفتم
نيافريده باريك الله گفتم
من كه هواتونو هميشه داشتم
حتي يه لحظه گشنتون نذاشتم
اما شما بازي نكرده باختيد
نشستيد و خداي جعلي ساختيد
هر كدوم ازشما خودش خدا شد
از ما و آيه‌هاي ما جدا شد
يه جو زمين و اين همه شلوغي؟
اين همه دين و مذهب دروغي؟
حقيقتا شماها خيي پستيد
خر نباشديد گاو و نمي‌پرستيد
از توي جمع يكي بلند شد ايستاد
بلند بلند هي صلوات فرستاد
ازاون قيافه‌هاي حق به جانب
هم از خودي شاكي، هم از اجانب
گفت چرا هيچكي روسري سرش نيست؟
پس چرا هيچكي پيش همسرش نيست؟
چرا زن‌ها اينجوري بد لباسن؟
مرداي غيرتي كجا پلاسن؟
خدا بهش گفت بتمرگ ، حرف نزن
اينجا كه فرقي ندارن مرد و زن
يارو كنف شد ولي از رو نرفت
حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت
چشاش مي‌چرخن ، نميدونم چشه؟
آهان ، ميخواد يواشكي جيم بشه
ديد يكمي سرش شلوغه خدا
يواش يواش شد از جماعت جدا
با شكمي شبيهه بشكه نفت
يهو سرش رو پايين انداخت و رفت
قراولا چندتا بهش ايست دادن
يارو وا نستاد ، تا جلوش واستادن
فوري درآورد واسشون چك كشيد
گفت ببريد وصول كنيد خوش بشيد
دلم براي حوريا لك زده
دير برسم يكي ديگه تك زده!
اگه نرم حوريه دلگير ميشه
تور خدا بزار برم دير ميشه
قراول حضرت حق دمش گرم
با رشوه خيلي كلون نشد نرم
گوشاي يارو رو گرفت تو دستش
كشون كشون برد و يه جايي بستش
رشوه حاجي رو ضميمه كردن
توي جهنم اونو بيمه كردن
حاجيه داشت بلند بلند غر مي‌زد
داشت روي اعصابا تلنگر مي‌زد
خدا بهش گفت: ديگه بس كن حاجي
يه خورده هم حبس نفس كن حاجي
اينهمه آدم رو معطل نكن
بگير بشين اينقده كل‌كل نكن
يه عالمه نامه دارينخونده
تازه ، هنوز كرات ديگه مونده
نامه تو پر از كاراي زشته
كي به تو گفته جات توي بهشته؟
بهشت جاي آدماي باحاله
ولت كنم بري بهشت؟
محاله
يادته كه چقدر ريا ميكردي
بنده‌هاي مارو سياه ميكردي
تا يه نفر دورو برت ميديدي
چقدر والضالين و ميكشيدي
اينهمه كه روضه و نوحه خوندي
يه لقمه نون دست كسي روسوندي؟
خيال ميكردي ما حواسمون نيست؟
نظم و نظام دنيا كشكي كشكي است؟
هر كاي كردي بچه‌ها نوشتن
مي‌خواي خودت برو ببين تو زونكن
خلاصه
وقته يارو فهميد اينه
بازم درست نميتونست بشينه
كاسه صبرش يه دفه سر مي‌رفت
تا فرصتي گير مياورد در مي‌رفت
قيامته اينجا ، عجب جائيه
جان شما خيلي تماشائيه
از يه طرف كلي كشيش آوردن
كشون كون همه رو پيش آوردن
گفم اينا رو كه قطار كردن
بيچاره‌ها مگه چكار كردن؟
ماموره گفت : ميگم بهت من الان
مفسد في‌الارض كه ميگن همين هان
گفت: اينا بهشت‌فروشي كردن
بي‌پدرا خدارو جوشي كردن
به نام دين حسابي خوردن اينها
كفر خدارو درآوردن اينها
بدجوري ژاندارك و اينا چزوندن
زنده توي آتيش انو سوزوندن
روي زمين خدايي پيشه كردن
خون گاليله رو توي شيشه كردن
اگه بهش بگي كلات‌و صاف كن
بهت ميگه بشين‌و اعتراف كن
هميشه در حال نظاره بودن
شما بگو؛ اينا چه كاره بودن؟
خيام اومد
يه بطري هم تو دستش
رفت‌و يه گوشه‌اي گرفت نشستش
حاجي بلندشد با صدار محكم
گفت : اين آقا بايد بره جهنم
خدا بهش گفت تو دخالت نكن
به اهل معرفت جسارت نكن
بگو چرا به خون اين هلاكي؟
اين كه نه مدعي داره نه شاكي
نه گردو خاك كرد و نه هياهو
نه عربده كشيده و نه چاقو
نه مال اين نه مال اونو برده
فقط عرق خريده رفت ِ خورده
آدم خوبيه ف هواش‌و داشتم
اينجا خودم براش شراب گذاشتم
يهو شنيدن ايست خبرادر دادن
نشسته‌ها بلند شدن واستادن
حضرت اسرافيل از اون ور اومد
رفت ري چاپايه و چند تا صور زد
ديدن دارن تخت روون ميارن
فرشته‌ها رودوششون ميارن
مونده بودن كه اين كيه خدايا
تو حشر اين كارا چيه خدايا
فكر مي‌كنيد داخل اون تخت كي بود؟
الان ميگم ، يه لحظه
اسمش چي بود؟
همون كه كارش عالي بود
اون كه تو دنيا مثل توپ صدا كرد
همون كه اين لامپا رو اختراع كرد
همون كه كار عالي بود؛ اون ديگه
بگيد بابا ؛ توماس اديسون ديگه
خدا بهش گفت ديگه پايين نيا
يه راست برو بهشت پيش انبياء
وقتو تلف نكن توماس ؛ زود برو
به هر وسيله‌اي اگر بود برو
از رويپل نري يه وقت ميفتي
ميگم هوايي ببرند و مفتي
باز حاجي ساكت نتونست بشينه
گفت كه مفهوم عدالت اينه؟
توماس اديسون كه مسلمون نبود
اين بابا اهل دين و ايمون نبود
نه روضه رفته بود؛ نه پاي منبر
نه شمر مي‌دونست چيه نه خنجر
يه ركعت‌ام نماز شب نخونده
با سيم ميماش شب رو به صبح رسونده
حرفاي يارو كه به اينجا رسيد
خدا يه آهي از ته دل كشيد
حضرت حق خودش رو جا به جا كرد
يه كم به اين حاجي نگانگا كرد
از اون نگاههاي عاقل اندر
سفيهش‌و بايد بيارم اينور
با اينكه خيلي خيلي خسته هم بود
خطاب به بنده‌هاش دوباره فرمود
شما عجب كله‌خراي هستيد
بابا عجب جونورايي هستيد
شمر اگه بود آريل شارونم بود
خنجر اگر بود رولورم بود
حيفه آدم خودشو پير كنه
و سوزنش فقط يه جا گير كنه
ميگيد توماس من مسلمون نبود
اهل نماز و دين و ايمون نبود
اولا ً از كجا ميگيد اين حرف‌و
در بياريد كله زير برف‌و
اون من‌و بهتر از شما شناخته
دليلشم اين چيزايي كه ساخته
درسته گفته‌اند عبادت كنيد
نگفته‌ان به خلق خدمت كنيد؟
توماس نه بمب ساخته نه جنگ كرده
دنيا رو هم كلي قشنگ كرده
من يه چراغ كه بيشتر نداشتم
اونم تو آسمونا كار گذاشتم
توماس تو هر اطاق چراغ روشن كرد
نمي‌دونيد چقدر كمك به من كرد
تو دنيا هيچكي بي‌چراغ نبوده
يا اگرم بوده تو باغ نبوده
خدا براي حاجي آتش افروخت
دروغ چرا ؛ يه كم براش دلم سوخت
طفلي تو باورش چه قصرا ساخته
اما به ايجا كه رسيده باخته
يكي مي‌اد يه هاله‌اي باهاشه
چقدر بهش مياد فرشته باشه
اومد رسيد و دست گذاشت رو دوشم
دهانش‌و آورد كنار گوشم
گفت تو كله‌آت پر قرمه سبزيست
وقتي نمي‌فهمي بپرسي بد نيست
اون كه نشسته يك مقام والاست
مترجمه ، رفيق حق تعالي است
خود خدا نيست ، نمايندشه
موذد اعتمادشه ، بنده‌شه
خداي لم يلد كه ديدني نيست
صداش با این گوشا شنيدني نيست
شما زمينيا همش همينيد
اون ور ِ ميزي رو خدا مي‌بينيد
همينجوري مي‌خواست بلند شه ، نم‌نم
گفت كه پاشو بايد بري جهنم
وقتي ديدم منم گرفتار شدم
داد كشيدم ؛ يكدفعه بيدار شدم

شاعر:خليل جوادي
 

artadokht

New Member
ارسال ها
224
لایک ها
47
امتیاز
0
#2
تبريك مي گم پوزيترون استعداد خوبي در كپي پيست كردن داري !!! :lol:

ولي به هر حال ممنون (البته بايد از آقاي زماني نسب تشكر كنيم !) خيلي قشنگ بود .
 

pozitrone

New Member
ارسال ها
254
لایک ها
21
امتیاز
0
#3
خب آرتا دخت مگه چه اشكالي داره؟خيلي هم خوبه.فكر مي كني آقاي زماني نسب خودش نوشته؟
ضمنا كم كم دارم تو تعداد ارسال ها بهت ميرسم و صدر جدولو در اختيار مي گيرم. :twisted: (الته بعد از آقاي خلينا و آقا ميلاد سابق!كه از همه بالاتر بودند)
 

khalina

مدیر آیریسک
ارسال ها
2,082
لایک ها
6,497
امتیاز
113
#4
pozitrone گفت
خب آرتا دخت مگه چه اشكالي داره؟خيلي هم خوبه.فكر مي كني آقاي زماني نسب خودش نوشته؟
ضمنا كم كم دارم تو تعداد ارسال ها بهت ميرسم و صدر جدولو در اختيار مي گيرم. :twisted: (الته بعد از آقاي خلينا و آقا ميلاد سابق!كه از همه بالاتر بودند)
سلام به همه؛
نشد يك موضوعي پيش بياد و اين بچه‌هاي المپيادي سريع يازار رقابت رو وسط نكشن! اصلا بزرگترين استعداد همه‌ي بچه‌هاي باهوش همينه كه زمينه‌ي رقابت رو تو يه سوت فراهم مي‌كنن :wink:

راستي براي بچه‌هايي كه ساكن تهران هستند و به شعرهاي طنز علاقه دارند بگم يك شب شعري هست به نام در حلقه‌ي رندان كه يكشنبه‌ي آخر هر ماه در حوزه‌ي هنري خيابان حافظ تشكيل ميشود. منبع اوليه‌ي اين شعر و فايل صوتي اون هم مربوط به همين‌جا است :p
خوشحال ميشم يك روز بعد از همه‌ي اين بحث‌هاي نمره و تستي و تشريحي، همه‌ي شما رو اونجا ببينم.

موفق باشيد :idea:
 

IrNCO

New Member
ارسال ها
125
لایک ها
42
امتیاز
0
#5
گله مي‌كرد ز مجنون ليلي - كه شده رابطه‌مان ايميلي
حيف از آن رابطه‌ي انساني - كه چنين شد كه خودت مي‌داني

عشق وقتي بشود دات‌كامي - حاصلش نيست به جز ناكامي
نازنين خورده مگر گرگ تو را - برده يا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت اي‌ميل زدم پيشترك - جاي سابجكت نوشتم: به درك
به درك گر دل من غمگين است - به درك گر غم سنگين است

به درك رابطه گر خورده ترك - قطع آن هم به جهنم به درك
آنقدر دلخورم از اين ايميلم - كه به اين رابطه هم بي‌ميلم

مرگ ليلي نت و مت را ول كن - همه را جاي OK كنسل كن
OFF كن كامپيوتر را جانم - يار من باشد و ببين من ON ام

اگرت حرفي و پيغامي هست - روي كاغذ بنويس با دست
نامه يك حالت ديگر دارد - خط تو لطف مكرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام - دلخور از گردالي @ (ات) شده‌ام

كرد ريپلاي به ليلي مجنون - كه دلم هست از اين سابجكت خون
باشه فردا تلفن خواهم كرد - هر چه گفتي كه بكن خواهم كرد

زودتر پيش تو خواهم آمد - هي مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتي تو عزيزم ليلي - ديگر از من نرسد ايميلي

نامه‌اي پست نمودم بهرت - به اميدي كه سرآيد قهرت…
 

IrNCO

New Member
ارسال ها
125
لایک ها
42
امتیاز
0
#6
عجب رسمیه رسم زمونه / خونه مون عیدا پر مهمونه / می رن مهمونا از اونا فقط آشغالِ میوه به جا می مونه!
کجاست اون کیوی؟ چی شد نارنگی؟ کجا رفت اون موز؟ خدا می دونه!
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز / گوشه ی طاقچه پیش گلدونه / عطرش پیچیده تا آشپزخونه شیرینیش کجاست؟ خدا می دونه!
می رن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه!
از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه!
یکی نیست بگه خدا وکیلی جای پوست پسته توی قندونه؟
 

kavosh

New Member
ارسال ها
396
لایک ها
75
امتیاز
0
#7
صدای پای خواب!

اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم، خرده عقلی
سر سوزن شوقي

اهل دانشگاهم
پيشه‌ام گپ زدن است
- یا همان چت کردن-
گاه‌گاهي مي‌نويسم تكليف
مي‌سپارم به شما
تا به يك نمره‌ي ناقابل بيست
كه در آن زندانيست
دل من زنده شود

چه خيالي، چه خيالي، مي‌دانم
گپ زدن بيهوده است
خوب مي‌دانم دانشم بيهوده است
نمره و مارک و معدل کشک است
اوستاد از من پرسيد
چند من نمره ز من مي‌خواهي
من از او پرسيدم
دل خوش سيري چند؟

اهل دانشگاهم
قبله‌ام آموزش
جانمازم جزوه
علم را از تپش حنجره‌ها مي‌گيرم
همه ذرات وجودم متزلزل شده است
درسهايم را وقتي مي‌خوانم
كه خروس مي‌كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است
حاکم و هفت خبیث بر آب است

خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود
درس بي‌كرنش مي‌خوانديم
نمره‌ی بي‌خواهش مي‌آورديم
تا معلم پارازيت مي‌انداخت
همه غش مي‌كرديم
درس خواندن آن‌ روز
مثل يك بازي بود

كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محيط خشن آموزش
من به دانشكده‌ی علم سرايت كردم
رفتم از پله‌ی اینترنت بالا
چيزهایی ديدم

من گدايي ديدم در آخر ترم
در به در مي‌گشت، يك نمره‌ی ده می‌طلبید
من كسي را ديدم
از ديدن يك نمره‌ی بیست پشتك مي‌زد

همه جا پيدا بود
همه جا را ديدم
بارش اشك از نمره‌ی تك
جنگ آموزش با دانشجو
حذف يك درس به فرماندهي آموزش
فتح يك ترم به دست ترميم
قتل يك لبخند در آخر ترم
همه را من ديدم

من در اين دانشگاه بی‌هدف و حیرانم
من به يك نمره‌ی ناقابل ده خشنودم
من به ليسانس قناعت دارم
من به هاروارد نمی‌اندیشم
من نمي‌خندم اگر دوست من مي‌افتد
من نمي‌خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بكنند
من نمي‌خندم اگر موي سرم مي‌ريزد
و نمی‌خندم اگر با دوربین
گفتگو‌های مرا حک کردند

من در اين دانشگاه
در سراشيب كسالت هستم
خوب مي دانم استاد
كي كوئيز مي‌گيرد
برگه‌ی حذف كجاست
تا ز رسوایی آینده‌مان دور شویم

سايت و رايانه‌ی آن مال من است
بوفه، کافه، دانشكده از آن من است
ما بدانيم اگر سلف نباشد
همگي مي‌ميريم
و اگر حذف نباشد
همگي مشروطيم

ما نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نبود
كار ما نيست شناسايي مسئول غذا
كار ما نيست شناسايي بي‌نظمي ها
كار ما شايد اين است كه در مركز پانچ
پي اصلاح خطا ها برويم
 

sina16

New Member
ارسال ها
320
لایک ها
313
امتیاز
0
#8
پاسخ : يك شعر طنزو زيبا

واقعا تاپیک زیباییه...گقتم شمام ببینید!!
 

saba75

New Member
ارسال ها
459
لایک ها
1,143
امتیاز
0
#9
پاسخ : يك شعر طنزو زيبا

والله اینو ما پارسال کشفش کردیم خیلی قدیمیه:37:
 

sa1378

New Member
ارسال ها
1,403
لایک ها
1,077
امتیاز
0
#10
پاسخ : يك شعر طنزو زيبا

اون موقع 200 تا پست سروری میکرد؟
 
بالا