cheshmak71 گفت
bihamta گفت
آره جالبه nafaaaaaaaaaaas یه تاپیک میزنه cheshmak پشت بندش میگه خیلی دلنشین بود
تور تهران گردی خواجه نصیر
طوسی
اخه واقعا مطلباش قشنگه دلم نمیاد ازش تشکر نکنم !!
به m-sجون: خوش گذشت عزیزم ؟ راستی کجا رفته بودی واسه مسافرت؟
سلام cheshmAkجونم!!!!
چقدر زود اینجارو دیدم نه؟؟؟؟؟
از حرفامون فکر کنم متوجه شده باشی که کجا اومدم دیگه مگه نه؟؟
هفته پیش مثل امروز اومدم تهران
با بچه های سایت قبلش هماهنگ شده بودیم که بریم هممون شریف!!!!
اول قرار بود 1 شنبه پیش هم باشیم اما برنامه ریزیای من به هم خورد و دوستای گل تحمل کردن
خلاصه 4 شنبه ظهر ساعت 2 تا .... قرار بود با هم باشیم(انتهای دیدار معلوم نبود
)
اسامی دوستانی که قرار بود بیان!!!:
سرکار خانم عزیزه کریمه شریفه m-s:که در وصف این خانم عزیز زبان قاصر است و گنجینه لغات نا محدود!!
سرکار خانم fiboonatchieعزیز:خیلی هیجان انگیزه وقتی با یکی 1 مدت چت کنی اما قیافشو ندونی!!!!وقتی رفتن نمیدونستم این محیاست بهش گفتم حرف بزن!!!وقتی لحن صداشو که پشت تلفن شنیده بودم فهمیدم که بععععععععله ایشون محیاخانم خودمون
ه!!!!البته کار ما راحت بود!!!چون من قبلا افتخار دیدن خانمها some one و pirateرو تو حرم امام رضا داشتم
!!!!وقتی که بچه های شریفو آورده بودن اردو مشهد ما با هماهنگی همو اونجا دیدیم ساعت 2 بامداد تا اذان صبح حرم امام رض
ا!!!!!!!!!!!!فقط کافی بود محیارو بشناسم!!!
سرکار خانم pirate -17 گرامی
که نقش بسزایی در هماهنگی داشتن و البته منم بودم!
!!خدا از قبض این دفعه من و اون بخیر کنه!
!!و زحمت نهار افتاد رو دوششون
البته خودشون خواستن به ما چه
!!!!منم اصلا به رو خودم نمیارم که کلی گفتم گشنمه رسا!
!!!من نهار نخوردم!
!!البته من که شوخی میکردما!!!
سرکار خانم some one طلا
ا:که البته من فقط تونستم به مدت 1 ساعت ببینمش چون میخواست بره تبریز و سریع تر از شر من راحت شه
!!!!هر چند تقصیر من بود که دیر رفتم سر قرار!!!بابا تهران و هزار دردسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سرکار خانم mahsa-tarfand:که ایشون کم تشریف میارن سایت و بنده تازه افتخار آشنایی باهاشو داشتم ولی خیلی گل بود
!!از دوستای pirate بود
غایبین جلسه دیدار:خانم هاirangirl:که من از اول تا آخر همش میگفتم جاش خالی
!!!اما متاسفانه نشد با هم هماهنگ شیم و رفت اردو!!!!اما من بهش گفتم ما بالاخره همو میبینیم
!!!!میخوام این اتفاق رو هم جذب کنم!!!اگه ندیدین!!!!اما اگه نشه هم من بدقولی کردم!!!!
سرکار خانم kavosh:که ایشونم خیلی کم تشریف فرمایی میکنن به سایت اما از دوستای اوایل عضویتن!!!!اولین کسی که من باهاش تو سایت دوست شدم
!!!!!هییییییییییییییی!!!یادش بخیر
سرکار خانم parinaz:که فقط با بنده و irangirl هماهنگ شدن و کلش در حد چند ثانیه ای بیشتر نشد ببینیمشون
!!!!!اول اومد سلام احوالپرسی گفت واستون آب طالبی میگیرم!!!!بعدم زد زیرش ناپدید شد!!!منم کل شریفو گشتم تا پیداش کنم ازش بگیرم آب طالبی(البته جدی نگیرین خیلی)و اما نبود که بعد مدتی دانشکده ریاضی شرفیاب شد!!!!اما اینم بگم که تا آخر واسمون آب طالبیو نگرفت!!!!پریناز آب طالبیت میکنم!!!
واما 1 کاربر مهمانم داشتیم که از دوستای مدرسه pirate و دانشگاه fiboonatchiبود!!!!!
این نکته رو هم عرض کنم که از بین کلشون فقط من تجربی بودم!!!!و من تک بودم
واما قرارمون جلو در مکانی بس افتضاح
به نام آیدا هایدا بود!!!عجب اسمی نمیدونم چرا این اسم اصغر اکبر نبود!!!!!
این مکان تنها مکانی بود در دانشگاه که طرح جداسازی دختر و پسر مطرح بود خداروشک
ر!!!!!البته فکر کنم کم کم اونجارو هم یکی کنن
!!والبته در کل دانشگاه هیچ تک نفری دیده نمیشد برو بالای 2 نفر!!!!!!!!!!!!
!من که با دیدن این صحنه ها احساس کردم چقدر از دانشگاه و از تهران بدم میاد
!!!!!!!وحشتناک بود برام که ببینم 6 تاپسر با 2 تا دختر نشستن مثل دختر خاله پسرخاله!!!!!
واااااااااااااااااااااااااااییییییییییی!!!!نمیدونم بچه ها اونجا حال منو فهمیدن یا نه!
!!!اما خدا خیر رسا رو بده
که مارو برد یه جایی که از این صحنه ها نبود!!!!حداقل کم بود!!!
گفتم که نهار رو هم pirate گرفت و من حالم بسیااااااااااااااااااااااااااار بد بود!!!به دلایل بسیار زیاد احساس خفگی میکردم!!!!!
البته فکر کنم با دیدن اون صحنه ها واسه من طبیعی بود
دلم میخواست برم از اون دخترا بپرسم
الان خیلی دارن احساس خوشبختی میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
جمع 5 نفرمون که some one و parinaz نبودن رفتیم برای دیدن نمرات ریاضی واز اون به بعد حالگیری شروع شد!!!!
بعد از اونم کمی گشتیم و رفتیم جلو دانشکده م شیمی و نفت!!!!!بعدم رسا دانشکده عمرانو نشونمون داد!!!!!!
خلاصه کل دانشکده ها رو دیدیم!!!!و صحنه هایی ناااااااااااب!!!
یه جا هم من یکی از رتبه اولیارو دیدم !!کلی ذوق زده شدم که بچه ها معین فلاحتگره
!!!!گفتن نه بابا اون نی
س!!از ما اصرارو از اونا انکار!!!گفتن بریم ازش بپرسیم!!(البته این کاملا شوخی بود چون هیچ کدوم از ما عرضه این کارو نداشتیم
)بعد some oneگفت بابا مریم این که سجاد فولادیه!!!همه پذیرفتیم وقتی اومدم خونه دیدم نوید نادری بوده
!!!!کلی به خودمون خندیدم که چقدر ما اطلاعاتمون زیاد بوده خبر نداشتیم!!!!!
خلاصه ساعت نزدیک 4 بود و ما 7 بار شریفو طواف کردیم
و من از پادرد داشتم میمردم
ولی حیف بود بگم بهشون و این لحظات رو از دست بدم!!!!!
کم کم وقت این شد که برگردیم!!!!با کوله باری از خاطره قشنگ
از حرفای نگفته
از صحنه های وحشتناک
از دلگرفتن ها!!!!!!!
و فکر کنم ساعت 4:30 بود که هممون از هم جدا شدیم!!!!!!
واین بود خاطره دیدار ناااااااااااااااااب دوستان عزیز تر از جانم!!!!
والانم که نائب الزیاره همه شما در قم هست
م!!!!و فردا دوباره میام تهران
شاید دست سرنوشت بار دیگر ما را به هم رساند!!!!
به امید آن روز