امیر هزاربار گفتم تو پیج خودم پ. بذار تا ببینم!نه بابا تو یه ساعت همه رو ج دادم بقیشونم حوصلم نشد وگرنه بعضیاشونو بلد بودم چون امتحان داشتم زود برگمو دادم رفتم .خیلیا رو صفر زده بودم.:20::219::224::216:
مرسی ممنون.میناگینو گفتی؟
خیلی خوبه!شما میتونین!شانس موفقیت تو ریاضیم خیلی بالاتر از تجربیه!باعث میشه استرس کمتری داشته باشی!البته تو که استادی!(ببخشید شما):d:57:
شنیده بودم عشق، آدم ها را فداکار میکند و باور نمی کردم.به نظر من، عشق آدم ها را خودخواه می کرد، همین که ادم ها فقط به این فکر میکنند که خودشان به آن کسی که میخواهند برسند میشود عین خودخواهی دیگر.درست هم فکر میکردم اما تا یک جایی.عشق در اوج خویش، تبدیل میشد به فداکاری،به این که جایت را راحت و ارام تر از همیشه به کسِ دیگری بدهی و دم نزنی.
شنیده بودم قدیمی ها اعتقاد داشتند اسم کسانی که "قسمت" یکدیگرند را در اسمان ها کنار هم نوشته اند.زمین ، نتوانست حقم را که تویی به من بدهد و به من فهماند که ما "قسمت" هم نیستیم.یا بهتر است بگویم ، تو "قسمت" من!بخاطر همین هم به دل اسمان ها چنگ زدم تا شاید در میان انبوهی از ستاره ها و ابرها ، ما "قسمت" هم باشیم ، یا بهتر است بگویم تو قسمتِ من.هر شب در گوشه گوشه ی اسمان،به دنبالِ اسمَت بودم،که مبادا اسمی جز اسمِ من در کنارش باشد و کسی جز من ، "قسمتِ" تو.هر شب هم، هیچ چیز جز یک مشت ستاره و یک ماه که به دیوانگی ام میخندد، نصیبم نشد.
میدانی از کجا باور کردم ،عشق ادم ها را فداکار میکند؟از آن روزی که اشفتگی هایت را دیدم و هیچ کاری از دستم بر نیامد.همان روزی که معلوم شد، کسِ دیگری هم برای تو هست ، که نیست.آن روز بود که فهمیدم باید یک جور دیگر در دل آسمان ها پیدایت کنم.از ان روز تا به حال، بیش از پیش اسمان را برای پیدا کردن اسمَت زیر و رو میکنم. اینبار اما به دنبال همان اسمی هستم که میتواند پریشانی هایت را از بین ببرد. همان اسمی که بخاطر آن ،تو هم مثل من، هرشب نگاهت را میان ستاره ها جا میگذاری.میدانی؟گاهی فکر میکنم ،شاید تنها وظیفه ی عشق در قبال من، این بود که به من بفهماند، ادم ها را تا چه حد و تا کجاها میتواند فداکار کند.
اخرش ما "قسمت" هم،یا بهتر است بگویم ،تو "قسمتِ" من، یا من "قسمتِ" تو..اصلا چه فرقی میکند؟ مهم این است که نشد.. از بیخ و بُن نشد..حتی اسمَت،اسم کوچکت هم سهم من نشد..