من به صندلی بغل راننده نمیگم صندلی شاگرد اون صندلی عشقه... صندلی عشقِ راننده... اونی اونجا میشینه که کسی که پشت فرمونه هرجا زد به سرش بتونه دستشو بگیره
بعضی ها هم خاطره نمی شوند، میشوند معیار برای سنجش همه آدم های بعدی.
میشوند سقفی که آدمهای بعدی، هرچقدر هم خوب باشند اگر قدشان به آن نرسد یک جای کار میلنگد.
"مهربان است، اما باید آنطور مهربانی کند که فلانی میکرد."
" حمایتگر است، اما نه مثل فلانی"
"راه و رسم دلبری را بلد است، اما نه آنطور که فلانی بلد بود."
امان از این فلانی ها.
دلم برا یه سری از بچه های اینجا خیلی تنگ شده.
اونایی که دوستی هامون بیرون محیط اینجا هم بود
چقد همچی زود گذشته. و چه خاطره ها که اینجا خاک نشده.
یاد همه اون روزا بخیر.
یاد همه بچه هایی که با هم دوست بودیم و یا حتی قهر کردیم.
دلم برای همتون تنگ شده. همتون !
اومدم پروفایل یه سری هاتون سر زدم.
بلاتکلیف بودی!
نه آنقدر تهِ دلت مطمئن بود به دوست داشتنم؛ نه آنقدر مطمئن بود به بدونِ من زندگی کردن...
رابطه مان را در دستت گرفتی و کشش میدادی،
نگفتی شاید او مطمئن باشد به حسش؛
نگفتی قربانی میشود این دوست داشتنش در باتلاقِ بلاتکلیفیِ من...
یک روز دوست معمولی بودی و یک روز عاشق ترین آدم دنیا..
با خودت که به توافق نرسیدی رفتی!
حالا هر چقدر که او مطمئن است به حسش من بلاتکلیفم در دوست داشتنش...
یک روز هم شاید مثل تو بروم اما
این "بلاتکلیفی" تا ابد ارثیه ای از تو برایم به یادگار خواهد ماند...
کم آوردن همیشه این نیست که بروی از پشت بام خودت را پرت کنی یا یک مشت قرص را در آب حل کنی و سر بکشی...
کم آوردن اینطوری هم میشود که یک وجب جای خالی، کف اتاقت نمانده باشد و پایت را بگذاری روی وسایل مورد استفاده هفته ها قبل و رد شوی...
کم آوردن این هم میشود که وقتی کودکی را می بینی به خودت بگویی خب هستند کسانی هم که هیچوقت پدر و مادر نمی شوند...
اشتباه نکن این منطقی شدن نیست کم آوردن است
کم آوردن یعنی از خواستن دست کشیدی نشسته ای سر جایت...
کم آوردن یعنی با چهارتا دوست دورهم بنشینید تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند بعد بلند شوی سوییچت را برداری، گاز ماشین را بگیری و همینطور که پخش صوت دارد میخواند تمام طول مسیر را حتی پلک هم نزنی... کم آوردن یعنی وسط مهمانی وقتی وسط دود و بلک لایت های رنگی داری میرقصی یهو بروی بنشینی ته سالن روی یک صندلی و چیزی ته گلویت را بسوزاند انقدر بسوزاند که بزند به چشمهایت، اشک هایت را تند تند پاک کنی و سیگار دوم را که دود کردی دوباره بلند شوی بروی وسط پیست رقص...
کم آوردن یعنی شروع کنی با اشیاء حرف بزنی و یک روز برسد که دیگر با آن ها هم حرفت نیاید...
کم آوردن یعنی جواب هیچ پیامی را ندهی نه از روی بی ادبی بلکه به خاطر آنکه دیگر جوابی به سوال کلیشه ای " خوبی؟ " نداری...
کم آوردن یعنی دوستت برایت وصیت کند بشنوی بعد بگویی اُکی...
کم آوردن یعنی دیگر به چشم های هیچکس نگاه نکنی، هیچکس را نبینی، به هیچکس چیزی نگویی، از هیچکس سوالی نپرسی...
کم آوردن یعنی همه جوره خودت را بلد باشی اما نه به این خاطر گم و گور نشوی بلکه به این خاطر که دیگر حوصله گم و گور شدن هم نداری...
کم آوردن یعنی خدا فرمایشش متین است و تو هم کار خودت را می کنی...
کم آوردن یک همچین اَشکال ساده ای دارد
شبیه خیلی هاست، شبیه خیلی...
ساده بگویم
کم آورده ام
همین...
بیشتر مشکل من نا امیدیه از اینکه هر چی زور میزنم به جایی نمیرسم بگذریم...... اوضاعت چطوره مدرسه و معدل رو چی کار کردی.......ژنتیک چه خبر؟؟؟؟؟.......راستی برای حد های مثلثاتی رفع با تغییر متغییر چطوری باید حل کرد 0یه تاپیک زدم اونجا اگه میشه مطرح کن) ؟؟؟؟......عمومی ها رو این ازمون شوتم.....