وضعیت
موضوع بسته شده است.
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
#41
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یه روز از کلاس فرار کردیم داشتیم تو خیابون میچرخیدیم ناظم هم دنبالمون بود
بالاخره گرفتمون و برد مدرسه
معلم زبان که عاشق من بود باهام بد شد ( چون توی کلاس اون بودیم و 5 نفری اجازه گرفتیم بریم بیرون و فرار کردیم!!!!!)
کارم کشید به اداره و تعهد سخت دادم
 

reyhane

New Member
ارسال ها
121
لایک ها
76
امتیاز
0
#42
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

من یه روز رفتم دفتر مدیر از یه معام شکابت کنم با دوستم
بعد که گفتم و خوشحال اومدم بیرون دیدم معلمه دم در وایساده ینی تا دیدمش
له شدم!
همه رو شنیده بود!!!
 

اسکندر

New Member
ارسال ها
100
لایک ها
61
امتیاز
0
#43
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

پارسال قبل از عید زنگای شیمی می رفتم آخر می شستم آخرای زنگ بود پشت سریم ازم یه سوال پرسید داشتم بهش جواب می دادم خانمومون گفتش چی می گی بهش توضیح دادم .گفتش زنگ که خورد بهش جواب بده سرکلاس حرف نزن گفتم باشه بعد گفت نگو باشه یگو چَشم من که از خانومه خوشم نمی یومد گفت من از این کلمه بدم می یاد اونو به کار نمی برم ورداشت گفت اگه یه روز شوهرت ازت یه چیز بخواد نمی گی چشم گفتم نه از این کلمه بدم می یاد با کمال بی شعوری گفت من همچین دختری یو واسه پسرم هرگز نمی گیرم (دیگه هیچی نگفتم اگه یکم جرئت داشتم می گفتم تو رو خدا بگیر ) از ش متنفرم بره بمیره البته شاید من زودرنجم ولی هیچ وقت فراموش نمی کنم.
 

sina

New Member
ارسال ها
402
لایک ها
385
امتیاز
0
#44
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

سال دوم راهنمایی دعوا گرفتم در حده چی دسته پسره رو شکوندم دو روز از مدرسه اخراج شدم اما به مامان بابام نگفتم!!!:105:
 

*biology*

New Member
ارسال ها
155
لایک ها
519
امتیاز
0
#45
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

پارسال قبل از عید زنگای شیمی می رفتم آخر می شستم آخرای زنگ بود پشت سریم ازم یه سوال پرسید داشتم بهش جواب می دادم خانمومون گفتش چی می گی بهش توضیح دادم .گفتش زنگ که خورد بهش جواب بده سرکلاس حرف نزن گفتم باشه بعد گفت نگو باشه یگو چَشم من که از خانومه خوشم نمی یومد گفت من از این کلمه بدم می یاد اونو به کار نمی برم ورداشت گفت اگه یه روز شوهرت ازت یه چیز بخواد نمی گی چشم گفتم نه از این کلمه بدم می یاد با کمال بی شعوری گفت من همچین دختری یو واسه پسرم هرگز نمی گیرم (دیگه هیچی نگفتم اگه یکم جرئت داشتم می گفتم تو رو خدا بگیر ) از ش متنفرم بره بمیره البته شاید من زودرنجم ولی هیچ وقت فراموش نمی کنم.

یعنی چی؟ این دیگه چه جور معلمی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:85:

___________________________________________________________________________________________________________________________________________


وقتی اول ابتدایی میخوندم مدرسه مون 2 تا در داشت.
یکیش یه ذره پایین تر بود و دو طرفش سکو داشت. با بچه ها میرفتیم روش و می پریدیم پایین.
آقا من داشتم میپریدم پام پیچ خورد با صورت اومدم زمین. دندونم شکست(خدا رو شکر دندون شیریم بود) یه خونی از دهنم میومد که نگو.
دستمو گرفته بودم زیر دهنم انگار زیر شیر خون گرفته بودم . دستم پر خون بود.
مقنعه ام که سفید بود کلا خونی شده بود. هرکی منو میدید وحشت میکرد.
دست نا ظممون درد نکنه خیلی خانم خوبی بوذ.
برد دست و صورتمو شست مقنعه ام رو شست یه زنگ گذاشت جلوید آفتاب وقتی داشتم میرفتم خونه مقنه ام رو داد پوشیدم.
هیچوقت این لطفش رو فراموش نمیکنم.:115::115:
 

mpsniper

Well-Known Member
ارسال ها
376
لایک ها
676
امتیاز
93
#46
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یعنی چی؟ این دیگه چه جور معلمی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:85:

___________________________________________________________________________________________________________________________________________


وقتی اول ابتدایی میخوندم مدرسه مون 2 تا در داشت.
یکیش یه ذره پایین تر بود و دو طرفش سکو داشت. با بچه ها میرفتیم روش و می پریدیم پایین.
آقا من داشتم میپریدم پام پیچ خورد با صورت اومدم زمین. دندونم شکست(خدا رو شکر دندون شیریم بود) یه خونی از دهنم میومد که نگو.
دستمو گرفته بودم زیر دهنم انگار زیر شیر خون گرفته بودم . دستم پر خون بود.
مقنعه ام که سفید بود کلا خونی شده بود. هرکی منو میدید وحشت میکرد.
دست نا ظممون درد نکنه خیلی خانم خوبی بوذ.
برد دست و صورتمو شست مقنعه ام رو شست یه زنگ گذاشت جلوید آفتاب وقتی داشتم میرفتم خونه مقنه ام رو داد پوشیدم.
هیچوقت این لطفش رو فراموش نمیکنم.:115::115:
یعنی زنگ نزد اورژانس؟:190:
____________________________________________________________________________________________________________________________________
من هم یه بار دندونم لق شده بود سال چهارم دبستان از دلم نمیومد درش بیارم چون خیلی درد داشت!
تو مدرسه دعوا کردیم طرف مقابل همکلاسیم بود !
یه مشت محکم زد تو دهنم و دیدم یه چیزی تو دهنمه. آوردمش بیرون دیدم دندونمه!
آقا من هم وسط دعوا ازش تشکر کردم که دندونم رو کند و راحت شدم طرف هم مونده بود چیکار کنه!!! دعوا کنه یا دست بده!!
:178:
این جور آدم سریع التغییری هستم من!!:157:

 

اسکندر

New Member
ارسال ها
100
لایک ها
61
امتیاز
0
#47
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یعنی چی؟ این دیگه چه جور معلمی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:85:

دیوونه بود می یومد تو کلاس می گفت کتابا رو ببندید بعدش دفترشو باز می کرد انگارکه می خواد بپرسه بعدش یه چند دقیقه که می گذشت یه دفعه می گفت برگه ها رو میز. به یه دختره که خیلی گیر می داد دختره سردش بود شال دور گردنش می بست بهش این دیگه این چه مدلیه درش بیار .بهش گیر می داد که ادامس می خوری _البته می خورد )بعد اول یه منفی می گذاشت بعد می گفت لنگه ی اون برا همه بخره این حرفایی که به من میزد از عاداتش بود بدبخت از این چیزا دوست داشته دیگه مطمئنم از این شوهر ذلیلا بوده .
 

*biology*

New Member
ارسال ها
155
لایک ها
519
امتیاز
0
#48
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

یعنی زنگ نزد اورژانس؟:190:
____________________________________________________________________________________________________________________________________
من هم یه بار دندونم لق شده بود سال چهارم دبستان از دلم نمیومد درش بیارم چون خیلی درد داشت!
تو مدرسه دعوا کردیم طرف مقابل همکلاسیم بود !
یه مشت محکم زد تو دهنم و دیدم یه چیزی تو دهنمه. آوردمش بیرون دیدم دندونمه!
آقا من هم وسط دعوا ازش تشکر کردم که دندونم رو کند و راحت شدم طرف هم مونده بود چیکار کنه!!! دعوا کنه یا دست بده!!
:178:
این جور آدم سریع التغییری هستم من!!:157:

نه بابا . جاییم نشکسته بود که.:94:

وقتی دست و صورت و دهنمو شستم حالم خوب شد. بچه بودم دیگه . زود یادم رفت.:97:

چه خاطره ی جالبی بود.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

دیوونه بود می یومد تو کلاس می گفت کتابا رو ببندید بعدش دفترشو باز می کرد انگارکه می خواد بپرسه بعدش یه چند دقیقه که می گذشت یه دفعه می گفت برگه ها رو میز. به یه دختره که خیلی گیر می داد دختره سردش بود شال دور گردنش می بست بهش این دیگه این چه مدلیه درش بیار .بهش گیر می داد که ادامس می خوری _البته می خورد )بعد اول یه منفی می گذاشت بعد می گفت لنگه ی اون برا همه بخره این حرفایی که به من میزد از عاداتش بود بدبخت از این چیزا دوست داشته دیگه مطمئنم از این شوهر ذلیلا بوده .

واقعا که . چه آدمایی پیدا میشن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:190::190::190:
 

penta

New Member
ارسال ها
371
لایک ها
476
امتیاز
0
#49
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

پارسال قبل از عید زنگای شیمی می رفتم آخر می شستم آخرای زنگ بود پشت سریم ازم یه سوال پرسید داشتم بهش جواب می دادم خانمومون گفتش چی می گی بهش توضیح دادم .گفتش زنگ که خورد بهش جواب بده سرکلاس حرف نزن گفتم باشه بعد گفت نگو باشه یگو چَشم من که از خانومه خوشم نمی یومد گفت من از این کلمه بدم می یاد اونو به کار نمی برم ورداشت گفت اگه یه روز شوهرت ازت یه چیز بخواد نمی گی چشم گفتم نه از این کلمه بدم می یاد با کمال بی شعوری گفت من همچین دختری یو واسه پسرم هرگز نمی گیرم (دیگه هیچی نگفتم اگه یکم جرئت داشتم می گفتم تو رو خدا بگیر ) از ش متنفرم بره بمیره البته شاید من زودرنجم ولی هیچ وقت فراموش نمی کنم.
تو اسکندری؟(پسری؟)
 

اسکندر

New Member
ارسال ها
100
لایک ها
61
امتیاز
0
#50
پاسخ : بدترین خاطره ی دوران مدرسه

تو اسکندری؟(پسری؟)[/QUOTE

نه دخترم توی بررسی سوالات امتحان شیمی نهایی توضیخ دادم .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا