نباید اینطوری فکر کنی!!!اگه حرف دیگران واست مهم باشه هیچ وقت نمی تونی پیشرفت کنی!!!من پارسال بخاطر حرف معلمای نادونم از جواب دادن ب سوالایی ک بلد بودم ترسیدم!!بعضی سوالا رو بخاطر ی سری از حرفاشون ک کلا طولاتی قضیش وارد پاسخ نامه نکردم!!!سوالایی ک همه درست بودن!!!!ب عنوان یک اول دبیرستانی که فقط کتاب دوم سوم خونده بود می تونستم با درصد خوب قبول شم ولی نشدم!!فقط بخاطر حرف دیگران!!!واسه همین کل تابستونمم سر این که من تواناییش رو ندارم رفت!!ولی الا فهمیدم ک حرف دیگرانی ک هیچ دانشی نسبت ب این قضیه ندارن نباید پشیزی واست اهمیت داشته باشه!!!!اگر می خوای ب چیزی ک می خوای برسی باید فقط هدفت رو در نظر داشته باشی!!!
پاسخ : کفبینی، اعلام درصد و بحثهای حاشیهای مرحله اول المپیاد زیست 1393
باید کاظم رو ببریم اعلام نتایج رو ب اینا یاد بده!!!
چقدر خوب کارنامه صادر می کنه!!!آدم دهنش وا می مونه!!!
من می ترسم بیان بگن ورقه ی شما اصلا فرستاده نشده
باید کاظم رو ببریم اعلام نتایج رو ب اینا یاد بده!!!
چقدر خوب کارنامه صادر می کنه!!!آدم دهنش وا می مونه!!!
من می ترسم بیان بگن ورقه ی شما اصلا فرستاده نشده
کشک نیس???بزار پس از روز امتحانم ی خاطره بگم روحتون شاد شه!!!با کلی چیز ب خودم مسلط شدم ک استرس نداشته باشم بعد اومدم گفتم سه ساعت امتحتنه پس تا ۵ طول می کشه!!وارد ک شدم دیدم مراقبا ب مادرا می گن:شما امتحان رو یک ساعت و نیم در نظر بگیرید!!!گفتم یا امام حسین خودت درستش کن!!ی قرآن خیلی کوچولو برده بودم گیر می کردم می گرفتم دستم آروم شم!دیدم مراقب چپ چپ نگاه می کنه می خنده!
بعد ی ربع ی دفعه همه شروع کردن داد زدن!!!گفتم خدایا خودت نجاتم بده!!!بعد مراقب میاد میگه چیه دخترا??می گن همه مال سومه ما بلد نیستیم و از این حرفا!!مراقبم یک ریز شروع کرد حرف زدن!!من فقط قرآن تو مشتم بود چشم ب ورقه دلم داشت می ترکید!!گفتم اینم شانسه!!خلاصه بعد نیم ساعت همه رفتن جز منو دو نفر دیگه!!!بعد ی ساعت دیگه هم فقط من موندم!!
بعد طرف هی میومد می گفت خانم چ قدر می شینی من خستم می خوام برم!!!گفتم امتحانم سه ساعته!!انقد بالا سرم غرغر کردن ک نگو!!تازه ب خوراکیای ک برده بودم نگاه می کرد هی می خندید!!واسه همین بیدقتی داشتم چن تا..حالا ب نظرت کشک نیس!!!تازه چراغای سالن رو خاموش کرد مثلا مجبور شم برم!!
پاسخ : کفبینی، اعلام درصد و بحثهای حاشیهای مرحله اول المپیاد زیست 1393
و همچنان من المپ فیزی تنها به اینجا پناه آوردم دوستان ناامید شدن رفتن یا دچار سکته ی ناقص شدن نمیتونن دیگه پست بدن؟
و من مانده با پس آمد های بازی جرات حقیقت ظهر حالا من چجوری آبروریزی رو جمع کنم؟ :-" توی قوانین جرات حقیقت ذکر شده که طرف میتونه بعدا کارشو برطرف کنه یا نه؟
و همچنان من المپ فیزی تنها به اینجا پناه آوردم دوستان ناامید شدن رفتن یا دچار سکته ی ناقص شدن نمیتونن دیگه پست بدن؟
و من مانده با پس آمد های بازی جرات حقیقت ظهر حالا من چجوری آبروریزی رو جمع کنم؟ :-" توی قوانین جرات حقیقت ذکر شده که طرف میتونه بعدا کارشو برطرف کنه یا نه؟
کشک نیس???بزار پس از روز امتحانم ی خاطره بگم روحتون شاد شه!!!با کلی چیز ب خودم مسلط شدم ک استرس نداشته باشم بعد اومدم گفتم سه ساعت امتحتنه پس تا ۵ طول می کشه!!وارد ک شدم دیدم مراقبا ب مادرا می گن:شما امتحان رو یک ساعت و نیم در نظر بگیرید!!!گفتم یا امام حسین خودت درستش کن!!ی قرآن خیلی کوچولو برده بودم گیر می کردم می گرفتم دستم آروم شم!دیدم مراقب چپ چپ نگاه می کنه می خنده!
بعد ی ربع ی دفعه همه شروع کردن داد زدن!!!گفتم خدایا خودت نجاتم بده!!!بعد مراقب میاد میگه چیه دخترا??می گن همه مال سومه ما بلد نیستیم و از این حرفا!!مراقبم یک ریز شروع کرد حرف زدن!!من فقط قرآن تو مشتم بود چشم ب ورقه دلم داشت می ترکید!!گفتم اینم شانسه!!خلاصه بعد نیم ساعت همه رفتن جز منو دو نفر دیگه!!!بعد ی ساعت دیگه هم فقط من موندم!!
بعد طرف هی میومد می گفت خانم چ قدر می شینی من خستم می خوام برم!!!گفتم امتحانم سه ساعته!!انقد بالا سرم غرغر کردن ک نگو!!تازه ب خوراکیای ک برده بودم نگاه می کرد هی می خندید!!واسه همین بیدقتی داشتم چن تا..حالا ب نظرت کشک نیس!!!تازه چراغای سالن رو خاموش کرد مثلا مجبور شم برم!!
چه مراقبی؟ اینا اصلا متوجه مسولیتی که قبول کردن هستن یا اصلا میدونن مسولیت چیه؟ :/ خدا رو شکر دومی سال دیگه اصلا یه حوزه ی دیگه امتحان بده یا حداقل اعتراضی چیزی که بعدا برای بنده خداهای دیکگه ای از این داستانا پیش نیاد!
چه مراقبی؟ اینا اصلا متوجه مسولیتی که قبول کردن هستن یا اصلا میدونن مسولیت چیه؟ :/ خدا رو شکر دومی سال دیگه اصلا یه حوزه ی دیگه امتحان بده یا حداقل اعتراضی چیزی که بعدا برای بنده خداهای دیکگه ای از این داستانا پیش نیاد!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
آها حتما متوجه اینکه من به شدت خلم و احتمالا نیازمند تیمارستان شدن! :-" کمیم ولی باز بازی میکردیم حداقل حوصلمون سر نمی رفت
حوزه دیگه???اینجا فقط ی حوزه داره!!!!تازه انقدر هم فرهنگ المپیاد بالاس ک نگو!!!یک ساعت بم می خندید می گفت لااقل درست بزن...میگیم بری واسه اینه ک بلد نیستی الکی می زنی!!!کلا نزدیک بود بخابونم زیر گوشش!!!
احتمالا هم تا سال دیگه ب جرم المپیاد ب قتل برسم!!!
بچه ها ی سوال واسم پیش اومد لطفا منو از اقیانوس های جهالت نجات بدید!!!
المپیاد جهانی بیاد ایران تصحیح اوراقش بر عهده باشگاه نیس که هست??:4: :4:
نکنید اینکارو با من!!!