نوایی نوایی نوایی نوایی *الهی برافتد نشان جدایی
غمت در نهانخانه دل نشیند * بنازی که لیلی به محمل نشیند
گر خلد به پا خاری، آسان بر آرم * چه سازم به خاری که بر دل نشیند
نوایی نوایی نوایی نوایی *همه با وفایند تو گلی نوایی
به دنبال محمل سبکتر قدم زن * مبادا غباری به محمل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا *گدایی به شاهی مقابل نشیند
شعر از سنایی بود!!!! :4:
اره شب موقع تفکره دیگه!!! یه ساعت تفکر برتر از هزاران سال عبادت است :4:
پیاله چیه دیگه؟؟؟؟ یاد شعر حافظ افتادم..... چند وقته حسابی ادبیات خوندم
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم *ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما