M_Sharifi
عضویت
لایک ها
801

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام آقای شریفی تولدتون مبارک :111::117::111::117::111:
    محمدجان، تولدت مبارک :117:

    در کنار خانواده، شاد و سلامت باشی
    آقای مجری:سشوار میدونی چیه؟
    فامیل دور:میشه راهنمایی کنین؟تو جیب جا میشه؟
    آقای مجری:سشوار تو خونه داشتیم کجاست؟
    فامیل دور:من بعید میدونم تو خونه داشته باشیم،فوقش یه شوواره که اونم تو اینجا نداریم..ما تو دور یه نفر داشتیم که یه شووار داشت بعد چیز شد اون شووارش فوت کرد،یه شووار دیگه گرفت شد دو شووار،سه شووار دیگه نشنیده بودیم!
    :21: :21: :21: :21: :21:
    فامیل دور:

    بعضی ها اینقد قشنگ دروغ میگن آدم حیفش میاد باور نکنه!
    ***
    شانس یه بار درِ خونه آدم رو میزنه ..بدشانسی دستش رو از رو زنگ برنمیداره...بدبختی هم که کلاً کلید داره
    ***
    من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم ..اما کسی که نظرش با من مخالفه خر است!تمام شد رفت!
    ****
    آقای مجری ما بی تربیت نیستیم تربیت داریم؛منتهی صلاح نمیدونیم ازش استفاده کنیم
    :21: :21: :21: :21:____ادامه دارد...:4:_____



    مرسی. عالی بود :4:
    هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
    می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد

    آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
    یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد

    وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
    که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد

    ماهرویی دل من برده و ترسم این است
    سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد

    دودلم اینکه بیاید من معمولی را
    سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد

    مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
    ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد

    شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
    باید این قائله را "آه" به پایان ببرد

    شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
    ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!
    چشم، زيتون سبز در کاسه،سينه‌ها سيب سرخ درسينی
    لب ميان سفيدی صورت، چون تمشکــی نهاده بر چينــی

    سرخ يا سبز؟ سبز يا قرمز؟ ترش يا تلخ؟ تلخ يا شيرين؟
    تو خودت جای من اگـــر باشـی ابتدا از کدام می‌چينی؟

    با نگاهی، تبسمی، حرفی، در بياور مرا از اين ترديد
    ای نگاهت محصّل شيطان، اخـم‌هايت معلـّـم دينی

    هر لبت يک کبوتر سرخ است، روی سيمی سفيد ، با اين وصف
    خنده يعنـــی صعـــــود بالايی ، همـــــزمان با سقـــــوط پايينــی

    می‌شوی يک پــــری دريايــــی از دل آب اگــــر کــــه برخيزی
    می‌شوی يک صدف پر از گوهر روی شن‌ها اگر که بنشينی

    هرچه هستی بمان که من بی تو، هستی بی هويتی هستم
    مثل ماهــــی بدون زيبايی ، مثــــل سنـــگی بدون سنگينـــی
    بگردم دور تو، دور نگاهت، دور باطل ها
    مرا دیوانه می خوانند، امثال تو عاقل ها

    پری رویی، نه... زیباتر، سر زیبایی ات بحث است
    به طرزی که کم آوردند توضیح المسائل ها

    حسادت می کنم با هرکه دستش لای موهایت...
    حسادت می کنم حتی به این موگیر ها، تل ها

    مرا از دور میدیدی، خودت را جمع می کردی
    بیا یک بار دیگر هم شبیه آن ((اوایل ها))...

    و من معنی بعضی شعر ها را دیر می فهمم
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
    مرا بخوان که حروفم پر از عسل بشود!
    مرا بخواه که هر قطعه ام غــــزل بشود!

    مرا بخوان که پس از این همه "الهه ناز"
    دوباره ورد زبانــــــــم "اتل متل" بشود!

    سیاه چشم! فنا کن سپید را مگذار
    که محتوای غـــزل نیز مبتذل بشود!

    هـزار وعده بـه من داده ای بگــو چـــه کنم؟
    که دست کم یکی از وعده ها عمل بشود؟!

    قسم به عشق! به فتوای دل گناهی نیست
    اگـــر بــــه دست تـــــو نامحرمی بغل بشود!

    بیــــــا و مسئله هـــا را ز راه دل حل کن
    که در تمام جهان این سخن مثل بشود:

    اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت
    اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود!
    سلام :) اوتارتون :4:

    ببخشید اعضای تیم المچیاد ریاضی کرده مشخص نشدن ؟؟؟ اگه شدن میشه اسمشونو بهم بگید ؟؟!

    سلام. بفرمایید:
    تیم المپیاد ریاضی
    آرام کسی رد شده اما ضربانش
    باید بنویسم غزلـی تا هیجانش…


    عطر خوش نعنــای تــــو در حلـقه‌ای از دود
    سرگیجه‌ی این شهر، من و نقش جهانش


    آواز بیاتی و چه خوب است که یک شب

    عریــــان بشوی در وسط جامـــه درانش


    از روی لب توست کــه در حاشیه‌ی قم
    هی شعبه زده حاج‌حسین و پسرانش


    این شعـــر فقــط تاب و تب رد شدنت بـــود
    چیزی که عیان است چه حاجت به بیانش


    دنباله‌ی موهای تو بر صفحه‌ی کاغذ
    آرام کســی رد شده امـا ضربانش…
    جواب ما رو هم بدید ! لطفا

    چشم. الان با پ.خ میفرستم! :65:
    یاد شعر کتاب فارسی دبستانم افتادم :4::p

    من دیگه حرفی ندارم :150:
    روی ماه دستمال نمدار می کشم
    نوک قاشق آسمونو می چشم
    می پاشم ستاره هارو سر رات
    که بیای قدم بذاری رو چشم

    شبا رو جمع می کنم تا می زنم
    رنگ روغنی به فردا می زنم
    همه ی تلخیا رو دور می ریزم
    طعم شیرینی به دریا می زنم

    واسه ی اومدنت برنامه هاست
    همه ی جاده ها آبپاشی می شه
    نوک هر پرنده ای شاخه گلی
    کف رودخونه هامون کاشی میشه

    یه حساب تازه ای باز می کنم
    شکل ماهتو پس انداز می کنم
    می چینم یاد تو رو دورو برم
    با اینا زندگی آغاز میکنم
    می‌خواهمت چنان‌که شب خسته خواب را
    می‌جویمت چنان‌که لب تشنه آب را

    بی‌تابم آن‌چنان که درختان برای باد
    یا کودکان خفته به گهواره، خواب را

    بایسته‌ای چنان‌که تپیدن برای دل
    یا آن‌چنان که بال پریدن عقاب را

    حتی اگر نباشی می‌آفرینمت
    چونان که التهاب بیابان سراب را

    ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی
    با چون تو پرسشی ، چه نیازی جواب را...
    جواب ما رو بدید آقا ، چون مهم هستش !!!

    همه ی عوارض رو دیدم :65:
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا