Recent content by TeRmEh

سلام...چون فهمیدم نپرسیدم... :53:

پاسخ : دلنوشته ها تمام این روزهای گرم ِ تابستانی ... در قلبم ، در وجودم ، در خیالم سوز های زمستان بیداد می کند ... یکدفعه به خود می آیم ... دریایی راه افتاده از سوی چشمانم.... دریایی....

اگر تو می روی گوش هایت را میگیری و دستانت را در جیبت می گذاری . می فهمم از روشم خیلی خوشت امده ...

شما 8 نمره تکمیلی داشتید؟

پاسخ : بحث در مورد امتحان ریاضی هماهنگ کشوری اول دبیرستان و یک سؤال جالب یکی از جوابا یکx=1 میشه. x=-1 x=2

پاسخ : مجموع دو مربع كامل ایا این دو ضرب اتحاد مزدوج نمی شود ؟ می دونم گفتید جمع ولی ....

پاسخ : ￬..::بررسی مشکلات درسی و سوالات ازمون هماهنگ ادبیات دوم دبیرستان[خرداد93]::..￪ سلام بچه ها! فهرست اسامی و اعلام و مکان های اخر کتاب که اصن نیاز نیست بخونینش! اورده اند که ... ها هم که نمیاد ولی یادتون باشه اگر کلمه باشه توشون احتمالا اومدنش زیاده .. مثلا کتّاب بود ..چی بود توی اورده اند...

پاسخ : دلنوشته ها در این جنگل های شب ، خورشیدم را گم کرده ام ... در این قله های وحشت سکوت ، نوای چکاوکم گم شده است ... اه نمی کشم.. غصه را به رو نمی اورم.. فقط دربه در دنبالش می گردم... رد عشقش را می گیرم ... هوایش را نفس می کنم... غزل و قصیده را در ضربان قلبم حل می کنم ... و فقط ملتمس با...

من با کلمه حیا خواستم چی بگم؟!

تنها اگر باشی با دیدن یک چراغ روشن حرف هایت تا پشت در زبانت می اید اما باید بگذاری تا بماند چراغ همان هم به زودی خاموش می شود ...

پاسخ : دلنوشته ها نه از دروغ هایت می ترسم و نه از نبودنت من از خودم می ترسم در هنگامی به چشمانم خیره شوی و بگویی چشمانت سرد ِ سرد اند... من از زمان وهم دارم که راحت دروغ هایت را به خورد دل سردم بدهم ... کاش بفهمی که همه چیز را می دانم ... * وقتی چشمام گرم میشه ، یه پرده اشک جلو دیدمه ، وقتی تو...

کارهایی که در گذشته کرده‌ایم ما را مانند سایه تعقیب می‌کنند و نسبت به نوع آن‌ها ما را به سوی بدی یا خوشی می‌کشند. من تا تموم شدن امتحانات کمرنگ میشم ... نه ! تموم که نمیشود فقط کمی مانند تو کمرنگ می شوم...

پاسخ : دلنوشته ها این شهر شهر قصه های مادربزرگ نیست که زیبا و آرام باشد آسمانش را هرگز آبی ندیده ام. من از اینجا خواهم رفت و فرقی هم نمیکند که فانوسی داشته باشم یا نه کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد !

سلام ... شیمی چرا این قد وقتش کمه برای المپیاد ها!؟ راستی لیگ دادید؟! اگر دادید چه طور بود؟!:29:

پاسخ : دلنوشته ها باز صبحی دیگر صبح بی حاصلی است با من اینجا اکنون نه بتی نه دلی است با بتی زیبا رو نیمه شب می گفتم وعده ی دیداری گر دهی می افتم در کمند زلفت در خم آن گیسوت در حصار چشمت در کمان ابروت حرفهایم اما همه اش دامی بود در درونم آنوقت قلب آرامی بود دلی از جنس فلز دلکی سنگ شده دل...