پا میشم میزنمتا :4: این حرفا چیه :4:
تازه ، ترممون هم تموم شد امروز !
آره جریان اسرار التوحید رو میدونم چیه. تو تاریخ ادبیات بود :4:
بایزید یکی از خفن ترین عرفا بوده. اصن یه وضعی !
تو کتاب تذکره الاولیا عطار هم یه فصل قطورش راجع به بایزیده.
این میگن اینقد ذوب تو خدا شده بوده که میگفته سبحانی ! ما اعظم شانی !
یادم بنداز نمونه اش رو بعدا از رو جزوه ادبیاتمون برات بنویسم :4:
شایدم اونی که من میگم دقیقا همین نبوده.
فک کنم اون سوم شخص مفرد خطاب میکردن نه جمع.
حالا جمله ابوسعید ابوالخیر رو نداری؟
البته زمان ابوسعید ، سعدی فک نکنم پدر جدش هنوز به دنیا اومده بوده :4:
حالا این ترم سر کلاس ادبیات یه مورد داشتیم ، استادمون گفت قدیما رسم بوده بزرگان برای احترام به خودشون ، خودشونو سوم شخص خطاب میکردن. معمولا شاه ها و اینا.
به این نتیجه رسیدم که انگلیسی ها زمانی از ما بیکار تر بودن :4:
شما لطف دارید! شما نزدیک 3 سال از بنده بزرگترید! واقعا متواضع هستید!
الان شما ایران هستید؟داخل ایران دانشگاهتون هست؟ چه رشته ای میخونید؟
مثل این که دارید آیریسک رو ترک می کنین! حداقل ایمیلتون رو پ.خ. کنین تا دلمون براتون تنگ نشه!
[TABLE]
[TR]
[TD]یا رب سببی ساز که یارم به سلامت[/TD]
[TD][/TD]
[TD]بازآید و برهاندم از بند ملامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]خاک ره آن یار سفرکرده بیارید[/TD]
[TD][/TD]
[TD]تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]فریاد که از شش جهتم راه ببستند[/TD]
[TD][/TD]
[TD]آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]امروز که در دست توام مرحمتی کن[/TD]
[TD][/TD]
[TD]فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت؟[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق[/TD]
[TD][/TD]
[TD]ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]درویش! مکن ناله ز شمشیر اَحِبّا[/TD]
[TD][/TD]
[TD]کاین طایفه از کشته ستانند غرامت![/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]در خرقه زن آتش، که خمِ ابرویِ ساقی[/TD]
[TD][/TD]
[TD]بر میشکند گوشهی محرابِ امامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]حاشا که من از جور و جفای تو بنالم![/TD]
[TD][/TD]
[TD]بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ[/TD]
[TD][/TD]
[TD]پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت[/TD]
[/TR]
[/TABLE]