نتایح جستجو

  1. Ardavan

    هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم خاریم و طربناک تر از باد...

    هر چند که در کوی تو مسکین و فقیریم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم خاریم و طربناک تر از باد بهاریم خاکیم و دلاویز تر از بوی عبیریم از نعره مستانه ما چرخ پر آواست جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم از ساغر خونین شفق باده ننوشیم وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند آیینه...
  2. Ardavan

    مسعود دلم گرفته از وایبر بدم میاد ایریسکو بیشتر دوست دارم... نمیدونم شاید از اینجا هم خوشم...

    مسعود دلم گرفته از وایبر بدم میاد ایریسکو بیشتر دوست دارم... نمیدونم شاید از اینجا هم خوشم نیاد.... اصلا از هر چیز مجازی خوشم نمیاد..... میخوام تو واقعیت باشم.... واقعیت.... احساس میکنم همه دروغ میگن.... دلم گرفته از آتشی که سرذ میکند و آبی که آتش را شعله ور تر میسازد دلم گرفته از عرق...
  3. Ardavan

    چیزی که پیدا کردم از آفتابم تابنده تر و از ماهم زیباتره ( منظورم ظاهر نیستااا.. زیبایی معنوی)...

    چیزی که پیدا کردم از آفتابم تابنده تر و از ماهم زیباتره ( منظورم ظاهر نیستااا.. زیبایی معنوی) علیرضا کلا حالم بس عجیب و غریبه.... یه موقع احساس آدم یه چیزی میگه عقل و منطق آدم یه چیز دیگه!!! این اولین موردیه تو زندگیم که احساس و عقلم یه چیز میگن!! خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم خورشید...
  4. Ardavan

    منگر آن ماه روی باده فروش غیرت آفتاب و غارت هوش جام سیمین نهاده بر کف دست زلف زرین فکنده بر...

    منگر آن ماه روی باده فروش غیرت آفتاب و غارت هوش جام سیمین نهاده بر کف دست زلف زرین فکنده بر سر دوش غمزه اش راه دل زند که بیا نرگسش جام می دهد که بنوش غیر آن نوش لب که مستان را جان و دل پرورد ز چشمهٔ نوش دیده‌ای آفتاب ماه به دست دیده‌ای ماه آفتاب فروش؟
  5. Ardavan

    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد...

    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سهی قدان...
  6. Ardavan

    رونق عهد شباب است دگر بستان را می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی...

    رونق عهد شباب است دگر بستان را می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش خاکروب در میخانه کنم مژگان را ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان مضطرب حال مگردان من سرگردان را ترسم این قوم که بر دردکشان...
  7. Ardavan

    قصه می گوید این برایش سخت آسان بود و ساده بود همچنان که می توانست اواگرمی خواست کان کمند...

    قصه می گوید این برایش سخت آسان بود و ساده بود همچنان که می توانست اواگرمی خواست کان کمند شصت خویش بگشاید و بیندازد به بالا بر درختی، گیره ای سنگی و فراز آید ور بپرسی راست ، گویم راست قصه بی شک راست می گوید . می توانست او اگر می خواست.
  8. Ardavan

    محبت آتشی در جانم افروخت    که تا دامان محشر بایدم سوخت عجب پیراهنی بهرم...

    محبت آتشی در جانم افروخت    که تا دامان محشر بایدم سوخت عجب پیراهنی بهرم بریدی                   که خیاط اجل میبایدش دوخت
  9. Ardavan

    شکسته که هنوز نشده.... ترک خورده فقط از چند جا..... گذر زمان فقط روش ببیشتر ترک میندازه...

    شکسته که هنوز نشده.... ترک خورده فقط از چند جا..... گذر زمان فقط روش ببیشتر ترک میندازه!! اصلا خودمم نمیدونم چرا این جوریم!!! زدست دیده و دل هر دو فریاد   که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد   زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
  10. Ardavan

    بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز...

    بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته...
  11. Ardavan

    سلام مهندس جان :4: آره خوبم مرسی. تو خوبی؟ عاشق؟ اره! :4: :4:نه بگم ضایست که دروغه :4: البته...

    سلام مهندس جان :4: آره خوبم مرسی. تو خوبی؟ عاشق؟ اره! :4: :4:نه بگم ضایست که دروغه :4: البته این دوره زمونه همه چیز اسمش شده عشق!!! ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد ....
  12. Ardavan

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر زمانی...

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین...
  13. Ardavan

      هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت...

      هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه دار سر رشته تا نگه دارد صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی ز روی لطف بگویش...
  14. Ardavan

    آن که چون آیینه با من روبرو بود درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد سرنوشت این جدایی دست او بود...

    آن که چون آیینه با من روبرو بود درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد سرنوشت این جدایی دست او بود آه. . . گریه مگن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد عاقبت دلهای ما با غم هم آشنا کرد با غم هم آشنا کرد چهره اش آیینه کیست آن که با من روبرو بود درد ونفرین بر سفر این گناه از دست او بود این...
  15. Ardavan

    چه قدر قشنگه :( دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است هر...

    چه قدر قشنگه :( دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است هر چه جز معشوق باشد پردهٔ بیگانگی است بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است غنچه را باد صبا از پوست می‌آرد برون بی‌نسیم شوق، پیراهن دریدن مشکل است ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد بی هم‌آوازی نفس از دل...
  16. Ardavan

    بتخانه زدم آتش..... لات و هُبل و عُزا از پایه شکستم من..... بیخود شده از خویشم و گردش ایام........

    بتخانه زدم آتش..... لات و هُبل و عُزا از پایه شکستم من..... بیخود شده از خویشم و گردش ایام........
  17. Ardavan

    ...............................:(

    ...............................:(
  18. Ardavan

    در آسمانم، ستاره ام را میخواهم.... تنها ستاره زندگیم...... :(

    در آسمانم، ستاره ام را میخواهم.... تنها ستاره زندگیم...... :(
  19. Ardavan

    مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود...

    مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش که ساز شرع از این افسانه...
  20. Ardavan

    در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز کویت بر ندارم روز و شب جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم...

    در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز کویت بر ندارم روز و شب جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم انتظارم روز و شب زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را می شمارم روز و شب ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب می زنی تو زخمه ها بر می رود تا به گردون زیر و زارم روز وشب روز و شب را...
بالا