شاعر

یا التزام یا لزوم ما لا یلزم : در لغت خود را به رنج انداختن است و در اصطلاح عبارت است از آن که شاعر برای زینت کلام خود یا نشان دادن مهارتش ملتزم چیزی شود که نیازی بر آن نباشد .مثلا در هر بیت از غزل یا قصیده کلمه ای بیاورد یا حروفی را در قافیه رعایت کند . مثال از مولوی در التزام کلمه شمس...

در لغت به معنی روان شدن و در اصطلاح بدیع آن است که شاعر اسم ممدوح و آبا و اجدادش را به ترتیب بیاورد. مثال : سلطان مشرقین و شهنشاه مغربین محمود بن محمد سام بن حسین یا : بنیاد جود و قاعده دین و رسم داد...

استفاده از مختصات زبانی ( وحتی فکری و ادبی ) دوره های متفاوت در یک متن ارزش ضد سبکی است و باعث اضطراب سبک می شود ، مانند کاربرد همی در بیت زیر از توللی شاعر معاصر : بلم آرام چون قویی سبک بار به نرمی بر سر کارون همی رفت (نمونه بیشتر میذارم به زودی!)

در اصطلاح بدیع آن است شاعر جمله ای آورد که حمل بر بیش از یک پاسخ شود و پاسخ بر خلاف انتظار باشد . نمونه ها: رقیب گفت: که افتاده ام مرا بردار دعاش کردم و گفتم : خدات بردارد گفتمش : باید بری نامم زیاد...

گونه ای از صنعت تقسیم است و در آن شاعر سعی می کند ویژگی و خصوصیات یک واقعه یا یک حالت و شخص را پشت سر هم بیاورد . مثال : پیوسته دشمنان تو زاین گونه مستمند یا کشته یا گریخته یا بسته در حصار یا : اکنون که تنها دیدمت لطف ار نه آزاری...

انجمن ادبی این سایت خیلی از انجمنای علمی دیگه این سایت عقب افتاده... بعضی از کاربرای اینجا به گمونم شعر میگن.... میخوام یه شب شعر مانندی تو انجمن ادبی باشه... هر کاربر شعر رو اینجا بذاره...بعد با کمک هم دیگه اشکالاش رو برطرف میکنیم... البته هیچ کدوم از ماها اینقد قوی نیستیم... اما میتونیم...

کاربرای عزیز ... خوب مطمئنا بعضی از کاربرای این سایت دستی به قلم دارند و یه سری دلنوشته و متن ادبی دارند... از اونایی که هم چین نوشته هایی دارن خواهش میکنم اینجا بذارن.. تا یه آرشیوی بشه از دلنوشته های بچه های سایت المپیادی ها... تاکید میکنم فقط از خودتون باشه نوشته ها...از جای ِ دیگه کپی نکنین!

( انصافا دم شاعر گرم) عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه و رنگین ،زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم نخستین نعره مستانه را خاموش...

داستان کوتاه گونه*ای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم کم*تری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را می*نویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبه*های مختلف زندگی یک یا چند شخصیت می*پردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در...

چطوری آدم شیم?همه مون ته دلمون میدونیم چی درسته و چی غلط. حداقل ما المپیادیا میدونیم .ولی تو انجام دادنش می مونیم . موقع شعار دادن همه مون جلو ایم ولی موقع عمل... واسه خودمون و خدامون بهونه میاریم و توجیه الکی میکنیم .میگیم اگه این کارو کردم دلیلش این بوده که... ولی ته دلمون میدنیم کارمون...

اینجا من اول یه شعری می گم و شما با حرف آخرش یه بیت دیگه میگید و باز یکی دیگه با آخر اون بیت یه شعر می گه و .... می کنم آغاز با نام کریم من به بسم الله الرحمن الرحیم

· اینجا همه هر لحظه می پرسند : -"حالت چطور است؟!" اما کسی یک بار از من نپرسید : - "بالت........ کمتر کسی واقعا از حالمان می پرسد.این جمله بیشتر با عادت بیان می شود. همین جوری گفته می شود.حال و بال هم قافیه هستند. حال و بال فقط در یک حرف با هم فرق دارند.اما همین تفاوت ساده ، بعضی وقت ها چه...

نمیدونم تا به حال شنیدید که انرژی صوت های که مورچه ها تولید میکنندخیلی بیشتر از آن صوت هایی است که ما آن ها را میشنویم و طول موج صوت های تولیدی خارج از محدوده ی طول موج شنوایی ماست حال با درست فرض کردن اطلاعات مسئله چرا صدای بلند یک ضبط شیشه ها را به لرزه در می آورد ولی ایجاد امواجی مانند صوت...

آدم های ساده را دوست دارم ... همان ها که بدی هیچکس را باور ندارند ... همان ها که برای همه لبخند دارند ... همان ها که همیشه هستند برای همه ... آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد ... عمرشان کوتاه است , بس که هر کسی از راه میرسد یا از آنها سوء استفاده می کند...

به سراغ من اگر می آیید پشت هیچستانم پشت هیچستان جایی است پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصدهایی است که خبر می آرند، از گل وا شده ی دورترین بوته ی خاک روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه ی معراج شقایق رفتند پشت هیچستان، چتر خواهش باز است تا نسیم عطشی در...

پدري با پسري گفت به قهر که تو آدم نشوي جان پدر حيف از آن عمر که اي بي سروپا در پي تربيتت کردم سر دل فرزند از اين حرف شکست بي خبر از پدرش کرد سفر رنج بسيار کشيد و پس از آن زندگي گشت به کامش چو شکر عاقبت شوکت والايي يافت حاکم شهر شد و صاحب زر چند روزي بگذشت و پس از آن...

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فيلسوف است. . کسی که راست و دروغ برای او يکی است متملق و چاپلوس است. . کسی که پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است. . کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد گداست. . کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قاضی است. . کسی که پول می گيرد تا راست...

دوستانبی که می گن لهجه دارن...بیان از لهجشون حرف بزنن... [center:1b350aed37] [/center:1b350aed37][center:1b350aed37] لهجه[/center:1b350aed37]

داستانک پیامکی لیلی و مجنون پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن ... دعا کن مدرکت جعلی نباشد زدانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد که...

مقدمه آن زمان که قدم در کوره راه تاريخ مي نهيم دراين سيرگاه شاهد قله اي به بلنداي تداوم زمانيم، بر فراز اين قله هاي رفيع مهر درخشان بوسه زده و از تلالوء نور آن تاري تابناک گشته. ... و نينوا دشتي است به بلنداي اين قله ها حماسه سرايان در اين مقاله چنين نغمه سر داده اند: آن زمين کربلا بود و...