- ارسال ها
- 98
- لایک ها
- 6
- امتیاز
- 0
یخ زدن و اینا به کنار! یادمه در روز ازمون! حوزه عوض شده بود و ما مونده بودیم وسط خیابون..بابام هم فکر میکرد من سهل انگاری کردم و ادرسو درست نگرفتم هی داد میزد..زنگ زدم و همه دوستامو یه جا جمع کردیم و ما همگی گم شده بودیم و نمیدونستیم کجا بریم! از اهالی میپرسیدیم! یه خیابون رو گشتیم تا پیدا شد..
برگه رو یه ساعت از ما زودگرفت خواهر بسیجیه ..خانومه گفت کار دارم مگه الافم وایسم اینجا! بعد میگفت ببینید بچه های حوزه خودمون همه رو 5 دقیقه ای زدن رفتن..شماها حالیتون نیست! یه ساعت میدونید یعنی چی؟؟؟؟؟؟ تازه همون موقعی هم که نشسته بودیم هم داشت هی میگفت من زود میگیرم ما میگفتیم نمیدیم و دعوا شد! دوستام یه عده گفتن یه ساعت کم ما نمیتونیم..و سفید دادن رفتن.
سر مرحله2 هم 10 دقیقه وقت کم دادن برای تشریحی مون..
برگه رو یه ساعت از ما زودگرفت خواهر بسیجیه ..خانومه گفت کار دارم مگه الافم وایسم اینجا! بعد میگفت ببینید بچه های حوزه خودمون همه رو 5 دقیقه ای زدن رفتن..شماها حالیتون نیست! یه ساعت میدونید یعنی چی؟؟؟؟؟؟ تازه همون موقعی هم که نشسته بودیم هم داشت هی میگفت من زود میگیرم ما میگفتیم نمیدیم و دعوا شد! دوستام یه عده گفتن یه ساعت کم ما نمیتونیم..و سفید دادن رفتن.
سر مرحله2 هم 10 دقیقه وقت کم دادن برای تشریحی مون..