یادش به خیر
سال سوم راهنمایی امتحان علوم داشتیم
من و پگاه و سه تن از دوستان دیگر کنار هم نشسته بودیم
یه سوال بود که رنگ اون ماده را می خواست (الان دقیقا یادم نیست چی بود)
و جواب هم می شد صورتی
ولی من نوشته بودم قرمز
من که کلی روی این سوال شک داشتم
یه نگاه ،فقط یه نگاه کوچولو روی برگه ی پگاه جون انداختم و مطمئن شدم که درست نوشتم
بعد از امتحان هم خوشحال و شادمان از کلاس بیرون اومدم که دیدم پگاه جان هراسان به سمت من میاد
پگاه با استرس به من گفت:سها می دونی جواب می شده صورتی
ومن هم به پگاه خیره شدم که می گفت:
سها من از روی تو نگاه کردم صورتیمو کردم قرمز
واقعا آخر بدشانسی بود جالب این بود که سه دوست دیگرمان هم یکی از روی من و دونفر دیگر از روی پگاه جان جواب را نوشته بودند و خلاصه اینکه همه ی ما جواب را مثل هم و غلط نوشتیم و دوستان دست جمعی قصد داشتن سر من را از تن جدا کنن
بعد از اون ماجرا تصمیم گرفتیم دیگه تقلب نکنیم ولی چه کنیم که بدون این عمل معجزه آسا نمیشه سر کرد
سال سوم راهنمایی امتحان علوم داشتیم
من و پگاه و سه تن از دوستان دیگر کنار هم نشسته بودیم
یه سوال بود که رنگ اون ماده را می خواست (الان دقیقا یادم نیست چی بود)
و جواب هم می شد صورتی
ولی من نوشته بودم قرمز
من که کلی روی این سوال شک داشتم
پگاه با استرس به من گفت:سها می دونی جواب می شده صورتی
ومن هم به پگاه خیره شدم که می گفت:
سها من از روی تو نگاه کردم صورتیمو کردم قرمز
واقعا آخر بدشانسی بود جالب این بود که سه دوست دیگرمان هم یکی از روی من و دونفر دیگر از روی پگاه جان جواب را نوشته بودند و خلاصه اینکه همه ی ما جواب را مثل هم و غلط نوشتیم و دوستان دست جمعی قصد داشتن سر من را از تن جدا کنن
بعد از اون ماجرا تصمیم گرفتیم دیگه تقلب نکنیم ولی چه کنیم که بدون این عمل معجزه آسا نمیشه سر کرد