خاطرات بچگی..........خاطراتی که آرزو داری یکبار فقط یکبار دیگه تکرار بشن...

MBEHNAM

New Member
ارسال ها
74
لایک ها
0
امتیاز
0
#1
خدایا................ یعنی نمیشه؟...........فقط یکبار......فقط.................
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MBEHNAM

New Member
ارسال ها
74
لایک ها
0
امتیاز
0
#2
خدایا........

فقط یکبار دیگه کوچیک شم. فقط یکبار.میشه؟
 

MBEHNAM

New Member
ارسال ها
74
لایک ها
0
امتیاز
0
#3
خدایا......خدایا میشه هر کی اینجا اومد یه پست بزاره؟!

یادش بخیر. چقدر خوش میگذشت! خدایا چقدر اون موقع ساده بازی میکردیم. چه خوب بود که اون موقع هیچی نمیفهمیدیم! میرفتیم با چادر خونه درست میکردیم ..........بازی میکردیم.........میرفتیم تو باغچه مامان بزرگمینا (خدا رحمتش کنه) خونه میساختیم(با چوب درخت) البته خونه ی کوچولو ها! مثلا یک وجبی!

خب شما هم بگین.
 

p-ghajari

Well-Known Member
ارسال ها
1,068
لایک ها
311
امتیاز
83
#4
یادش بخیر...

دوست داشتنامون واقعی بود..

یکی رو دوست داشتیم راحت بهش می گفتیم و از کسی بدمون میومد نیازی به تظاهر نبود..

کارمون پیش هیچکس گیر نبود..

ولی حاظر نیستم حتی یک ثانیه به عقب برگردم..
 

M_Sharifi

راهبر ریاضی
ارسال ها
1,981
لایک ها
801
امتیاز
0
#5
MBEHNAM گفت
خدایا......خدایا میشه هر کی اینجا اومد یه پست بزاره؟!

یادش بخیر. چقدر خوش میگذشت! خدایا چقدر اون موقع ساده بازی میکردیم. چه خوب بود که اون موقع هیچی نمیفهمیدیم! میرفتیم با چادر خونه درست میکردیم ..........بازی میکردیم.........میرفتیم تو باغچه مامان بزرگمینا (خدا رحمتش کنه) خونه میساختیم(با چوب درخت) البته خونه ی کوچولو ها! مثلا یک وجبی!

خب شما هم بگین.
خدا رحمتش کنه. خدا همه ی اموات رو بیامرزه. بالاخص اموات این جمع ...
 

haniye

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
234
امتیاز
0
#6
سلام
من دوست دارم یک بار دیگه برگردم به زمانی که به همه اعتماد داشتم وقتی که از پشت خنجر خوردن توسط دوستام رو تجربه نکرده بودم نمی دونم چرا باید یه دوست به دوستش بدی کنه و قلبه اونو بشکنه
البته من طرفو بخشیدم ولی دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم و هیچ وقت هم کاری که کرد رو فراموش نمی کنم.
از تاپیک قشنگت ممنونم.
 

badgirl

New Member
ارسال ها
122
لایک ها
14
امتیاز
0
#7
آره بچگی خیلی خوب بود ناراحتی واسه یک دقیقه بودو خوشحالی واسه کل لحظات....خوب بود هیچیو نمی فهمیدیم ...خوب بود وقتی زمین می خوردیمو اشک میریختیم بعد میرفتیم تو بغل مامانیو آروم میگرفتیم ....وقتی از دست بابا ناراحت میشدیمو با یه شکلات همه چی یادمون میرفت....ای روزگار!!!
درکل دنیای بچگی خیلی بهتر بود.....
یاحق
 

SOMEONE

New Member
ارسال ها
158
لایک ها
5
امتیاز
0
#8
آره ، يادش بخير...
اون وقتها كي فكر ميكرد دنيا به اين كثيفي باشه؟
كي فكر ميكرد دروغها اينقدر زياد باشه؟
كدوممون دل ميشكست؟
و اگه ميشكست بود كسي كه ناراحت نشه از كارش؟
چقدر دوست داشتنهامون قشنگ بود.پول تو جيبي هامونو جمع ميكرديم تو روز پدر براي بابايي مون ، روز مادر براي ماماني و روز معلم براي خانوم معلممون گل ميگرفتيم.بعد اون چنان از بودن تو بغلشون نيرو ميگرفتيم كه تا چند وقت بخاطرش خوشحال بوديم...
چه قشنگ با 1سطل شن ميشستيم و خونه درست ميكرديم.خونه هامون هميشه حياط داشت.حياطاش باغچه داشت.باغچه هاش گل داشت... خونه هامون مهر و محبت توش ديده ميشد.
.
.
.
منم دوست دارم برگردم عقب.خيليييييييي عقب.وقتي همه ي غصه هامون ، هرقدر كه بزرگ بودن رو ميشد با نوازشهاي مامانمون از خاطر ببريم. پدرمون بهمون قدرت وايستادن ميداد.زندگي خيلي قشنگ بود.
من كه ازين دنيا خسته ام.
از خيلي آدماش كه آدم نيستن.
از دروغهاش
از دو رنگي هاش
از تنها گذاشتنهاش
من از دوست داشتنهاي الكيش بيزارم.
 

m-s

New Member
ارسال ها
577
لایک ها
129
امتیاز
0
#9
من که اصلا خاطره ای یادم نمیاد!!!!

کلا در این زمینه خاطره مغزم آکبنده!!!!
ولی اصلااااااااااااااااااااااا دوست ندارم برگردم عقب!!!
دوست ندارم خیلی از اتفاقات بدی که واسم رخ داده دوباره تکرار شن!!!
اما یه حسی بهم میگه ایام دبستانو بدون برگشت دوست دارم!!!کاش مثل اون موقع ساده و یک رنگ بودیم!!!
 

badgirl

New Member
ارسال ها
122
لایک ها
14
امتیاز
0
#10
MBEHNAM گفت
خدایا......خدایا میشه هر کی اینجا اومد یه پست بزاره؟!

یادش بخیر. چقدر خوش میگذشت! خدایا چقدر اون موقع ساده بازی میکردیم. چه خوب بود که اون موقع هیچی نمیفهمیدیم! میرفتیم با چادر خونه درست میکردیم ..........بازی میکردیم.........میرفتیم تو باغچه مامان بزرگمینا (خدا رحمتش کنه) خونه میساختیم(با چوب درخت) البته خونه ی کوچولو ها! مثلا یک وجبی!

خب شما هم بگین.
ایول میگما چقدر خداجووون هواتو داره...کاشکی یه چی دیگه می خواستی... میشه واسه ما هم دعا کنی....

یاحق
 

mersad.94

Active Member
ارسال ها
647
لایک ها
55
امتیاز
28
#11
haniye گفت
سلام
من دوست دارم یک بار دیگه برگردم به زمانی که به همه اعتماد داشتم وقتی که از پشت خنجر خوردن توسط دوستام رو تجربه نکرده بودم نمی دونم چرا باید یه دوست به دوستش بدی کنه و قلبه اونو بشکنه
البته من طرفو بخشیدم ولی دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم و هیچ وقت هم کاری که کرد رو فراموش نمی کنم.
از تاپیک قشنگت ممنونم.
چه تفاهمي با من دارين!
البته دوستان من هر كدوم 4 يا 5 تا زدن نامردا!
عيب نداره!
ولي ديگه حتي به خودم هم اعتماد نميكنم!
 

maral-riazi

New Member
ارسال ها
294
لایک ها
112
امتیاز
0
#12
من هم عاشق دوران کودکیم هستم.لحظاتی رو تجربه کردم که دیگه تکرار نشدن.دوست هایی داشتم که دیگه ازشون خبر ندارم.یعنی میشه یه بار


دیگه ببینمشون؟! اما نه ! نمیگم میخوام به عقب برگردم.میخوام اینده ی پیش روم رو زیباتر بسازم. انقدر ناامید نباشین زندگی زیباســـــــــــــــــــــــت .

به امید فردایی بهتر و اینده ای روشن برای هممون.
 

maral-riazi

New Member
ارسال ها
294
لایک ها
112
امتیاز
0
#14

badgirl

New Member
ارسال ها
122
لایک ها
14
امتیاز
0
#15

p-ghajari

Well-Known Member
ارسال ها
1,068
لایک ها
311
امتیاز
83
#16
mersadchem گفت
haniye گفت
سلام
من دوست دارم یک بار دیگه برگردم به زمانی که به همه اعتماد داشتم وقتی که از پشت خنجر خوردن توسط دوستام رو تجربه نکرده بودم نمی دونم چرا باید یه دوست به دوستش بدی کنه و قلبه اونو بشکنه
البته من طرفو بخشیدم ولی دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم و هیچ وقت هم کاری که کرد رو فراموش نمی کنم.
از تاپیک قشنگت ممنونم.
چه تفاهمي با من دارين!
البته دوستان من هر كدوم 4 يا 5 تا زدن نامردا!
عيب نداره!
ولي ديگه حتي به خودم هم اعتماد نميكنم!


تف به رفیق نا مرد..

تف به همراه بی وفا..

تف به رفیق نیمه راه..

تف به این زندگی..

تف به گذشته و آینده..

تف به این ...........................................................................................................................................

تف به آدمایی که بی انگیزمون کردن..

تف به یه مشت آدم نفهم..

واقعا برا یه عده متاسفم... خیلی.. که دارن با ما اینطوری میکنن...


بیش از این نمیگم.. جاش هم اینجا نیست..

تف به این روزگار..

خدا دارم میام پیشت... به یه آرامش ابدی..خیلی زود..خیلی..
 

mersad.94

Active Member
ارسال ها
647
لایک ها
55
امتیاز
28
#19
مگه مريضي؟

ولي من رفيق نيمه راه نيستم!
هر جا بري ميام
 
بالا