Lord.m

New Member
ارسال ها
51
لایک ها
67
امتیاز
0
#61
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

برای عوض کردن گروه باید یه نفر از گروهی که میخوای اونجا باشی انتخاب کنی تا جایگزین بشید..! که کار بسیار سختیه مگر اینکه شانس بیاری!

آقا بخاطر یه غذا که نمیگن همه غذاها بد بود.. خیلیم عالی بودن!

درمورد رفتار مسئولا هم من فقط سر اون کارگاهی که هیچی نفهمیدیم و گفتیم دوباره توضیح بدن و گفتن بهشون مربوط نیست خیلی حرص خوردم! بقیه مواقع خوب بودن!

درمورد آزادی و اینا هم واقعا اصن وقت نمیکنید بخواید برید بیرون ..

و در مورد نحوه ی نمره دادن و مقایسه! من آخرشم نفهمیدم چی رو معیار قرار داده بودن! پرسشهاشون تکراری بود همونی که از یه گروه میپرسیدن از گروه بعدیم میپرسیدن و اونا هم که مطمئنا شنیدن! اصلا خوب نبود ارزیابیشون! :106:
بابا به جان خودم غذا ها بیخود بودن من اگه امسال اومدم با خودم فقط یه ظرف برنج خالی اونم بدون کره میارم-البته نمیدونم شما خانومید یا آقا میتونید در لحظه اون جا باشید یا نه- تا با غذا ها مقایسه کنیم ببینیم اصلاً غذای خوب چیه در مورد برخورد مسئولا هم من بیشتر از آقای کلایی دلخورم پشت تلفن با لحن خیلی بدی صحبت میکردن-البته خودمو میگم بقیه رو نمی دونم- ما ساعت خوابگاهمون یه ربع از آزمایشگاه عقب بود یه دفعه دیر رسیدیم اون قدر بد باهامون حرف زدن که باید می دیدید خب دیر رسیدیم منفی هم گرفتیم این رفتارا دیگه چی بود؟ اسمش رو هم مثلاً گذاشته بودن جو علمی
 

kfxray13

New Member
ارسال ها
156
لایک ها
201
امتیاز
0
#62
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

اولاً که غذاها خیلی هم بد بود، اون ماکارونی که دادن رو من خیلی مودبانه با یه لبخند فقط نگاش کردم حتی بوش نکردم واقعاً به چی می گید خوب؟-البته حق می دم شما مث ما پسرا کباب مجردی نمیخورید-
در مورد قضیه ی سوغاتی هم کاملاً حق با شماست از تک تکمون بازجویی کردن من نمیدونم اگه جو علمیه و بچه ها رو نخبه حساب میکنن دیگه این کارا چیه من که خودم شخصاً فقط و فقط فکرم تو گزارش کار و آزمایشگاه بود تو دوره خب آدم باید بتونه تبادل اطلاعات کنه یانه؟ برنامه ریزی اونجاش مشکل داشت که به شخصه شبی یه ساعت ونیم می خوابیدم معلوم نبود با خودشون چند چندن گزارش کار رو گفتن امروز بدید پدرمون در اومد بعد اومدن گفتن نه نه فردا بدید کلاس پتنت که اصلاً معلوم نبود چی هست لپ تاپ کم اومد بازم بگم؟
آقای کلایی هم معرف حضور هستن بله پدر شخص بنده رو قبل از اردو تو آدرس دادن و تلفن جواب دادن در آوردن شاید سرپرستا فقط با شما خانوما خوب رفتاری میکردن نمیدونم در مورد گرما حق با شماست ولی من یه مشکل دارم که زیاد عرق می کنم و در طول دوره خیلی اذیت کرد روپوش ها هم که سایز نبودن دستکش هم که نداشتیم خداییش اردوی بیخودی بود
حرفای کاضمیون رو تا حدی قبول دارم بنده.
قیافه کاظمیون موقعی که اومد، بسیار دیدنی بود. خیس عرق بود. من چهره اش رو و عجله و دستپاچگیش رو فراموش نمیکنم اون لحظه. اولین چیزی که خواست حموم بود. اتفاقاتی از این قبیل رخ داد ، لازم نیست من ازشون حرفی بزنم.

غذاها تقریبا خوب بودن. شاید 2 وعده یه کم بد بود. که البته ما میخوردیم! :)

گرمی هوا هم زیاد بود. بچه ها میگفتن تو که جنوبی هستی نباید به این بگی گرم. اما باید دقت کنید که واسه یه اصفهونی یا تبریزی ، ممکنه 25درجه ، یه دمای معتدل باشه. اما واسه یه جنوبی ، 18 درجه هم گرمه!

درباره وضعیت سوغاتیا هم من خودم رو مبری میکنم! در هنگام تبادل سوغاتی و این واقعه هایی که تعریف شد، من تو خواب ناز بودم.
صد البته توی دوره هیچکی اندازه محمدهادی رییسی نخوابید! حتی من هم که اینقده میخوابیدم ، نیمه دوم دوره تا دیر وقت بیدار بودم!
 

loyal75

New Member
ارسال ها
241
لایک ها
211
امتیاز
0
#63
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

بابا به جان خودم غذا ها بیخود بودن من اگه امسال اومدم با خودم فقط یه ظرف برنج خالی اونم بدون کره میارم-البته نمیدونم شما خانومید یا آقا میتونید در لحظه اون جا باشید یا نه- تا با غذا ها مقایسه کنیم ببینیم اصلاً غذای خوب چیه در مورد برخورد مسئولا هم من بیشتر از آقای کلایی دلخورم پشت تلفن با لحن خیلی بدی صحبت میکردن-البته خودمو میگم بقیه رو نمی دونم- ما ساعت خوابگاهمون یه ربع از آزمایشگاه عقب بود یه دفعه دیر رسیدیم اون قدر بد باهامون حرف زدن که باید می دیدید خب دیر رسیدیم منفی هم گرفتیم این رفتارا دیگه چی بود؟ اسمش رو هم مثلاً گذاشته بودن جو علمی
خب توقع نداشتید که بهترین غذاهارو جلومون بذارن.. در حدی که باید بود.. نه بیشتر نه کمتر من انتظار غذاهای بدتری داشتم که برخلاف انتظارم خیلی خوب بودن.. فکر میکردم دخترا به غذاها حساس تر باشن! مثه اینکه تصورم اشتباه بود :دی
آقای کلایی هم با من که خیلی با احترام حرف میزدن! فقط خیلی تایمای بدیو برای تماس انتخاب میکردن!!!!
در مورد قضیه تاخیرم کاملا حق با شماست...
 

Lord.m

New Member
ارسال ها
51
لایک ها
67
امتیاز
0
#64
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

من با این اوصاف دارم مطمئن میشم رفتار سرپرستا با شما خانوما خوب بوده یا شاید من کلا رفتار بد برانگیزم در مورد غذا هم باور کنید یا نه بی کیفیت ترین غذاهایی بود که در طول زندگیم خورده بودم شما رو نمیدونم
 

loyal75

New Member
ارسال ها
241
لایک ها
211
امتیاز
0
#65
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

گرمی هوا هم زیاد بود. بچه ها میگفتن تو که جنوبی هستی نباید به این بگی گرم. اما باید دقت کنید که واسه یه اصفهونی یا تبریزی ، ممکنه 25درجه ، یه دمای معتدل باشه. اما واسه یه جنوبی ، 18 درجه هم گرمه!
استدلالتون رو نفهمیدم!!!! من روز اول تو آزمایشگاه واقعا از گرما حالم بد شده بود.. کم کم عادت کردم! شما که جنوبی هستی باید از اول عادت کرده باشی!!!
 

r7avan

New Member
ارسال ها
69
لایک ها
57
امتیاز
0
#66
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

نه راست می گن تحمل ما شاید زیاد باشه ولی زود گرممون میشه! منم بشدت گرمایی! از الان باید یه فکری بکنم....زهرا علیدوست می دونه من چی میگم!!!
 
ارسال ها
104
لایک ها
38
امتیاز
0
#67
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

من برعكس فك ميكنم شما چون دما نسبتا بالا و هواي شرجي بالأية رو تحمل كردين بايد دما ٢٠-٢٥ درجه براتو سرد باشه:17:
 

Lord.m

New Member
ارسال ها
51
لایک ها
67
امتیاز
0
#68
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

آقا شرایط آدم تو دوره خیلی رو حساب کتاب نیست مثلا یه شب باد شدید و سرد میومد به طوری که پنجره ها رو یه نفری نمی تونستیم ببندیم به این شدت باد میومد، بعد من با این که سرمایی هستم، چون کافئین خونم زده بود بالا با یه تی شرت و شلوارک اقدام به تردد می کردم بعد یه شب که می خواستیم با کیوان شبیه سازی ها رو تموم کنیم که البته اون شب تا صبح بیدار موندم، هوا به شدت گرم بود ولی من یه کم چای مونده خورده بودم آنتی کافئین-شوخی- خونم رفته بود بالا با یه پتو که دورم پیچیده بودم نشسته بودم کار می کردم
 
ارسال ها
104
لایک ها
38
امتیاز
0
#69
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

مگه وسط بيابونه اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ كه اينقدر اختلاف هوا وجود داره ( بحث علمي شد):211::177:

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

يك سوال اساسي اينكه ميگن مدال ادم به سرگروها بستگي داره كه سرگروها ي سخت گير و اسون ( حتما اينجاهم بايد بگم اسون گير) وجود داره راسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :93:
 

Lord.m

New Member
ارسال ها
51
لایک ها
67
امتیاز
0
#70
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

مگه فقط وسط بیابون یه دفعه باد شدید میاد دما افت میکنه؟ نمیشه تو شهر باد بیاد؟
در مورد سوال هم باید بگم سرپرستا همه سخت گیرند و ربطی نداره مثلا گروه پارسال ما فرهاد طلا یک شد من برنز یک کیوان دیپلم ربطی نداره
 
ارسال ها
690
لایک ها
2,054
امتیاز
0
#71
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

اولا غذاها که خیلی خوب بود!
بعدم این چیزایی که شماگفتین تازه ذره ای هم از جوسازی مسئولین درمورد دخترا و پسرا نبود
من یه سی دی میخواستم به اقای فرهادپور بدم که توش مقالات برگزیده در پنجمین جشنواره برتزین های دانش اموزی نانو بود.تازه سی دی روهم خود باشگاه منتشر کرده بود.روی سی دی هم نوشته بودم توش چی داره.داخل سی دی هم مقاله هامشخص بود.یک مسئله سازی کردن سراین قضیه!رفتن به اقای قربانزاده شب اول جلوهمه پسرا گفتن دخترا براتون سی دی فرستادن بگین قضیه ش چیه؟
اصن یه وضعی!
حالا نکته جالب اینه که اقای فرهادپورم اصلا یادشون نبود که به من گفتن چنین چیزی براشون بیارم!
اصن اینا به کنار!فکرکنم همه یادشونه سرقضیه سوغاتی چقدر دعوا شدیم!
اونم درصورتی بود که ماسوغاتی رو میدادیم خانم قاسمی نژاد ایشون میدادن اقای قدمگاهی ،اقای قدمگاهی میدادن به پسرا
اونوقت من نمیدونم مثلا درحین این پروسه پیچیده مامیخواستیم چیکارکنیم!
مثلا لنگ عقرب بندازیم توی سوغاتی ها؟
هرچند اقایون یه چیزایی توی شیرینی های اقای قربانزاده ریخته بودن که ازش میگذریم!
سرپرستهای مواد خیلی خوب بودن!اقای کلایی که معرف حضورهمه هستن
اقای غفاری هم که سرپرست ما بودن و فوق العاده مظلوم ومودب !وگیر سه نفر افتاده بودن مثل ما!داشتن برامون نانو توضیح میدادن ما داشتیم سوسکی که زهرا دوستی توی ازمایشگاه کشته بودو انالیزمیکردیم!یجوری کشته بود هیچ جاش زخم نشده بود.سوسکه سالم سالم بود!
ولی مسئولای الکترونیک یجوری بودن!یبارم من به شوخی توی ازمایشگاه الکترونیک گفتم شماالکترونیکیا همش بیکارین!بعد اوناهم شنیدن و کلی بامن جدی حرف زدن که یعنی چی!سرپرستت کیه!این چه وضع حرف زدنه!
من قلبم داشت میومد توی حلقم بعد از رفتن من زهرا گفت که کلی به من خندیدن!واقعا شوخی کثیفی بود!
برنامه ریزی کجاش مشکل داشت دقیقا؟
بعدم مطمئنم هیچ کس به اندازه دخترا ازگرمی هوا عذاب نکشید!اساسا اقایون که راحت بودن!ما اما با مانتووچادر و....سرکلاسهای شبیه سازی باوجود 3تا پنکه ازگرما آب پز میشدیم!
فکر کنید تو جلسه افتتاحیه بعد سلام و خسته نباشید به صورت جدی بگن دخترا یه سی دی فرستادن یا برای آقای قربانزاده یا فرهادپور قضیه چیه؟! من یادم نبود صادقم خبر نداشت نگاه کردیم فقط بهشون:D
سر قضیه سوغاتی هم شیرینی صادقو من و قرائت دادیم آقای قدمگاهی بعد گفتن داستان اینا چیه و یکی یکی همه بازجویی شدن!:D قشنگ ترین واکنشم واسه همین مهدی بود(lord.m) فیلمشم موجوده:D
شیرینی های صادق هم درست بود یه افزودنی داشت اونم مثل اینکه محلی بود....
 

nanogirl

New Member
ارسال ها
46
لایک ها
107
امتیاز
0
#72
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

مگه فقط وسط بیابون یه دفعه باد شدید میاد دما افت میکنه؟ نمیشه تو شهر باد بیاد؟
در مورد سوال هم باید بگم سرپرستا همه سخت گیرند و ربطی نداره مثلا گروه پارسال ما فرهاد طلا یک شد من برنز یک کیوان دیپلم ربطی نداره
الان خوابگاه ما وسط شهر بود؟دوستان فکرکنم فراموش کردن موقعیت خوابگاهو!خارج از تهران،بعد از شهریار دقیقا وسط بیابون!بقول یکی از المپیادیاسوم وچهارم:
همراه اول انتن نمیده اونجا!
إها سؤالم اين بود با استناد به خاطرات خانم خسرو نژاد اونجا فك ميكنم مثل زندان ميمونه كه نميذارن بدون مسئول از خابگاه خارج بشي
درمورد این قضیه هم بایدبگم که همون شب اول گفتن تنها ماندن درخوابگاه و تنهابیرون رفتن از خوابگاه ممنوع است!یعنی گفتن اگر ببینیم منفی که هیچ یک راست اخراجین ازدوره!
خب حالا فرض کن اینهمه زحمت کشیدی دوره قبول شی،نمیترسی؟
دلیلش هم وجود افرادی مثل همون فوتبالیستها بود.فوتبالیستهای نفت ابادان که بقول یکی از بچه های سال پیش مثل گزار بودن!هرکاری هم ازشون دیده شده از ریختن پوست بستنی روی زمین و گله ای سوار اسانسور شدن بگیر تا چشم چرونی و مزاحمت!ایناروهم کاملا جدی میگم!
بعد روی این قضیه تنهارفتن هم مخصوصا برای دخترا خیلی حساس بودن
هیچوقت یادم نمیره!یه شب من خسته بودم خوابیدم بودم هنوز شب دوم یاسوم دوره بود.من خوابیده بودم.وقت شام بود بچه ها دیر بیدارم کردن.بعد موقعی که اونا دم در اماده بودن من هنوز تازه داشتم حاضرمیشدم.گفتن مادم در خوابگاه منتظریم.من اومدم پایین دیدم رفتن!هیچ کس هم دیگه توی خوابگاه نبود نه دختر نه پسر نه مسول!فکرکنم گوشیم هم شارژنداشت زنگ بزنم.مونده بودم چیکار کنم دیدم اقای قدمگاهی دارن با یه سری از پسرا میرن گفتم میدوم میرم به اقای قدمگاهی میگم بچه ها منو گذاشتن باایشون میرم.تا دویدم که بهشون برسم.یک فضای سبزی روبروی خوابگاه بود یه راهی وسطش داشت که فقط دونفر یا سه نفر میتونستن کنارهم راه برن.رفتن توی اون.حالا اقای قدمگاهی جلو.داشتن بایکی از پسرا میگفتن و میخندیدن و پشتشون حدود6-9 نفر پسر و پشت اوناهم من !که از شدت ترس زبونم بند اومده بود!هرچی به اقای قدمگاهی نگاه میکردم ایشون حواسشون نبود!ونگاه سنگین اون اقایون روی من که اوناهم چیزی به اقای قدمگاهی نمیگفتن!فکرکنم بعد ازحدود10سال برای اولین بار زبونم بند اومده بود!کل مسیرو مجبور شدم پشت سر اون پسرا راه برم و اقای قدمگاهی که متوجه نبود!رسیدیم دم در رستوران مثل یک ماشین ازهرکی جلوم بود سبقت گرفتم و رفتم کناربچه ها ودرحالی که قلبم به شدت میزد واشک توی چشام حلقه زده بود ولباسم خیس عرق شده بود!به اون دونفر گفتم خیلی نامردین!بعد اقای قدمگاهی اومد سروقتم و میگه چرا تنهااومدی!من گفتم بچه ها منوگذاشتن رفتن اسممو نوشت که منفی بذاره و من اونقدر ترسیده بودم که حتی نتونستم بگم من پششتون بودم!البته بعدحدود1ساعت که حالم بهترشد به اقای قدمگاهی گفتم و منفی پاک شد.یعنی شمافرض کنید چه قدر من از اخراج از دوره و ...میترسیدم وچجوری تهدید کرده بودن که ادم کله خرابی مثل من که پایه و مدیرهمه ی خرابکاری های مدرسه و نقشه های ترور بود اونطوری ترسیده بودم!البته خب موقعیت هم خیلی بد بود!
نکته جالب اینه که فکرکنم دوروز بعد ظهر برای کلاس شبیه سازی هم دقیقا همین اتفاق افتاد و اون 2نفر گفتن دم در منتظرتیم اومدم دیدم نیستن!اغا من تمام راه خوابگاه تا کلاس رو که حدود 10 دقیقه بود مثل چی دویدم و فقط دعامیکردم اقای قدمگاهی منونبینه!وقتی رسیدم سرکلاس تاحدود نیم ساعت ازشدت درد سینه نفس نفس میزدم!یعنی نیم ساعت طول کشید تانفسم اومد وسرجاش و تونستم به حرفای استاد گوش بدم!
البته اینامال روزای اول دوره ست.روزای اخر دیگه کاری به کارت ندارن!وازادی کامل اتفاق میفته!
البته درمورد تنها رفتن حساسیت بیشتر روی دخترابود بنظرمن
اما درمورد دیراومدن بیشتر روی پسراحساس بودن.یعنی ما هرچی هم که دیرمیکردیم اصن منفی نمیخوردیم ولی پسرا همینطوری رگباری منفی میخوردن!
اقای کلایی هم که بامن خیلی خوب حرف میزدن البته قبول دارم یکم بدموقع زنگ میزدن و لی خب خاطرات خوش زیادی باهاشون داریم!
مخصوصا توی اتوبوس.به مقصد بازینو!
کیا یادشونه؟یک دستبند بامهره های قهوه ای دستشون بود اقایونم به مسخره میگفتن برامون استخاره بگیرین
بعد اقای کلایی تریپ شیخهارو برداشته بودنو گفتن:یه صلوات بفرستین!
توی بازینو هم ماسرکل کل گفتیم میخوایم کتلتون کنیم!بااون ماشین برقی ها!هرچند خودمون کتلت شدیم اما خب چندباری هم ایشونو کتلت کردیم!
فیلماش هم هست که شاید گذاشتم!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

چقدر سریع پستها گذاشته میشه!
بچه ها چجوری میشه یه تاپیک جدید زد؟
لطفا یه تاپیک بزنید فقط برای سوالات علمی بچه های برگزیده!
من چند تاسوال دارم!لطفا سریعتر!
 

Lord.m

New Member
ارسال ها
51
لایک ها
67
امتیاز
0
#73
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

فکر کنید تو جلسه افتتاحیه بعد سلام و خسته نباشید به صورت جدی بگن دخترا یه سی دی فرستادن یا برای آقای قربانزاده یا فرهادپور قضیه چیه؟! من یادم نبود صادقم خبر نداشت نگاه کردیم فقط بهشون:D
سر قضیه سوغاتی هم شیرینی صادقو من و قرائت دادیم آقای قدمگاهی بعد گفتن داستان اینا چیه و یکی یکی همه بازجویی شدن!:D قشنگ ترین واکنشم واسه همین مهدی بود(lord.m) فیلمشم موجوده:D
شیرینی های صادق هم درست بود یه افزودنی داشت اونم مثل اینکه محلی بود....
آره یادش بخیر از من که بازجویی شد من اول فقط پنج دقیقه هیچ کاری نکردم حتی قلبم هم دیگه نمی زد بعد یهو دیدم از اون پشت مکارمو قرائت دارن به نشونه ی این که مثلا جواب منفی بده دست تکون می دادن بعد منم که قضیه رو نمیدونستم مثل گیجا گفتم ظاهرا تولد آقای قربانزاده است اینم شیرینی شه یعنی کشتم خودمو با این جواب دادنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
104
لایک ها
38
امتیاز
0
#74
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

خوهشا بگين برنامه هاتون پيش از دوره در سال پيش چي بود چيكار كردين؟؟؟
 

nanogirl

New Member
ارسال ها
46
لایک ها
107
امتیاز
0
#75
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

خوهشا بگين برنامه هاتون پيش از دوره در سال پيش چي بود چيكار كردين؟؟؟
سال پیش قبل ازدوره ماتوی تالارگفتگوباشگاه نانوبرای ترور هم نقشه میکشیدیم!
وقتی جزوه ها اومد سوالات هم رو جواب میدیادیم
المپیادیهای سال قبل-البته میشه گفت به طور اختصاصی اقای قربانزاده- فایلهای دوره المپیاد سوم رو میذاشن و به سوالامون جواب میدادن
ازینکارا دیگه!
 

nano77

New Member
ارسال ها
12
لایک ها
22
امتیاز
0
#76
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

سلام یک خبر خوب دارم و اون اینکه آقای کیوان جهانفر نفر 8 ام المپیاد و البته هم استانی من در مرحله دوم المپیاد زیست شناسی قبول شده اند و در دوره تابستانی باشگاه دانش پژوهان جوان شرکت خواهند کرد.(برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم) نکته مهم تر اینکه ممکن است (به احتمال 70 درصد) ایشان نتوانند به دوره المپیاد نانو بیایند و بقیه اش رو هم که خودتون میدونید چی میشه.....
 

nanogirl

New Member
ارسال ها
46
لایک ها
107
امتیاز
0
#77
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

سلام یک خبر خوب دارم و اون اینکه آقای کیوان جهانفر نفر 8 ام المپیاد و البته هم استانی من در مرحله دوم المپیاد زیست شناسی قبول شده اند و در دوره تابستانی باشگاه دانش پژوهان جوان شرکت خواهند کرد.(برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم) نکته مهم تر اینکه ممکن است (به احتمال 70 درصد) ایشان نتوانند به دوره المپیاد نانو بیایند و بقیه اش رو هم که خودتون میدونید چی میشه.....
خجالت داره واقعا!قبلا یه نفر نمیتونست بیاد دوره هم دوره ای هاش ناراحت میشدن نه اینکه پستی که خبر احتمال نیومدنشو میده لایک کنن!خخخخخخ
هرچی قسمت باشه!شاید قسمت نفر31م بوده!
 

* viva *

New Member
ارسال ها
75
لایک ها
65
امتیاز
0
#78
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

خجالت داره واقعا!قبلا یه نفر نمیتونست بیاد دوره هم دوره ای هاش ناراحت میشدن نه اینکه پستی که خبر احتمال نیومدنشو میده لایک کنن!خخخخخخ
هرچی قسمت باشه!شاید قسمت نفر31م بوده!

فاطمه چرا جوش میاری ؟!!!
لایک کردن همیشه به معنی خوشحالی نیست که ! بعضی وقتا ینی اینکه متوجه شدیم ... یا مثلا ممنون از خبری که دادین !
امید وارم اقای جهانفر هم تو المپیاد زیست موفق بشن و هم اینکه توفیق شرکت تو دوره نصیبشون بشه . نفر 31 ام هم که از وقتی خبر رسید اقای شلاگه نمیان قسمتشون شده بیان دوره ... الان دوره قسمت نفر 32 ام شده !
 

nanogirl

New Member
ارسال ها
46
لایک ها
107
امتیاز
0
#79
پاسخ : دانستنی های دوره تابستان المپیاد نانو

کی گفته اقای شلاگه قرار نیست بیان؟
نفر سی و یکم کی هست؟
 
بالا