avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#21
پاسخ : دلنوشته ها

يه گوشيه از اين شهر يه سري آدم هست
آدمايي مثه من
خسته از لحظه هايي مثه غم
خسته از فردا و شكل ديروز
خسته از آدما و زندگي خشك و بي روح
((بهرام نورایی))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#22
پاسخ : دلنوشته ها

کاربرای عزیزی که تو بخش ادبی مینویسند...
لطفا فونت و قلم نوشتتون نستعلیق باشه!
بعد عذر خواهی میکنم به خاطر ویرایش پست هاتون برای تغییر قلم ِ نوشته!
 

mehryar

مشاور فیزیک
ارسال ها
367
لایک ها
61
امتیاز
28
#23
پاسخ : دلنوشته ها

نمی دونم چمه ولی این شبا هی فرت فرت شعر میگم!!!

نمیدانم آن که دارد ادعای خدایی
مست گشته دیدگانش از بی وفایی؟

مهریار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#24
پاسخ : دلنوشته ها

خواستم خودمو گل بزنم.همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه و گفتم:فراموش!!!
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت :یادمه!!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#27
پاسخ : دلنوشته ها

سخت است...
سخت است برای کسی بنویسی که نیست،
برای کسی که ای کاش نبود...


________


عاشقانه نامم را هِجا کن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#28
پاسخ : دلنوشته ها

در این نگاه سرد و بیپناه
دنبال جایگاهی ام
دنبال صدای پایی بیگناه
کاش میدانستم
که زمین عاشق نیست
معشوقه فقط خود را مینامد ماه
(ب.دریا)
 

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#29
پاسخ : دلنوشته ها

از چه بنویسم وقتی یاد هایت مال من
و دست هایت مال دیگری؟
این روز ها دیگر حتی دوستت دارم را با ترس مینویسم!
دیگر نوشتـنـت،
آرام، نِمیکُنَـدَم...‬
 

Rezvan.gh

Active Member
ارسال ها
140
لایک ها
132
امتیاز
43
#30
پاسخ : دلنوشته ها

من بدون پایه و فرض حکم را ثابت می کنم
ثابت می کنم همه دیوانه اند
حتی من حتی تو ...
ثابت می کنم دنیا محاله فریادم رو در حالی که کرم بشنوه
ثابت می کنم که زوده برای مرگ دل خوشحالم
ثابت می کنم که مرگ درد داره سختی داره
و من به راحتی یک نفس سرد ثابت می کنم که در آستانه مرگم
بعد از مرگ دلم کودکی و احساسم هم خواهد مرد...
وصیت می کنم که هیچ سیاد نپوشید بعد من
میراثم که احساس و فرزندم را که امید و آرزو و خانه ام که قلب بود را می سوزانم
تا نماند یادگاری بعد مرگم
بعد از من در چشم ها بگردید
اگر نور دیدید یاد من باشید
بعد من آسمان آبی و ابری فرقی ندارد
بعد من گل بی معناست
بعد من خدا حس نمی شود...
بعد من انسانی زاده می شود که تا بی نهایت علم بی بال عشق پرواز می کند
بعد من تو نخواهی شکست
بعد من تولد دوباره ات مبارک
مرگ درد داشت
مرگ درد دارد
و من در حال مردنم اما شکایتی ندارم
من مجبورم
چون که من احساسم
راضی نیستم که هر روز حضورم دردناک باشد
من احساسم
اگر درد بسازم درد می کشم
بعد مرگم نه درد می سازم نه درد می کشم
رفتن من هیچ غصه دار نیست
چه دلخواه چه بلاجبار...
می روم با اولین نسیم صبح در پهنای آفرینش گم شوم
برای من قبری در هیچ کجای زمان و مکان نسازید
تا فراموش شوم
این مژده را می دهم که بعد من غم معنا ندارد و شادی و خستگی هم
گم می شوم در پهنای تاریکی
مبادا که پیدایم کنی
می روم که بر نگردم
می روم که دیوانه نباشی
که خسته نباشی
که تنها نباشی
می روم که بمیرم تنها
می روم
خداحافظت بعد من
خدانگهت دارد بعد من
بعد من
مواظب خودت باش اگر توانستی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#31
پاسخ : دلنوشته ها

دل کنده بودم از همزبونیت/پنهون نکردی از من نشونیت
من پا کشیدم از عهد بسته ام/تو پا فشردی بر مهربونیت
اگه همزبون نبودم،اگه مهربون نبودم،چه کنم دل این دل شکسته رو
اگه سرد و مرده بودم،اگه پر نمی گشودم،به تو بستم این دو بال خسته رو

یگانه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#32
پاسخ : دلنوشته ها

به آیینه ها بگو چشم بگذارند،در این ورطه سلمانی ها یا سر می زنند یا ریشه !
 
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#33
پاسخ : دلنوشته ها

بچه ها خواهش میکنم ازتون...لطفا...
فونت نوشته هاتون رو نستعلیق کنین...
اندازه اشم اگه متن کمه روی ِ 6 اگه نه 5 بذارید...
که من نخوام هر دفعه پستاتون رو ویرایش کنم...
 

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#34
پاسخ : دلنوشته ها

از با تو بودن فقط يك چيز ياد گرفتم...

به اعتماد هیچ شانه ای اشک نریزو به اعتبار هر اشکی شانه نباش...


كه آخرش نه شانه ام را به ياد می آوری

و نه اشك هايم را‬
 

maryam-71

New Member
ارسال ها
101
لایک ها
20
امتیاز
0
#35
پاسخ : دلنوشته ها

این روزها
دستهایم را باید
در جیب فراموشی هایم قایم کنم
چون روی هر دلی که دست می گذارم
خون است...
اصلا شاید باد
دستهایم را با خودش برد
و گذاشت روی دل ستاره ای که کور است!
نگران نباشید
بی دست در خیابان هایتان قدم می زنم
بی دست حالتان را می پرسم
بی دست نگاهتان می کنم
بی دست برای خودم دلخوشی می خرم...

آقا ببخشید!
انار دل سفید دانه ای چند؟؟...
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#36
پاسخ : دلنوشته ها

صرف فعل را به پایان بردن سخت نیست
سخت بودن نبود اوست
اویی که صرف تمام فعل ها بود
اما حالا هیچ فعلی نیست
ایکاش صیغه غایب مخاطب میشد
ایکاش نبودش یکدفه عادت میشد
ایکاش در حضور واژه های سرد
تک واژه ای غرق خیانت میشد.
(ب.دریا)
 

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#37
پاسخ : دلنوشته ها

گوشه اي از قلبم را،
تميز نگه داشتم...
براي روزي كه برگردي،
براي روزي كه فقط يك بار ديگر
دوستت دارم
را ....... بگويي
 

miladkvr

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
841
امتیاز
0
#38
پاسخ : دلنوشته ها

به نام خدایی که در همین نزدیکیهاست.
امروز به اندازه ی قطرات باران دلم تنگ است !
دلم برای باران تنگ است
دلم در حسرت باران ، بارانیست...

دلم باران میخواهد بی چتروسرپناه,
آنچنان که پوست خسته و بدن تشنه ام را سیراب کند
وصدایش روحم را نوازش دهد
بارانی که غباررا ازدلهایمان پاک کند.
دلم باران میخواهد وگریستن همراه با آسمان...
دلم تنهایی می خواهد و آن جایی که من باشم وخدایم ، عاری ازهرمخلوق دیگر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

maryam-71

New Member
ارسال ها
101
لایک ها
20
امتیاز
0
#39
پاسخ : دلنوشته ها

یک لحظه در فضای شعرهام قدم بگذار
بگذار
در هوای تو نفس بکشند
آن وقت ببین
چه شاعری می شوم برای خودم!
یک لحظه نخ شعرم را بگیر
و در ساحل افکارم قدم بزن...
آن وقت ببین
موج موج احساس را در تنم !
.
.
اصلا
بزن تمام کشتی هایم را با نیامدنت غرق کن !
این طور
خیالت راحت می شود ، نه؟!
.
.
.
.
نیامدی...
شعرم به آخر خط رسید
خود کشی کرد...
.
.
 

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#40
پاسخ : دلنوشته ها

آخرتِ عشق يا عاقبتِ عشق؟
شايد هم آخر عشق!
نميدانم...
من كه بی خيال همه چيز شده ام...
حتی دست های تو
 
بالا