ferom001

New Member
ارسال ها
62
لایک ها
36
امتیاز
0
#41
پاسخ : دلنوشته ها

امشب سر سفره ی فراغیم.این ظلمت گوید بی چراغیم
ظلمت دل خوش ز خود ندارد.ماییم که مستیم،ندانیم کجاییم
گویی ز شراب قهر خوردیم . کاین گونه مستانه مسور این فراغیم
یارا تو بیا خود نمایی کن.تا ما ز این ظلمت خشمگین برآییم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ferom001

New Member
ارسال ها
62
لایک ها
36
امتیاز
0
#42
پاسخ : دلنوشته ها

آن ها که شعر را هم بچه بازی کرده اند/اندر این راه انصافاً پا درازی کرده اند
حرف با آنان کنم که پیش خویش ِخویش/بی دلیل،ما محکوم و خویش را قاضی کرده اند
دوستان منظور ور ندارید خط دوم رو گفتم که بگم روی صحبتم به کیه خودش میفهمه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

novelty girl

New Member
ارسال ها
16
لایک ها
21
امتیاز
0
#43
پاسخ : دلنوشته ها

دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند کار بزرگی نیست مهم آن است آنهایی که دوستمان ندارند،دوست بداریم.
 

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#44
پاسخ : دلنوشته ها

از طعمِ گسِ لب هايت
و از طعمِ تلخِ تنهایی ها و دلتنگی هايم،
به پُك های سيگار پناه ميبرم
پُك كه نه،
بوسه!
بوسه های سيگاری...
لااقل آنها وسط لذت ها، تنهايت نميگزارند

بيگانه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

sushiant

New Member
ارسال ها
3
لایک ها
8
امتیاز
0
#45
پاسخ : دلنوشته ها

آدمها آنقدر زود عوض می شوند ... آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

zodiac

New Member
ارسال ها
16
لایک ها
6
امتیاز
0
#46
پاسخ : دلنوشته ها

آدم*های ساده را دوست دارم.
همان*ها که بدی هیچ کس را باور ندارند...

همان*ها که برای همه لبخند دارند.

همان*ها که همیشه هستند،

برای همه هستند.

آدم*های ساده را،

باید مثل یک تابلوی نقاشی

ساعت*ها تماشا کرد...

عمرشان کوتاه است.

بس که هر کس از راه می*رسد؛

یا ازشان سوء استفاده می*کند یا زمینشان می*زند،

یا درس «ساده نبودن» بهشان می*دهد...

آدم*های ساده را دوست دارم.

بوی ناب «آدم» می*دهند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
366
لایک ها
223
امتیاز
0
#47
پاسخ : دلنوشته ها

گاهی در اندیشه ی این هستم که چرا ما گل از خار بالاتر میدانیم...........؟؟؟؟؟
در حالی که خار در بیابان و باد و باران و میغ و تگرگ و برف و گرما وسرما هست و گل وقتی که هست هم نیست...!!!
همه ما بودن خار را حس میکنیم اما گل را نه!!!!!!
بیایید و بیندیشید که براستی برتری دادن های ما صحیح است؟؟؟؟
بشتابید و بیندیشید تا رستگار شوید.......!!!
تا رستگاری دو قدم است خود شناسی و خدا شناسی........
محمد علی احمدی رتبه ی اول مسابقات انشا نویسی خوارزمی در خراسان رضوی!!!!!!!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#48
پاسخ : دلنوشته ها

مينويسم و دلم خوش است
كه كسی ميخواند و دل ميسوزاند برايم...!
ميگويد آه...
ولی كاش تو هم مثل همه بودی...
دل ميسوزاندی...،
ولی نه دل مرا!‬


s-s-s
 

ferom001

New Member
ارسال ها
62
لایک ها
36
امتیاز
0
#49
پاسخ : دلنوشته ها

گفتم خوابم نمی برد
گفت ستاره ها را بشمار
شروع به شمارش ستاره ها کردم و هرگز نفهمیدم که چرا نگفت من هم خوابم نمی برد و شروع به شمارش سنگ ریزه ها کرد
و من همچنان دلخوش آنم که برایم ، خود را در زمین زندانی کرد و آسمان را به من داد
 
ارسال ها
139
لایک ها
75
امتیاز
0
#50
پاسخ : دلنوشته ها

امروز دل من این رو می نویسه،حسابی به درد اومده

ای خدا ، از این دنیای پر از مکر و نیرنگ و حسادت خسته شدم

چرا مردم اینجوری شدن؟؟ چرا دلشون نمی خواد خوشی کسی رو ببینن...

آخه اگر دل یه عده رو بشکنین و اشک رو توی چشماشون بپاشین چی نصیب شما میشه

چرا هر گاه که از سر خودخواهی می خندید هیچ نمی اندیشید که کسی که کنارتان ایستاده است از

بی وفایی روزگار می نالد

چرا آرامش نمی کنید؟؟

آخر مگر دلتان از چیست؟؟

خدایا ، خدایا ...
دیگر هیچ نمی نویسم...تو خود از دل من خبر داری

 
ارسال ها
139
لایک ها
75
امتیاز
0
#52
پاسخ : دلنوشته ها

به دلخوشی های خودم فکر می کردم که صدای ناله ای ... شاید هم گریه ای از همین نزدیکی آمد

با سرعت به سمتش رفتم

و

وقتی رسیدم

دست بر دلش گذاشت و قهقهه اش را سر داد و گفت:

تو باختی باز هم سادگی کردی،روزگار باز هم نیرنگ کرد...روزگار را دست کم نگیر

به خودم که آمدم دیدم به خاطر خودخواهی روزگار از دلخوشی های خودم گذشتم

هی ی ی ی ی ی ی روزگار
 
ارسال ها
422
لایک ها
39
امتیاز
0
#53
پاسخ : دلنوشته ها

[font=&quot]

در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست [/font]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Fatima !!!!!

New Member
ارسال ها
53
لایک ها
101
امتیاز
0
#54
پاسخ : دلنوشته ها

نمی دانم چرا در پس این روز های بی شمار کسی صدایم را نمی شنود شاید کسی گوشی ندارد برای شنیدن شاید هوا بس ناجوانمردانه سرد است سر ها در گریبان . خسته شدم از دست این دوره زمانه .زندگی سخت است و نیست دستی که یارای یاری دیگری داشته باشد شاید این جا من خسته فراموش کرده ام کهفقط یک نفر می تواند دستم را به گرمی بفشارد و مرا از این روزمرگی نجات دهد . برایش مهم نیست کیستم یا چه کرده ام می گوید بنده ی من اگر به سوی من بیایی برایت آغوش باز می کنم ... چه کسی می تواند ای گونه از بنده ی گنه کرده فراری اش استقبال کند ؟ فقط خودش پس بیا و دستانت را به او بسپار او خود تو را در آغوش گرمش پناه خواهد داد ...:53:
 

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#56
پاسخ : دلنوشته ها

تنها باید گریست در شب های بی کسی
همه میگویند
هرکجا هستی باش آدمک
دنیا مال تو است!
ولی از سکوت شب میترسم
چرا که شب دنیایی دگر است
و بر فراز بام ها
روزی میخوانند نامم را
که در مخمل شب
دخترک گریه میکرد تنها

kiki75
شازده کوچولو

خدافظ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

happymoj

Active Member
ارسال ها
346
لایک ها
150
امتیاز
43
#57
پاسخ : دلنوشته ها

خدایا از این که در همه ی ازمون هایت بدترین نمره را گرفته ام عذر می خواهم
ولی اگر از نشانه ای نشان ندهی به وجودت ....
چون عقل من به چشمانم است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

avogadro

New Member
ارسال ها
164
لایک ها
167
امتیاز
0
#58
پاسخ : دلنوشته ها

قصه های دلتنگیم را مینوسم و لایک میزنند!!
دنیای غریبیست

مردم دلتنگی دیگران را دوست دارند
 

kafshdozak

New Member
ارسال ها
4
لایک ها
3
امتیاز
0
#59
پاسخ : دلنوشته ها

امشب باز هم پستچی پیر محله ما نامه ت را نیاورد
یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی پیر را.....توکه هرروز نامه میدهی مگه نه؟؟......

 

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#60
پاسخ : دلنوشته ها

باز دریچه های نوردردلم شعله ورندو من تنهایمچه کنم که ناامیدمولی این چه نوریستکه خاموش میکندغم هایم؟
 
بالا