B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#21
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...

و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند...

بيخود از شعشعه ي پرتو ذاتم كردند...

باده از جام تجلي صفاتم دادند...

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي...

آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند...

بعد از اين روي من و آينه ي وصف جمال...

كه در آنجا خبر از جلوه ي ذاتم دادند...

من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب...

مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند...

هاتف آن روز به من مژده ي اين دولت داد...

كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند...

اين همه شهد و شكر كز سخنم مي ريزد...

اجر صبري است كز آ ن شاخه نباتم دادند...

همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود...

كه ز بند غم ايام ، نجاتم دادند...


( من تا حالا اصلا با غزليات حافظ برخورد نداشتم ، اين شعرم چون شعرحفظي ادبيات مون بود ، توي ذهنم مونده بود!!!!!!!!!!)
این غزل از پرکاربرد ترین غزل ها در امتحانات است
بیت1:دوش:منظور دیشب معمولی نیست بلکه شب ظلمانی عالم زر یا شب تاریک فراق است.
بیت2:بیخود:مدهوش و حیران _(مرا با تشعشع نور ذات معشوق حقیقی از خود بیخود کردند و از جام جلوه گری صفات او شراب نوشانیدند )
بیت3:شب قدر: منظور شبی که مقدرات هر سال در آن شب تعیین میشود و هر دعایی مستجاب میشود. / برات: خط آزادی
بیت4: "و" مصرع اول ملازمت است به معنای:در مقابل/آیینه وصف جمال: اضافه تشبیهی/
بیت5:منظور از اینها:نجات از غصه ،آب حیات ، بیخودی از شعشعه پرتو ذات ،شراب تجلی صفات ،برات آزادی از تعلقات
بیت6:هاتف:ندا دهنده غیبی / صبر و ثبات:حافظ منبع این صبر و ثبات را از معشوق ازلی میداند
بیت7:این بیت در نسخه دکتر خانلری نیست/در مورد شاخه نبات ایهام وجود دارد : عده ای شاخه نبات را معشوقه حافظ دانسته اند و بنا بر افسانه ای اینظونه معنی کرده اند:صبری که به جهت آن شاخه نباتم دادند وعده ای دیگر قلم حافظ دانسته اند با رجوع به بیتی از خود او:"حافظ چه طرفه شاخه نباتی است کلک تو/کش میوه دلپذیرتر از شهد وشکر است"
صبر هم ایهام دارد
بیت8:همت:توجه قلبی به ذات حق _ بند غم: اضافه تشبیهی

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

با سلام به همه... اولا از خانم پگاه فرخی بابت این تایپک تشکر میکنم! شکره خدا همه ی دوستان فعالیت خوبی دارند و شعرای خوبی رو نوشتند ولی یه اشکالی هست که و اون اینکه حجم شعرا زیاده و بررسی اونا زیاد وقت می بره! به نظره من اگه شما موافق هستید از حجم شعرا کم کنیم و به بررسی و تحلیل بیشتر بپردازیم!
سلام دوست عزیز قرار بر این شد که بعد از جوابگویی به اشعار موجود کمی تغییر در چیدمان بخش ها ایجاد بشه که حجم خود به خود در تاپیک های بعدی کاهش پیدا میکنه
موفق باشید
درضمن اگر شما هم نکته ای در زمینه اشعار دارید سپاسگزار میشم اگر یاری بفرمایید
 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
#22
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

این غزل از پرکاربرد ترین غزل ها در امتحانات است
بیت1:دوش:منظور دیشب معمولی نیست بلکه شب ظلمانی عالم زر یا شب تاریک فراق است.
بیت2:بیخود:مدهوش و حیران _(مرا با تشعشع نور ذات معشوق حقیقی از خود بیخود کردند و از جام جلوه گری صفات او شراب نوشانیدند )
بیت3:شب قدر: منظور شبی که مقدرات هر سال در آن شب تعیین میشود و هر دعایی مستجاب میشود. / برات: خط آزادی
بیت4: "و" مصرع اول ملازمت است به معنای:در مقابل/آیینه وصف جمال: اضافه تشبیهی/
بیت5:منظور از اینها:نجات از غصه ،آب حیات ، بیخودی از شعشعه پرتو ذات ،شراب تجلی صفات ،برات آزادی از تعلقات
بیت6:هاتف:ندا دهنده غیبی / صبر و ثبات:حافظ منبع این صبر و ثبات را از معشوق ازلی میداند
بیت7:این بیت در نسخه دکتر خانلری نیست/در مورد شاخه نبات ایهام وجود دارد : عده ای شاخه نبات را معشوقه حافظ دانسته اند و بنا بر افسانه ای اینظونه معنی کرده اند:صبری که به جهت آن شاخه نباتم دادند وعده ای دیگر قلم حافظ دانسته اند با رجوع به بیتی از خود او:"حافظ چه طرفه شاخه نباتی است کلک تو/کش میوه دلپذیرتر از شهد وشکر است"
صبر هم ایهام دارد
بیت8:همت:توجه قلبی به ذات حق _ بند غم: اضافه تشبیهی

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----



سلام دوست عزیز قرار بر این شد که بعد از جوابگویی به اشعار موجود کمی تغییر در چیدمان بخش ها ایجاد بشه که حجم خود به خود در تاپیک های بعدی کاهش پیدا میکنه
موفق باشید
درضمن اگر شما هم نکته ای در زمینه اشعار دارید سپاسگزار میشم اگر یاری بفرمایید
پس خدارو شکر انجام میشه! من که علاقه ی خاصی به ادبیات و زبان فارسی دارم و حتما تو بحثا شرکت میکنم و باعث افتخاره بتونم کاره مفیدی انجام بدم:)
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#23
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

طرب سرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد

ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ ازین راه رفت و مفلس شد
این شعر از اشعار کتب درسی است و در مدح شاه شجاع گفته شده است
بیت1:مجلس: اشاره به اجتماع مردم فارس/دل رمیده:ظلم وجور امیر مبارز الدین
بیت2:مکتب:مدرسه در زمان قدیم/شاه شجاع مکتب منظم ندیده بود اما با علم و ادب آشنایی داشت (بعضی دیگر گفته اند منظور از نگار پیامبر اکرم (ص) است)
بیت3:نسرین:گلی است سفید و صدبرگ که نوعی نرگس هم هست (منظور عارض یار )./ نرگس:شعرا چشم یار را به نرگس تشبیه میکنند./کلمه بو ایهام دارد
بیت4:مصطبه:در اصل مکانی را میگویند که از کف اتاق اندکی بلندتر است و بر آن مینشینند و گاهی هم حافظ این کلمه را به معنای میخانه به کار میبرد و با توجه به بیت بعد همین برداشت میشود.
بیت5:جام اسکندر:خضر و اسکندر هر دو به دنبال آب حیات رفتند و نوشیدن آن نصیب خضر شد و "آب حیات لقب "آب خضر" گرفت و جام خالی از آب حیات لقب " جام اسکندر" (در بعضی نسخ نیز آن را به جام کیخسرو ربط داده اند !)/ جرعه نوشی:درد کشی dord keshi ،اشاره به اینکه جرعه ای از شراب شاه شجاع برابر با جامی پر از آب حیات./ اوالفوارس: کنیه شاه شجاع/
بیت6:طاق ابرو: اضافه تشبیهی که ایهام هم هست1:ابرو طاق و بینظیر 2:ابرویی که شبیه طاق است
 

ash1374

New Member
ارسال ها
253
لایک ها
422
امتیاز
0
#24
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

نه اگه دقت کرده باشی حتی گفتم: ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم...
حافظ چون شراب رو در اشعارش داره معشوقش رو هم در همون جام میبینه حالا تصورکن کسی که شراب رو تعارف میکنه اگ از توی جام شراب نگاه کنیم تصویر برعکس اون شخص دیده میشه پس حافظ شاید ساقی رو خود معشوق (خدا) میدونه که شراب معرفت رو دور میگردونه
من پختگی این که چنین شعری رو تفسیر کنم ندارم. ولی به عنوان یک مشتاق کم سواد نظرم رو میگم و خوشحال میشم نظر سایرین رو هم بدونم. فکر کنم برای رسیدن همچین تاپیکی به اهدافش، لازمه روی همه ی شعر ها این طوری بحث بشه.

اولاً حق با شماست، اون بیت گویاست، حواسم بهش نبود.

دوماً هنوز هم به نظرم به وحدت وجود اشاره داره. حتی همون مصرع "ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم" هم. فکر می کنم توی ادبیات حافظ، ساقی کمتر خود معشوق باشه(هر چند گاهی هست). شاید حسن معشوق در ساقی تجلی پیدا می کنه. و ساقی در قدح آینه کردار متجلی میشه، که این خودش بخش مهمی از وحدت وجوده.
مثل اونجایی که میگه "عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد/ عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد _ حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد/ این همه نقش در آیینه ی اوهام افتاد" که اینجا البته وجه عرفانیش شدید تره.
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#25
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

من پختگی این که چنین شعری رو تفسیر کنم ندارم. ولی به عنوان یک مشتاق کم سواد نظرم رو میگم و خوشحال میشم نظر سایرین رو هم بدونم. فکر کنم برای رسیدن همچین تاپیکی به اهدافش، لازمه روی همه ی شعر ها این طوری بحث بشه.

اولاً حق با شماست، اون بیت گویاست، حواسم بهش نبود.



دوماً هنوز هم به نظرم به وحدت وجود اشاره داره. حتی همون مصرع "ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم" هم. فکر می کنم توی ادبیات حافظ، ساقی کمتر خود معشوق باشه(هر چند گاهی هست). شاید حسن معشوق در ساقی تجلی پیدا می کنه. و ساقی در قدح آینه کردار متجلی میشه، که این خودش بخش مهمی از وحدت وجوده.
مثل اونجایی که میگه "عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد/ عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد _ حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد/ این همه نقش در آیینه ی اوهام افتاد" که اینجا البته وجه عرفانیش شدید تره.
بله من هم با مباحثه کاملا موافقم
من منظورم از نه این بود که گفتید خودش رو در آینه ببینه وگرنه در معنای عرفانیش به وحدت وجود میتونه اشاره داشته باشه
البته بستگی داره شما وحدت وجود رو چطور معنی کنید ولی اتفاقا حافظ در خیلی شعارش ساقی رو مورد خطاب قرار داده و میتونه مقصودش برداشت بشه" ساقیا آمدن عید مبارک بادت .../طبق گفته های استاد خرم شاهی هم بیشتر موارد تفاوتی بین معضوق و ساقی نیست در اشعار حافظ
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ،ساقی دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
آقای خرمشاهی در نوشته های خودشون منظور حافظ از ساقی رو سه معنی دونستن:1 : مغ بچه یا باده فروش 2:معشوق زمینی 3: معشوق حقیقی
با این تفاسیر میشه وجدت وجود رو هم برداشت کرد اما جایگاه ساقی در اشعار حافظ خیلی بالاست و تقریبا میشه گفت نقش اول یا از نقش های اول شعر است

 
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#26
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

من اول تشکر میکنم از خانوم میکانیکی به خاطر زحمت خیلی زیادی که تا اینجا برای تاپیک کشیدند ؛اما در مورد ساقی و این مبحث اخیر ،ساقی اگرچه ممکنه در بعضی جاها مراد معشوق نباشه اما همواره شخصیت محبوب حافظ است تاجایی که دیوان با بیت الا یا ایهاالساقی شروع میشه ،در مورد مصرع "ما در پیاله عکس رخ یار دیده ام "مراد همون معشوق زمینی هست چون کل غزل ،غزل عرفانی نیست و با توجه به چند بیت بعد ه از شاهد زمینی حرف میزنه میتونیم اینجا ساقی رو همون معشوق زمینی در نظر بگیریم.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

بازم سلام ؛من نظرم اینه که از الان تا مرحله 1 شبی چند تا از کلیدواژه های اصلی شعرای حافظ رو توضیح بدم تا منابع اعلام بشه و ببینم کدوم غزل ها باید بررسی بشه ،البته وقتی با این کلید واژه های پیش بریم خواه نا خواه تا مرحله یک خیلی از غزل ها را راحت میشه بررسی کرد .
1-ساقی:ساقی محبوب ترین چهره ی حافظ در دیوانش هست ،که با معشوق و یا حتی پیر مغان مقامی هم تراز داره و گاه با معشوق ازلی یا زمینی یکسانه ،برای مثال در بیت "شراب و لعل و جای امن و یار مهربان ساقی ..."ساقی با معشوق برابری میکنه ،و در مصرع"معاشر دلبری شیرین و گلعذاری خوش "ساقی به معنای گرداننده ی ِ باده است .
در کل در دیوان حافظ ،ساقی به سه معناست :
الف)صنم باده فروش که مسئول گردانندن می در خرابات برای حافظ است.
ب)طبق گفته ی آقای خرمشاهی برابر با معشوق که یا در عین یاری به ساقیگری میپردازد یا از برکت ساقیگری به مقام یاری می رسد.
پ)ساقی به معنای خداوند و معشوق حقیقی و ازلی
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#27
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

این شعر از اشعار کتب درسی است و در مدح شاه شجاع گفته شده است
بیت1:مجلس: اشاره به اجتماع مردم فارس/دل رمیده:ظلم وجور امیر مبارز الدین
بیت2:مکتب:مدرسه در زمان قدیم/شاه شجاع مکتب منظم ندیده بود اما با علم و ادب آشنایی داشت (بعضی دیگر گفته اند منظور از نگار پیامبر اکرم (ص) است)
بیت3:نسرین:گلی است سفید و صدبرگ که نوعی نرگس هم هست (منظور عارض یار )./ نرگس:شعرا چشم یار را به نرگس تشبیه میکنند./کلمه بو ایهام دارد
بیت4:مصطبه:در اصل مکانی را میگویند که از کف اتاق اندکی بلندتر است و بر آن مینشینند و گاهی هم حافظ این کلمه را به معنای میخانه به کار میبرد و با توجه به بیت بعد همین برداشت میشود.
بیت5:جام اسکندر:خضر و اسکندر هر دو به دنبال آب حیات رفتند و نوشیدن آن نصیب خضر شد و "آب حیات لقب "آب خضر" گرفت و جام خالی از آب حیات لقب " جام اسکندر" (در بعضی نسخ نیز آن را به جام کیخسرو ربط داده اند !)/ جرعه نوشی:درد کشی dord keshi ،اشاره به اینکه جرعه ای از شراب شاه شجاع برابر با جامی پر از آب حیات./ اوالفوارس: کنیه شاه شجاع/
بیت6:طاق ابرو: اضافه تشبیهی که ایهام هم هست1:ابرو طاق و بینظیر 2:ابرویی که شبیه طاق است
بیت 5 رو میشه کلمه به کلمه م معنی کنید؟:)

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

من اول تشکر میکنم از خانوم میکانیکی به خاطر زحمت خیلی زیادی که تا اینجا برای تاپیک کشیدند ؛اما در مورد ساقی و این مبحث اخیر ،ساقی اگرچه ممکنه در بعضی جاها مراد معشوق نباشه اما همواره شخصیت محبوب حافظ است تاجایی که دیوان با بیت الا یا ایهاالساقی شروع میشه ،در مورد مصرع "ما در پیاله عکس رخ یار دیده ام "مراد همون معشوق زمینی هست چون کل غزل ،غزل عرفانی نیست و با توجه به چند بیت بعد ه از شاهد زمینی حرف میزنه میتونیم اینجا ساقی رو همون معشوق زمینی در نظر بگیریم.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

بازم سلام ؛من نظرم اینه که از الان تا مرحله 1 شبی چند تا از کلیدواژه های اصلی شعرای حافظ رو توضیح بدم تا منابع اعلام بشه و ببینم کدوم غزل ها باید بررسی بشه ،البته وقتی با این کلید واژه های پیش بریم خواه نا خواه تا مرحله یک خیلی از غزل ها را راحت میشه بررسی کرد .
1-ساقی:ساقی محبوب ترین چهره ی حافظ در دیوانش هست ،که با معشوق و یا حتی پیر مغان مقامی هم تراز داره و گاه با معشوق ازلی یا زمینی یکسانه ،برای مثال در بیت "شراب و لعل و جای امن و یار مهربان ساقی ..."ساقی با معشوق برابری میکنه ،و در مصرع"معاشر دلبری شیرین و گلعذاری خوش "ساقی به معنای گرداننده ی ِ باده است .
در کل در دیوان حافظ ،ساقی به سه معناست :
الف)صنم باده فروش که مسئول گردانندن می در خرابات برای حافظ است.
ب)طبق گفته ی آقای خرمشاهی برابر با معشوق که یا در عین یاری به ساقیگری میپردازد یا از برکت ساقیگری به مقام یاری می رسد.
پ)ساقی به معنای خداوند و معشوق حقیقی و ازلی
یا در عین یاری به مقام ساقی گیری.....؟!:106:
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#28
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

معنی بیت5:جرعه شراب شاه شجاع را آب حیات . جام او را جام اسکندر دانست و مشغول نوشیدن جرعه جرعه شراب اهدایی او شد (گدای شهر که اکنون میر مجلس شده است)
 
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#29
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

منظورم از اینکه در عین یاری به ساقیگری میپردازه اینه که خب هم معشوق حافظ هست هم اینکه در عین معشوق بودن گرداننده می و باده هم براش هست .
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#30
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

منظورم از اینکه در عین یاری به ساقیگری میپردازه اینه که خب هم معشوق حافظ هست هم اینکه در عین معشوق بودن گرداننده می و باده هم براش هست .
آها... در عین یار بودن!:71:
 
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#31
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

2- پیر مغان:پیر مغان در لغت به معنای می فروش زرتشتی است که در شعر حافظ اما تغییر معنا پیدا میکند و پیر و مرشد حافظ است و حافظ تنها گفته های او را باور دارد و در خدمت اوست ،در شعر حافظ پیر مغان هم پیر راه طریقت است و هم پیر میفروش که حافظ ارادت خاصی به او دارد و در جای دیوانش از اون ذکر می کند و هم چنین نام های "پیر گلرنگ ،پیر پیمانه کش ،پیر دردی کش ،شیخ میکده ،پیر میخانه ،پیر خرابات " را نیز بر او مینهد ،البته پیر مغان در شعر حافظ ساخته ی طبع اوست اما چنان مقام بالایی دارد که مرشد حافظ در راه عرفان است و حافظ راه نجات خود را از اون میپرسد.
3-سالک :سالک در لغت به معنای راهرو ،رفتار کننده و طی کننده راه است و در اصطلاح صوفیه کسی است که از جانب خود به حق گام بر میدارد(فرهنگ اشعار حافظ )
اما در شعر حافظ سالک به دو معناست :
الف)هم صفت پیر است و ومراد و مرشد حافظ است :"سر خدا که عارف سالک به کس نگفت..در حیرتم که باده فروش از کجا شنید"
ب)گاها به معنای مرید و وراهرو به کار میرود :"در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست"
4-سالوس:در لغت به معنای شیاد و مکار و زبان باز و فریب کار است و در اندیشه ی حافظ هم به این معنی به کار رفته"دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم ..به آن که بر در میخانه بر کشم علمی"
و هم حافظ ساولوس را ریاکار و خرقه ای او را نیز ریایی میداند و نظر مثبتی به او ندارد "دل به می دربند تا مردانه وار...گردن سالوس و تقوی بشکنی"
5-صوفی:در لغت صوفی به معنای رهروان طریق تصوف هستند که ریشه ی های گوناگونی دارد :
الف)از صفا ب)از صوف به معنای پشم وبه خاطر پشمینه پوشی صوفیان ج)سوفیای یونانی به معنای حکمت د)از صفه و اصحاب صفه
در لغت صوفی و عارف را میتوان مترادف گرفت اما در دیوان حافظ دو نقطه ی کاملا مقابلند ،عارف در اندیشه ی حافظ مقام بالایی دارد و به معنای روندگان طریق هدایت هستند و اما صوفی نه ،در نظر حافظ عارف صوفی بالا مقامی است که رفتار ریاکارنه ندارد اما رفتار رندانه از خود نشان میدهد ،حافظ از صوفی به بدی یاد میکند زیرا که آنها درویش مسلکانی تند خو بودند که افراطی بودند و عشق را نمیشناختند و طامات میبافتند و و به شدت آنها ر در بعضی از غزل های خود نکوهش میکند ؛
"صوفی گلی بچین و مرقع به خار ببخش...وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد ....بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد "
آقای خرمشاهی در کتاب خود میگوید حافظ صوفی را در یکجا "دجال فعل و ملحد شکل "میخواند:
"کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل...بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید"
6-مغبچه :در لغت یعنی فرزند مغ و در اصطلاح پسر کوچکی که به خدمت میخانه هاست ،در شعر حافظ با"ترسا بچه " و "صنم باده فروش "مترادفند و منظور حافظ از این ها همان ساقی است که مقامی بلند در اندیشه حافظ دارد "آمد افسوس کنان مغبچه ی باده فروش....گفت بیدار شو ای راهرو خواب آلوده"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
بالا