بابا وضع شما که عالیه
مارو بعد از ظهر هم نگه میدارن برا کلاس قرآن قرآن یاد میدن
یه جلسه غایب شدیم فرداش سر صف اسمامونو خوندن رفتیم اتاق مدیر
در اتاق مدیر
مدیر:چرا نموندین؟
اولی با حالت مثلا گریه
:خانم به خدا ما نمی دونستیم کلاس هست
نه که من پارسال پرورشی رو پاس کردم نمی دونستم به جاش باید تو کلاس قرآن هم شر کت کنیم
(این پارسال ریاضی بوده امسال تغییر رشته داده)
مدیر به دومی میگه بره فلان کس و صدا کن به اولی هم میگه باشه برو ولی از این به بعد باید شرکت کنی(حالا من تنها در اتاق با مدیر)
مدیر رو به سومی(من):فلانی تو چرا نموندی؟
سومی:خانم نه که گفته بودن شرکت در مدرسه ی قرآنی اختیاریه رفتیم خونه درس بخونیم
مدیر : یعنی تو کل قرآنو بلدی؟
سومی:نه خانم من از قرآن فقط روخوانی شو بلدم نه که ما سومیم و منم هم درسای خودمو میخونم هم برا المپیاد نمیرسم تو این کلاسا شرکت کنم یعنی نیاز نمیبینم برا این کارا وقت هست خوب
مدیر:نیاز این مدرسه رو کی تشخیص میده؟
سومی(بعده کمی تامل):شما
مدیر :پس برو سر کلاست هفته ی بعد نبینم غایب باشی
سومی بهت زده
به مدیر نگاه میکند در همین حال دومی هم وارد و دو همکلاسی باهم به کلاسشان میروند
حالا این فقط این کلاس بود کافیه تو یه درس دیگه دو جلسه غایب بشی المپیاده چی کشک چی اولیاتو می کشن مدرسه
حمایتو حال می کنین