وضعیت
موضوع بسته شده است.

irmath

Member
ارسال ها
218
لایک ها
4
امتیاز
18
خب از اونجايي كه من سابقه ي درازي در خاطره نويسي دارم من شروع ميكنم
البته خنده دار نيست ولي از هيچي بهتره
قضيه بر ميگرده به روزي داشتيم از اردو مشهد برميگشتيم به تهران.تو قطار بوديم كه مسئول گروهمون اومد . همه ي بچه هاي ميم شيمي نفت را تو يه واگن جمع كرد و شروع كرد به توضيح دادن در مورد شركت بريتيش پتروليوم.
گفت وزارت نفت با همكاري شركت bp يه اردو برگذار ميكنه تو كانادا . گفت اين اردو فقط براي بچه هاي ميم شيمي نفت 89 شريف است و به همه يه فرم داد و گفت اين فرمو پر كنيد اگه بتونيد از اين فرم قبول بشيد و مصاحبه را هم با خوبي پشت سر بگذاريد براي اردو مي برنتون.
ما هم شور و ذوق فراوان فرم ها را گرفتيم و شروع كرديم به پر كردن!!تنها قسمتي از فرم كه ميدونستيم قسمت نام و نام خانوادگي اش بود و بقيه سوال ها را بلد نبوديم ( سوال ها در مورد بازار جهاني نفت و خليج مكزيك و تاريخچه نفت بود )يكي زنگ ميزد به عموش كه تو شركت نفت بود مي پرسيد اون يكي ميزنگيد به رفيقش كه دايي اش تو شركت گاز مي پرسيد سوال ها را!! يكي ديگه از بچه ها تو اون شرايط تو قطار وصل شد به اينترنت و از تو اينترنت شروع كرد به سرچ كردن جواب سوال ها !! ( بنده خودم نيز به بابام زنگيدم
)
يكي با ناراحتي يكي هم با شور و ذوق !!!
همه برگه ها را داديم و خوشحال و ناراحت !!!!

بعدش من همين جور اين قضيه را به هركي ميرسيدم ميگفتم و تو خيالم فكر ميكردم عجب دانشگاه باحالي قبول شديم ميخوان از همون اول بفرستنمون اردوهاي خارج كشور!!!

دو هفته اي گذشت و ما همچنان خوشحال بوديم كه يكي از بچه ها كه با اينترنت گوشيش تو قطار دنبال جواب سوال ها ميگشت را ديدم و ازش پرسيدم اين فرم ها كي جواب هايش مياد؟؟؟
زد زير خنده گفت پسر تو هنوز تو فكر اون فرم ها هستي؟؟!!
گفتم آره چطور مگه؟؟
گفت سركاري بودن اونها!
ديدم همچين هم بد نميگه!!آخه نصف بچه ها تو اردو نبودن چطور همچين موضوع مهمي را بدون حضور اونها مطرح ميكنند!!!
البته از سركاري بودن اين موضوع به هيچكس نگفتم!!ناسلامتي كلي باهاش كلاس گذاشته بودم!!!
يه جا ديگه هم سركار رفتيم تو جشن دانشكده اي بود. كه چند روز بعد از ورودمون به دانشگاه بود و اوضاع دانشگاه اطلاعي نداشتيم و تا يه حدودي از حراست به شدت ميترسيديم و فك ميكرديم تو دانشگاه افراد لباس شخصي زيادن..........
اين داستان ادامه دارد
 

masomeh

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
1
امتیاز
0
اخه همه خاطراتو که نمیشه اینجا گفت.
یه نمونه خاطره قابل گفتن:
امروز رفتیم پارک,خوابگاه که رسیدیم یکی از بچه ها داشت کفششو در میاورد بعدش اومد داخل اتاق میبینه یکی از جوراباش پاشه اون یکی نیستش بعد از کلی تجسس متوجه شد که اون یکی جورابش داخل کفشش مونده.(اثرات خوندن زیاد همینه)
همه خاطرات قابل گفتن از این قبیل بی مزه ان.
 

irmath

Member
ارسال ها
218
لایک ها
4
امتیاز
18
masomeh گفت
اخه همه خاطراتو که نمیشه اینجا گفت.
یه نمونه خاطره قابل گفتن:
امروز رفتیم پارک,خوابگاه که رسیدیم یکی از بچه ها داشت کفششو در میاورد بعدش اومد داخل اتاق میبینه یکی از جوراباش پاشه اون یکی نیستش بعد از کلی تجسس متوجه شد که اون یکی جورابش داخل کفشش مونده.(اثرات خوندن زیاد همینه)
همه خاطرات قابل گفتن از این قبیل بی مزه ان.
خوب دارين براي خودتون حال ميكنيد.
من يكي از دوستام همكلاسي شماست داره شديدا براي ميدترم بافت خر ميزنه اون موقع شما ميرين پارك بعدش هم اسم خودتونو ميذاريد خرخون؟؟!!!!
درضمن شما بنويس كارت نباشه كه بي مزه است يا جالبه!!من خودم همين جا اعتراف ميكنم كه تمام خاطراتم بي مزه است.

خب ادامه ي خاطره ي چرتم.....
همزمان با جشن دانشكده اي اولين كلاس پاسكال هم برگذار مي شد. منم نتونستم بر وجدانم غلبه كنم و رفتم كلاس. البته رفتم كه كلاسو لغو كنم و با موفقيت و به تنهايي تونستم كلاسو كنسل كنم ( از 80 نفر فقط 20 نفر اومده بودن )
بعد كه برگشتم جستجو كردم ديدم كه گروهي من داخلش بودم رفتن تو يه كلاس و سال بالايي ها دارن براشون چرت و پرت ميگن!!منم رفتم داخل كلاس. كلاس هم داخل دانشكده ميم شيمي نفت بود.
10 دقيقه كه گذشت يه دفعه آژير خطر شروع كرد به سر و صدا كردن !!!البته صداش زياد بلند نبود اما خب آزار دهنده بود.
بعد يه چند نفر از حراست با قيافه هاي بسيار ترسناك اومدن سر كلاس و شروع كردن به نگاه كردن به بچه ها! انگار داشتن دنبال يه نفر ميگشتن. از بچه ها پرسيدم قضيه چيه!؟ يكي از بچه ها گفت وقتي من نبودم بردن بچه ها را و يه وسيله ي گرون قيمت بهشون نشون دادن و حالا فك ميكنم اون وسيله گم شده. يكي ديگه ميگفت فك كنم چندتا از پسرها با دخترها بگو و بخند داشتن و حراست اومده كه اونها را توبيخ كنه!!!
به هر حال حراست كه رفت بيرون بچه ها شروع كردن به سر و صدا و از سال بالايي ها ميپرسيدن كه قرار هر روز حراست برامون مشكل پيش بياره و هرچي از سال بالايي ها ميپرسيديم قضيه چيه ميگفتن به ما ربطي نداره!!!!!
بعد رفتيم تو يه سالن گردهمايي تو دانشكده كه بچه هاي بقيه گروه ها هم بودن.بعد داشتن آهنگ پخش ميكردن برامون كه دوباره همون حراست اومد و چند ثانيه اي با مسئول صحبت كرد . يه دفعه مسئولمون آهنگو قطع كرد و رفت پشت تريبون و گفت :
مثل اينكه بچه ها يه مشكلي پيش اومده . آقايون حراست با چند نفرتون كار دارن. لطفا هر كي را صدا زدن بدون هيچ اعتراضي همراهشون بره!!!
بعد حراست به چند نفر اشاره كرد كه تو بين اونها يكي از دوستام به اسم جواد بود. همه بد جور ترسيده بوديم. پيش خودم ميگفتم جواد نه دزده نه دخترباز!!!!!!جواد سريع برگشت كه من متوجه نشدم اما بعدش كه پرسيدم جواد گفت بدون كه هيچ چيز بهش بگن گفتن برگرد به سالن!
كلي استرس برامون پيش اومده بود. بعد رييس دانشكده اومد بهمون گفت ما ازتون حمايت ميكنيم و نترسيد.........!!
بعد مسئولمون رفت پشت تريبون و گفت بچه ها اصلا نترسيد حراست هميشه تو جشن دانشكده اي برامون مشكل ايجاد ميكنه.
.
.
.
بعد از يه سري حرف هاي ديگه گفت شما به همه چيز فك كردين الا اينكه اين قضيه سركاري باشه!يه دفعه ديديم حراست و افرادي كه گرفته شده بودند با خنده اومدن داخل سالن . بچه ها هم كه كاملا حيروون شده بودند بي اختيار شروع كردن به تشويق!!!

دو بار از سال بالايي ها سركار رفتيم شديد!!
البته اينجور كه مشخصه اين سركاري ها كار هر سالشونه و براي سال بالايي ها هم هنگام ورودشون همين اتفاق افتاده!!!
بي همتا همين الان بهت گفتم كه اگه سال بعد ايشالله اومده پيش خودمون سركار نري!!!!
 

masomeh

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
1
امتیاز
0
من کی گفتم خرخونم.با کمال تواضع باید بگم باهوشم
به اون دوستتم بگو خودشو نکشه واسه امتحانا.اونم به زودی متوجه میشه که اونی که معدلش 15با اونی که معدلش19هیچ فرقی ندارن هر دو پزشک میشن تازه اونی که معدلش کمتره موفق تره.از دوران دانشجویی هم استفاده کرده.فقط پارتی داشته باشی تمام مشکلاتت حله حالا تو این هفت سالو نیم خودتو بکش اخرش که چی.
برای جشن ورودی ما مجری همون دکتره بود که اخبار علمی فرهنگی شبکه چهارو میگه منم به هرکی میرسم میگم دیدی مجریش کی بود هیشکی هم نمیشناختش.
یه موضوع جالب ما برای کلاس بافت عملی فقط یه دفتر نقاشی با مداد قرمزو ابی میخاییم.یه وانت دانشجو رفتیم لوازم التحریر دفتر نقاشی با مداد رنگی شش رنگ میخریم فروشنده هنگ کرده بود.
راستیirmathاین دوستتون کیه بگین ما هم بشناسیم؟
 

m-s

New Member
ارسال ها
577
لایک ها
129
امتیاز
0
بابا masoomeh تو چرا اینطوری میگی؟

کی گفته بینشون فرقی نیست؟
از حالا این طوری نگو!!!اینا حرفای بچه های ترم های 5-6 به بالاست!!!
زود داری به این نتیجه میرسی !!!

اگه اینطوریه پس بگیم اونی که دانشگاه آزاد میخونه چه فرقی با بقیه داره!!!
البته باید اعتراف کنم دانشجوهای رشته پزشکی بر اساس آمار جزئ افسرده ترین قشر دانشجویی اند!!!
اما نه اینکه از حالا اینطوری بگن!!!
هرکی خر میزنه بزنه!!!شاید یکی دوست داره 2 دور بخونه یکی 1 دور +پارک!!!
از گل بگین
 

masomeh

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
1
امتیاز
0
چرا اینطور نگم m-sجان.احتمالا این جوی که بچه های ما رو گرفته دو ترم دیگه میخابه بعدشم کی گفته من یه دور خوندم من دو دور خوندم تازه پارکم رفتم
.
بعدشم از اونجایی که من باهوشم(خود شیفتگی)
اینا رو از همون ترم اول فهمیدم.واقعا فرقی هم نیستش اونی که شاگرد اول میشه بعد هفت سال میشه یه ادمی که هیچی از زندگی نفهمیده جز درس.بهتر نیستش به جای خوندن یه دور بیشتر بریم اجتماعیو که قراره چند سال دیگه با مشکلاتشون زندگی کنیم ببینیم من خودم به شخصه وقتی میخام برم دانشگاه از کوچه ای رد میشم که دبستان بچه های استثنایه وقتی میبینمشون انرژی میگیرم با یه عشقی زندگی میکنن که نگو.حالا من یا تو m-sعزیز یا تمام دانشجوا قراره با اینا زندگی کنیم نه یه کتاب 600 صفحه ای که.اصلا بذارم بگم امروز پارک چی دیدم یه زن و شوهر اومده بودن پارک که هر دوتا معلول بودن.مرده با یه زحمتی راه میرفت که نگو دست همم گرفته بودن
هر ده متری که میخاستن برن ده دقیقه طول میکشید حالا این پارک ارزشش برای من از صد دور کتاب بافت نمره الف شدن اون دانشگاه مسخره که همه میخان زیر اب همو بزنن اون جو خفه اون خرخونا که همش سرشون تو کتابه نمیدونن اطرافشون چی میگذره و....بیشتره.
مثل اینکه دارم تند میرم.حالا m-sعزیز ایشالا تا دو ماه دیگه خودتت متوجه میشی که بافتو هر چند دور بخونی بازم هیچی نمی فهمی.
 

irmath

Member
ارسال ها
218
لایک ها
4
امتیاز
18
masomeh گفت
من کی گفتم خرخونم.با کمال تواضع باید بگم باهوشم
به اون دوستتم بگو خودشو نکشه واسه امتحانا.اونم به زودی متوجه میشه که اونی که معدلش 15با اونی که معدلش19هیچ فرقی ندارن هر دو پزشک میشن تازه اونی که معدلش کمتره موفق تره.از دوران دانشجویی هم استفاده کرده
یه موضوع جالب ما برای کلاس بافت عملی فقط یه دفتر نقاشی با مداد قرمزو ابی میخاییم.یه وانت دانشجو رفتیم لوازم التحریر دفتر نقاشی با مداد رنگی شش رنگ میخریم فروشنده هنگ کرده بود.
راستیirmathاین دوستتون کیه بگین ما هم بشناسیم؟
من تو را نگفتم! اون دوستانتو گفتم كه نوشته بودي به خاطرات اثرات زياد خوندن اينجوري شده بودن!
اگه اسم دوستمو بگم، چون براي بافت مطمئنه بالاي 18 ميشه ممكنه شما دخترها مزاحمش بشين به خاطر همين نميگم


masomeh گفت
احتمالا این جوی که بچه های ما روگرفته دو ترم دیگه میخابه بعدشم کی گفته من یه دور خوندم من دو دور خوندمتازه پارکم رفتم
.
.واقعا فرقی هم نیستش اونی که شاگرد اول میشهبعد هفت سال میشه یه ادمی که هیچی از زندگی نفهمیده جز درس.بهتر نیستش بهجای خوندن یه دور بیشتر بریم اجتماعیو که قراره چند سال دیگه با مشکلاتشونزندگی کنیم ببینیم من خودم به شخصه وقتی میخام برم دانشگاه از کوچه ای ردمیشم که دبستان بچه های استثنایه وقتی میبینمشون انرژی میگیرم با یه عشقیزندگی میکنن که نگو.حالا من یا تو m-sعزیز یا تمام دانشجوا قراره با اینازندگی کنیم نه یه کتاب 600 صفحه ای که.اصلا بذارم بگم امروز پارک چی دیدمیه زن و شوهر اومده بودن پارک که هر دوتا معلول بودن.مرده با یه زحمتی راهمیرفت که نگو دست همم گرفته بودن
هرده متری که میخاستن برن ده دقیقه طول میکشید حالا این پارک ارزشش برای مناز صد دور کتاب بافت نمره الف شدن اون دانشگاه مسخره که همه میخان زیر ابهمو بزنن اون جو خفه اون خرخونا که همش سرشون تو کتابه نمیدونن اطرافشونچی میگذره و....بیشتره.
مثل اینکه دارم تند میرم.حالا m-sعزیز ایشالاتا دو ماه دیگه خودتت متوجه میشی که بافتو هر چند دور بخونی بازم هیچی نمیفهمی.
اگه دو دور خونده خوندي و بعدش هم ميگي بالاي 15 نميشي احتمالا اشتباهي اومدي دانشگاه!مي بايست بري پيش همون بچه هاي استثنايي كه ديدي ، درس بخوني

عجب زندگي باحالي داشتن اين دونفري كه ميگي!!خيلي حال كردم!!واقعا ديگه الان از اين دخترهايي كه ارزش داشته باشن كم گير مياد!بيشتر دخترها الان دنبال كيف و حال الانشون هستن و هيچ كدوم به فكر اين نيستن كه بايد فقط براي همسرشون باشن نه كس ديگه ( البته منظورم كلي بود )
در مورد اون دانشگاه مسخرتون كه ميگي همه ميخوان زير آب همو بزنن اصلا اينجوري نيست!اين كارها مخصوص شما دختراست!
 

navid_hacker

New Member
ارسال ها
256
لایک ها
46
امتیاز
0
سید ، تو چقدر از این بافت و پزشکی و اینا سر در میاری....!! یهو می رفتی دکتر می شدی..


اصلا بذارم بگم امروز پارک چی دیدم یه زن و شوهراومده بودن پارک که هر دوتا معلول بودن.مرده با یه زحمتی راه میرفت که نگودست همم گرفته بودن
هرده متری که میخاستن برن ده دقیقه طول میکشید حالا این پارک ارزشش برای مناز صد دور کتاب بافت نمره الف شدن اون دانشگاه مسخره که همه میخان زیر ابهمو بزنن اون جو خفه اون خرخونا که همش سرشون تو کتابه نمیدونن اطرافشونچی میگذره و....بیشتره.
این صحنه رو تلویزیون نشون داده بود..جالب بود...
 

davenchi

New Member
ارسال ها
87
لایک ها
76
امتیاز
0
...
 

bihamta

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
345
امتیاز
0
آها...
حال شد!
 

m-s

New Member
ارسال ها
577
لایک ها
129
امتیاز
0
...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

Fiboonatchi

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
55
امتیاز
0
...
 

masomeh

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
1
امتیاز
0
از کلیه دوستان محترم تقاضا دارم بدجور برای من دعا کنن تا بتونم بافت نمره خوبی بگیرم.خواهشا,منم هر وقت شما امتحان داشتین براتون دعا میکنم.
دوستان محترم ارزش هر کسی رو خودش تعیین میکنه نه دختر و پسر بودنش.این ارزشمندی مربوط به انسانیته صرف نظر از جنسیت.ارزشمندی به فهم و شعور ادم به موقعیتش به حرفایی که میزنه به طرز تفکرش و به شناخت جایگاهش و از همه مهمتر به ادبش بر می گرده نه به سنش به رشته اش به وضعیت تحصیلیش.
التماس دعا.
 

f-alizadeh

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
693
امتیاز
0
منم به نوبه خودم واست دعا میکنم تا نمره دلخواهتو بگیری عزیزم!!!
 

masomeh

New Member
ارسال ها
45
لایک ها
1
امتیاز
0
مرسی از همه.
 

Fiboonatchi

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
55
امتیاز
0
بچه ها واسه منم دعا کنین لطفا!

فردا میان ترم زبان دارم...

سه تا درسه یکیش 25 صفحه ..!!!


الان دارم میخونمش واسه اولین بار...همه لغاتش جدیده...اعصابم ریخته به هم..
اون 2 تا درس قبلی هم واسه کوییز خونده بودم..


قهوه خوردم بیدار بمونم...اما نمی تونم بخونم اعصابم خرابه...


خلاصه بشدت التماس دعا...

خداییییییییییییییییییییییی....
 

bihamta

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
345
امتیاز
0
ان شا الله که تمامی دوستان نتیجه مورد نظر و مطلوبشون رو بگیرن
 

m-s

New Member
ارسال ها
577
لایک ها
129
امتیاز
0
میگم حالا که اینطور شد هر دعایی 500 تومن!!!!
اااا
مگه الکیه

البته واسه منم شدیدا دعا کنین درسی نیس روحیه
خرجش کمتره
 

Fiboonatchi

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
55
امتیاز
0
bihamta گفت
ان شا الله که تمامی دوستان نتیجه مورد نظر و مطلوبشون رو بگیرن
انشالا شمام میم شیمی شریف رو که دوست دارین قبول شین.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا