- ارسال ها
- 263
- لایک ها
- 84
- امتیاز
- 0
خب این مطلب رو دیدم...میخوام بدونم شما دربارش چی فکرمیکنید وبا کدوم حالت موافقید.خودم فکمیکنم نمیشه چیزی رو مشخص کرد اما متوقف نمیشه تکامل چون بازم افرادی که هوش بیشتری دارند توی جامعه بشری موقعیت های بهتری کسب میکنن (مخصوصا اقتصادی)ودر نتیجه بهتر ژن هایشان راانتقال میدهند.
برای آنهایی که خواب زندگی بهتری را می بینند، علم خبرهای بدی دارد: این بهترین وضعیتی است که در آن به سر می بریم و وضع مان هرگز از این بهتر نمی شود. گونه ما به اوج زیست شناختی خود رسیده است و دیگر قادر به تغییر نیست. این دیدگاه تیره و جنجالی گروهی از زیست شناسان است که معتقدند امروزه سبک زندگی غربی از بشریت در برابر نیروهایی که در گذشته به Homo sapiens شکل می دادند، محافظت می کند. پروفسور استیو جونز (S.Jones) از یونیورسیتی کالج لندن که قرار است هفته آینده در جلسه بحث انجمن سلطنتی در ادینبرو با عنوان «آیا تکامل به پایان رسیده است؟» استدلال هایش را مطرح کند، می گوید «اگر می خواهید بدانید آرمانشهر چه شکلی است، نگاهی به دور و اطراف تان بیندازید. آرمانشهر همین است که می بینید. برای گونه ما از این به بعد اوضاع نه بهتر خواهد شد و نه بدتر.»
اما این یک دیدگاه جنجالی است. دانشمندان دیگر بر این باورند که انسان هنوز تحت تاثیر همان نیروهای تکاملی است که در طول سه میلیارد سال گذشته بی شمار گونه را آفریده اند که زمین را به سکونت خویش درآورده اند. پروفسور کریس استرینگر (C.Stringer) از موزه تاریخ طبیعی لندن می گوید «همین ۵۰ هزار سال پیش اگر به اروپاییان عصر حجر نگاه می کردید، گمان می کردید انسان همواره بزرگ تر و قوی تر خواهد شد. اما سپس به طور کاملا ناگهانی انسان هایی سبک وزن، بلندقد و فوق العاده باهوش که از آفریقا آمده بودند جای آنها را گرفتند و جهان را به تصرف خویش درآوردند. رویدادهای تکاملی نظیر این را اصلا نمی توان پیش بینی کرد. کسی چه می داند ما به کجا داریم می رویم؟»
بعضی دانشمندان معتقدند که انسان دارد کم هوش تر و عصبی تر می شود. بعضی نشانه هایی از رشد هوش و کاهش تنومندی در انسان می بینند در حالی که بعضی دیگر، همچون جونز، شواهدی می بینند که نشان می دهند ما به نقطه ایست رسیده ایم. همه آنها هم استدلال هایشان را بر اصول انتخاب طبیعی مبتنی می سازند. بر اساس نظریه داروین، افرادی که بیش از همه با محیط زیست شان سازگاری داشته باشند بیشتر زنده می مانند و فرزندان بیشتری از خود به جا می گذارند و به این ترتیب ژن هایشان را در جمعیت انتشار می دهند. این فرایندی است که تغییر تکاملی ایجاد می کند. برای مثال جانوران سُم داری که گردن درازتری داشتند، می توانستند به آبدارترین برگ ها روی درختان بلند برسند و به این ترتیب معمولا بهتر تغذیه می کردند، بیشتر زنده می ماندند و فرزندان بیشتری تولید می کردند. سرانجام این جانوران به زرافه تکامل یافتند و آنهایی که گردن کوتاه تری داشتند منقرض شدند. فرایندهایی مشابه این به تکامل انسان انجامیدند، اما اکنون این فرایند متوقف شده است زیرا تقریبا ژن های همه افراد به نسل بعد راه می یابند و نه فقط ژن های کسانی که با محیط زیست شان بهتر سازش یافته اند. جونز می گوید «تا این اواخر میان طول عمر و باروری افراد تفاوت های چشمگیری وجود داشت. در لندن در بخش اعظم تاریخ این شهر، نرخ مرگ ومیر از نرخ زادوولد بیشتر بود. اگر از دوران باستان تا عصر ویکتوریا به گورستان ها نگاه کنید، می توانید ببینید که نیمی از تمام کودکان پیش از رسیدن به نوجوانی مرده اند که احتمالا به خاطر نداشتن محافظت ژنتیکی در برابر بیماری ها بوده. اکنون احتمال رسیدن بچه ها به سن ۲۵ سالگی به ۹۸ درصد رسیده است. دیگر چیزی تغییر نمی کند. ما به ایستگاه رسیده ایم.»
گذشته از این، جمعیت های انسانی اکنون پیوسته با هم مخلوط می شوند و باز هم اختلاطی که به وجود می آورند جلوی تغییر تکاملی را می گیرد. این افزایش اختلاط را می توان با محاسبه فاصله میان زادگاه شخص و زادگاه همسرش و سپس میان زادگاه والدین شان و سرانجام میان زادگاه پدربزرگ و مادربزرگ شان اندازه گرفت. تقریبا در تمامی موارد درخواهید یافت که هرچه به گذشته بازمی گردید فاصله میان زادگاه ها کمتر می شود. امروزه افراد به دانشگاه و کالج می روند و با افرادی از قاره های دیگر آشنا می شوند و ازدواج می کنند. تا یک نسل پیش، مردان و زنان به ندرت با کسی از بخش یا شهری دیگر ازدواج می کردند. و به این ترتیب ژن های ما با هم مخلوط شدند که به زودی جمعیتی یکنواخت با پوستی به رنگ قهوه ای پدید خواهند آورد. غیر از این تغییر چندانی در گونه انسان به وجود نخواهد آمد.
اما این استدلال تنها در مورد دنیای متمدن غرب صدق می کند که در آن وفور غذا، بهداشت و پیشرفت های پزشکی تقریبا تمام اعضای جامعه را آنقدر زنده نگه می دارند که بتوانند ژن هایشان را به نسل بعد انتقال دهند. در دنیای کشورهای در حال توسعه چنین محافظتی وجود ندارد. جونز می گوید «کافی است ایدز را در نظر بگیرید و نگاهی به شمپانزه ها بیندازید. درمی یابید که همه آنها نسخه ای از HIV با خود دارند اما به ایدز مبتلا نمی شوند. اما چند هزار سال پیش هنگامی که نخستین شمپانزه ها مبتلا شدند، اوضاع بسیار متفاوت بود. احتمالا با انتشار ویروس در میان آنها میلیون ها شمپانزه مردند و فقط تعداد کمی از آنها که ژن هایی داشتند که در آنها ایمنی ایجاد می کرد، زنده ماندند تا نیاکان تمام شمپانزه های امروزی باشند.» جونز افزود «به زودی ممکن است اتفاق بسیار مشابهی برای ما انسان ها بیفتد. ظرف هزار سال آفریقا ممکن است تنها به سکونت فرزندان معدود افرادی درآید که هم اکنون نسبت به ویروس ایدز ایمنی کسب کرده اند. آنها حامل ویروس خواهند بود اما مبتلا به ایدز نخواهند شد. از این رو درست است که تغییری به وجود خواهد آمد، بحثی نیست، اما فقط در جایی که نیروهای تکامل سرکوب نشده باشند.»
اما دانشمندان دیگر بر این باورند که فشارهای تکاملی با وجود تمام محافظت هایی که زندگی غربی فراهم می کند، هنوز بر انسان تلفاتی وارد می کنند. برای مثال کریستوفر ویلز (C.Wills)، زیست شناس دانشگاه کالیفرنیا در سن دیه گو، معتقد است که اکنون ایده ها تکامل ما را به پیش می رانند. او می گوید «اکنون امتیازی برای تیزی ذهن و استعداد جمع کردن پول وجود دارد و تکامل به آن پاداش می دهد. چنین افرادی معمولا بچه های بیشتری دارند و احتمال زنده ماندن شان هم بیشتر است.» به عبارت دیگر، هوش که ویژگی معرف گونه ماست، هنوز هم تکامل ما را به پیش می راند. پیتر وارد (P.Ward) از دانشگاه واشنگتن در سیاتل، با این دیدگاه مخالف است. وارد نیز در کتابی که اخیرا با عنوان «تکامل آینده» منتشر کرده است، استدلال می کند که زندگی مدرن غربی افراد را از تاثیر تکامل مصون می دارد. وارد می گوید «بعید می دانم در آینده شاهد تغییری باشیم، جز همان هایی که عمدا در خودمان ایجاد می کنیم. اینها همان تغییراتی هستند که با انجام مهندسی زیستی روی افراد و با وارد کردن ژن هایی به بدن آنها پدید می آوریم تا بیشتر عمر کنند یا قوی تر و سالم تر باشند.»
اگر از این به بعد مردم ۱۵۰ سال عمر کنند و تا ۱۰۰ سالگی بتوانند بچه دار شوند، پیامدهای آن روی تکامل انسان چشمگیر خواهد بود. وارد می گوید «مردم در طول عمرشان ده ها بچه تولید خواهند کرد و این قطعا به تدریج، تکامل ما را از مسیر خویش منحرف خواهد ساخت. این افراد برای جمع آوری ثروت نیز فرصت بیشتری در اختیار خواهند داشت. به این ترتیب ما نژاد جدیدی از افراد بارور و مولد ثروت به وجود خواهیم آورد و این می تواند پیامدهای عظیمی داشته باشد. اما اینها فقط هنگامی اتفاق می افتند که ما با استفاده از کلونینگ و ژن درمانی، مستقیما در تکامل خودمان مداخله کنیم. درغیراین صورت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.» اما استرینگر مخالف است. او می گوید «تکامل همواره در جریان است. نیازی به مداخله ما نیست. فقط آنکه خیلی پیش بینی ناپذیر است. برای مثال حجم مغز در ۱۰ هزار سال گذشته کاهش یافته است. در هیکل و ساختمان بدنی ما نیز کاهش مشابهی اتفاق افتاده است. در مقایسه با نیاکان مان که فقط چند هزار سال پیش زندگی می کردند، هم ریزاندام تر شده ایم و هم مغزمان کوچک تر شده است. بنابراین گرچه هنوز تحت تاثیر تکامل هستیم، این خودبه خود به معنای آن نیست که در سرنوشت ما پیشرفت هست.»
منبع:روزنامه کارگزاران
- - - Updated - - -
بعد یه چیز دگ هم اضافه کنم درمورد تکامل انسان که انسان میتونه موجودی باشه که مستقل از سایر موجودات تکامل پیداکرده...یعنی تکامل وانتخاب طبیعی که یه قانونه توی طبیعت و تاالان فکنمیکنم نقض شده باشه...مثل قانون جاذبه. بازم هست و ما..اینارو(قانونارو) به صورت تجربی کسب کردیم تاحالا اما چیزی مثل فشار تکاملی (که ی قانونه!توی طبیعت!)روی ما میتونه تاثیر داشته باشه......اما با نحوه ی افرینش انسان که فقط منظورم همین انسان های امروزی هست....وگرنه انسان های دوران خیلی اولیه میتونستن بوجود اومده باشن از موجودات دگ...و این انسانی که ماالان میبینیم چجور بگم....بهتره بگم جوری که دقیقا با علم بهش دست پیدا نکردیم هنوز ... بصورت مستقل میتونه بوجود امده باشه..واینکه ماباید عقل وفکرمون رو وسعت بدیم وبدونیم هنوز که هنوزه اصل خیلی چیزا مشخص نیس...اما تکامل که یه قانونه توی طبیعت وجود داره...ایناچیزایی هس که بهش فککردم بهش رسیدم (البته نظرخودمن) حالا نمیدوم چه قدر خوب بیان شد که بتونم مفهوم و منظورمو بهتون برسونم....
پایان تکامل
آیا تکامل انسان سرانجام متوقف شده است؟
آیا تکامل انسان سرانجام متوقف شده است؟
برای آنهایی که خواب زندگی بهتری را می بینند، علم خبرهای بدی دارد: این بهترین وضعیتی است که در آن به سر می بریم و وضع مان هرگز از این بهتر نمی شود. گونه ما به اوج زیست شناختی خود رسیده است و دیگر قادر به تغییر نیست. این دیدگاه تیره و جنجالی گروهی از زیست شناسان است که معتقدند امروزه سبک زندگی غربی از بشریت در برابر نیروهایی که در گذشته به Homo sapiens شکل می دادند، محافظت می کند. پروفسور استیو جونز (S.Jones) از یونیورسیتی کالج لندن که قرار است هفته آینده در جلسه بحث انجمن سلطنتی در ادینبرو با عنوان «آیا تکامل به پایان رسیده است؟» استدلال هایش را مطرح کند، می گوید «اگر می خواهید بدانید آرمانشهر چه شکلی است، نگاهی به دور و اطراف تان بیندازید. آرمانشهر همین است که می بینید. برای گونه ما از این به بعد اوضاع نه بهتر خواهد شد و نه بدتر.»
اما این یک دیدگاه جنجالی است. دانشمندان دیگر بر این باورند که انسان هنوز تحت تاثیر همان نیروهای تکاملی است که در طول سه میلیارد سال گذشته بی شمار گونه را آفریده اند که زمین را به سکونت خویش درآورده اند. پروفسور کریس استرینگر (C.Stringer) از موزه تاریخ طبیعی لندن می گوید «همین ۵۰ هزار سال پیش اگر به اروپاییان عصر حجر نگاه می کردید، گمان می کردید انسان همواره بزرگ تر و قوی تر خواهد شد. اما سپس به طور کاملا ناگهانی انسان هایی سبک وزن، بلندقد و فوق العاده باهوش که از آفریقا آمده بودند جای آنها را گرفتند و جهان را به تصرف خویش درآوردند. رویدادهای تکاملی نظیر این را اصلا نمی توان پیش بینی کرد. کسی چه می داند ما به کجا داریم می رویم؟»
بعضی دانشمندان معتقدند که انسان دارد کم هوش تر و عصبی تر می شود. بعضی نشانه هایی از رشد هوش و کاهش تنومندی در انسان می بینند در حالی که بعضی دیگر، همچون جونز، شواهدی می بینند که نشان می دهند ما به نقطه ایست رسیده ایم. همه آنها هم استدلال هایشان را بر اصول انتخاب طبیعی مبتنی می سازند. بر اساس نظریه داروین، افرادی که بیش از همه با محیط زیست شان سازگاری داشته باشند بیشتر زنده می مانند و فرزندان بیشتری از خود به جا می گذارند و به این ترتیب ژن هایشان را در جمعیت انتشار می دهند. این فرایندی است که تغییر تکاملی ایجاد می کند. برای مثال جانوران سُم داری که گردن درازتری داشتند، می توانستند به آبدارترین برگ ها روی درختان بلند برسند و به این ترتیب معمولا بهتر تغذیه می کردند، بیشتر زنده می ماندند و فرزندان بیشتری تولید می کردند. سرانجام این جانوران به زرافه تکامل یافتند و آنهایی که گردن کوتاه تری داشتند منقرض شدند. فرایندهایی مشابه این به تکامل انسان انجامیدند، اما اکنون این فرایند متوقف شده است زیرا تقریبا ژن های همه افراد به نسل بعد راه می یابند و نه فقط ژن های کسانی که با محیط زیست شان بهتر سازش یافته اند. جونز می گوید «تا این اواخر میان طول عمر و باروری افراد تفاوت های چشمگیری وجود داشت. در لندن در بخش اعظم تاریخ این شهر، نرخ مرگ ومیر از نرخ زادوولد بیشتر بود. اگر از دوران باستان تا عصر ویکتوریا به گورستان ها نگاه کنید، می توانید ببینید که نیمی از تمام کودکان پیش از رسیدن به نوجوانی مرده اند که احتمالا به خاطر نداشتن محافظت ژنتیکی در برابر بیماری ها بوده. اکنون احتمال رسیدن بچه ها به سن ۲۵ سالگی به ۹۸ درصد رسیده است. دیگر چیزی تغییر نمی کند. ما به ایستگاه رسیده ایم.»
گذشته از این، جمعیت های انسانی اکنون پیوسته با هم مخلوط می شوند و باز هم اختلاطی که به وجود می آورند جلوی تغییر تکاملی را می گیرد. این افزایش اختلاط را می توان با محاسبه فاصله میان زادگاه شخص و زادگاه همسرش و سپس میان زادگاه والدین شان و سرانجام میان زادگاه پدربزرگ و مادربزرگ شان اندازه گرفت. تقریبا در تمامی موارد درخواهید یافت که هرچه به گذشته بازمی گردید فاصله میان زادگاه ها کمتر می شود. امروزه افراد به دانشگاه و کالج می روند و با افرادی از قاره های دیگر آشنا می شوند و ازدواج می کنند. تا یک نسل پیش، مردان و زنان به ندرت با کسی از بخش یا شهری دیگر ازدواج می کردند. و به این ترتیب ژن های ما با هم مخلوط شدند که به زودی جمعیتی یکنواخت با پوستی به رنگ قهوه ای پدید خواهند آورد. غیر از این تغییر چندانی در گونه انسان به وجود نخواهد آمد.
اما این استدلال تنها در مورد دنیای متمدن غرب صدق می کند که در آن وفور غذا، بهداشت و پیشرفت های پزشکی تقریبا تمام اعضای جامعه را آنقدر زنده نگه می دارند که بتوانند ژن هایشان را به نسل بعد انتقال دهند. در دنیای کشورهای در حال توسعه چنین محافظتی وجود ندارد. جونز می گوید «کافی است ایدز را در نظر بگیرید و نگاهی به شمپانزه ها بیندازید. درمی یابید که همه آنها نسخه ای از HIV با خود دارند اما به ایدز مبتلا نمی شوند. اما چند هزار سال پیش هنگامی که نخستین شمپانزه ها مبتلا شدند، اوضاع بسیار متفاوت بود. احتمالا با انتشار ویروس در میان آنها میلیون ها شمپانزه مردند و فقط تعداد کمی از آنها که ژن هایی داشتند که در آنها ایمنی ایجاد می کرد، زنده ماندند تا نیاکان تمام شمپانزه های امروزی باشند.» جونز افزود «به زودی ممکن است اتفاق بسیار مشابهی برای ما انسان ها بیفتد. ظرف هزار سال آفریقا ممکن است تنها به سکونت فرزندان معدود افرادی درآید که هم اکنون نسبت به ویروس ایدز ایمنی کسب کرده اند. آنها حامل ویروس خواهند بود اما مبتلا به ایدز نخواهند شد. از این رو درست است که تغییری به وجود خواهد آمد، بحثی نیست، اما فقط در جایی که نیروهای تکامل سرکوب نشده باشند.»
اما دانشمندان دیگر بر این باورند که فشارهای تکاملی با وجود تمام محافظت هایی که زندگی غربی فراهم می کند، هنوز بر انسان تلفاتی وارد می کنند. برای مثال کریستوفر ویلز (C.Wills)، زیست شناس دانشگاه کالیفرنیا در سن دیه گو، معتقد است که اکنون ایده ها تکامل ما را به پیش می رانند. او می گوید «اکنون امتیازی برای تیزی ذهن و استعداد جمع کردن پول وجود دارد و تکامل به آن پاداش می دهد. چنین افرادی معمولا بچه های بیشتری دارند و احتمال زنده ماندن شان هم بیشتر است.» به عبارت دیگر، هوش که ویژگی معرف گونه ماست، هنوز هم تکامل ما را به پیش می راند. پیتر وارد (P.Ward) از دانشگاه واشنگتن در سیاتل، با این دیدگاه مخالف است. وارد نیز در کتابی که اخیرا با عنوان «تکامل آینده» منتشر کرده است، استدلال می کند که زندگی مدرن غربی افراد را از تاثیر تکامل مصون می دارد. وارد می گوید «بعید می دانم در آینده شاهد تغییری باشیم، جز همان هایی که عمدا در خودمان ایجاد می کنیم. اینها همان تغییراتی هستند که با انجام مهندسی زیستی روی افراد و با وارد کردن ژن هایی به بدن آنها پدید می آوریم تا بیشتر عمر کنند یا قوی تر و سالم تر باشند.»
اگر از این به بعد مردم ۱۵۰ سال عمر کنند و تا ۱۰۰ سالگی بتوانند بچه دار شوند، پیامدهای آن روی تکامل انسان چشمگیر خواهد بود. وارد می گوید «مردم در طول عمرشان ده ها بچه تولید خواهند کرد و این قطعا به تدریج، تکامل ما را از مسیر خویش منحرف خواهد ساخت. این افراد برای جمع آوری ثروت نیز فرصت بیشتری در اختیار خواهند داشت. به این ترتیب ما نژاد جدیدی از افراد بارور و مولد ثروت به وجود خواهیم آورد و این می تواند پیامدهای عظیمی داشته باشد. اما اینها فقط هنگامی اتفاق می افتند که ما با استفاده از کلونینگ و ژن درمانی، مستقیما در تکامل خودمان مداخله کنیم. درغیراین صورت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.» اما استرینگر مخالف است. او می گوید «تکامل همواره در جریان است. نیازی به مداخله ما نیست. فقط آنکه خیلی پیش بینی ناپذیر است. برای مثال حجم مغز در ۱۰ هزار سال گذشته کاهش یافته است. در هیکل و ساختمان بدنی ما نیز کاهش مشابهی اتفاق افتاده است. در مقایسه با نیاکان مان که فقط چند هزار سال پیش زندگی می کردند، هم ریزاندام تر شده ایم و هم مغزمان کوچک تر شده است. بنابراین گرچه هنوز تحت تاثیر تکامل هستیم، این خودبه خود به معنای آن نیست که در سرنوشت ما پیشرفت هست.»
منبع:روزنامه کارگزاران
- - - Updated - - -
بعد یه چیز دگ هم اضافه کنم درمورد تکامل انسان که انسان میتونه موجودی باشه که مستقل از سایر موجودات تکامل پیداکرده...یعنی تکامل وانتخاب طبیعی که یه قانونه توی طبیعت و تاالان فکنمیکنم نقض شده باشه...مثل قانون جاذبه. بازم هست و ما..اینارو(قانونارو) به صورت تجربی کسب کردیم تاحالا اما چیزی مثل فشار تکاملی (که ی قانونه!توی طبیعت!)روی ما میتونه تاثیر داشته باشه......اما با نحوه ی افرینش انسان که فقط منظورم همین انسان های امروزی هست....وگرنه انسان های دوران خیلی اولیه میتونستن بوجود اومده باشن از موجودات دگ...و این انسانی که ماالان میبینیم چجور بگم....بهتره بگم جوری که دقیقا با علم بهش دست پیدا نکردیم هنوز ... بصورت مستقل میتونه بوجود امده باشه..واینکه ماباید عقل وفکرمون رو وسعت بدیم وبدونیم هنوز که هنوزه اصل خیلی چیزا مشخص نیس...اما تکامل که یه قانونه توی طبیعت وجود داره...ایناچیزایی هس که بهش فککردم بهش رسیدم (البته نظرخودمن) حالا نمیدوم چه قدر خوب بیان شد که بتونم مفهوم و منظورمو بهتون برسونم....
آخرین ویرایش توسط مدیر