دلنوشته ها

Marshall · 1394/4/20

پاسخ : دلنوشته ها

تغییر کرده ام …
خندیدن بلد نیستم
فقط اروم میشینم یه گوشه و نگاه میکنم
دیگه شوخی نمیکنم
دیگه دنبال متن عاشقانه نیستم
دیگه انلاین بودن کسی رو چک نمیکنم
دیگه نگران کسی نمیشم
دیگه منتظر پی ام نیستم
بد نشدم نه …
خستم…

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

تغییر کرده ام …
خندیدن بلد نیستم
فقط اروم میشینم یه گوشه و نگاه میکنم
دیگه شوخی نمیکنم
دیگه دنبال متن عاشقانه نیستم
دیگه انلاین بودن کسی رو چک نمیکنم
دیگه نگران کسی نمیشم
دیگه منتظر پی ام نیستم
بد نشدم نه …
خستم…

makan _77 · 1394/4/20

پاسخ : دلنوشته ها

غـــــــــــرورم
يكـــ امپراطــورى كبيـــــــر است
كه براى هيچكــــس جـــــز "مــــــــــادرم" سقوطــ نخواهـــد كــــــــرد...

x-star · 1394/4/21

پاسخ : دلنوشته ها

در میان همه راه ها...بعد سال ها..رسیدم به همان صراط مستقیمی که مادر گفته بود..نه راهی که پیشوایان هدایتم میکردند...!(پیشوایان=مدال دارای المپیاد!)

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

جان کندمو مر1 نجوم نشد!
تجربی شدم و مر1 زیست شد!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
فقط یه تک مسیر مونده برای میسر شدن یک هدف...یک آرمان!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

و این یعنی تمرکز داشتن:7:
پس احتمال رسیدن میره بالا...!

چقد ادبییییییییییییییی:91:

Alice · 1394/4/24

پاسخ : دلنوشته ها

K!ng Of N!ght گفت

هیییییییی منم خستم
خسته از همه ی خستگیام
از همه ی نشدنا از همه ی نخواستنام
از نخواسته شدنا یه مدتیه جویبار لحظاتم شدن یه باتلاق بوگندو
بوی دروغای به ظاهر دوستامو میده لامصب اینقد ازاین بو متنفرم
که از ترس اینکه دوباره از دهن کس دیگه ای نشنفمش یه ماهه
تو ایزوله ی خودمم یه اتاقکی با دیوارای اینه ای در جستجوی اثری
از این بو فوبیا دارم منم یاد گرفته باشم....تنهاییم ابیه بوی کافی میده
دوسش دارم جای شما خالی فقط خودممو خودم...........

saideh · 1394/4/24

پاسخ : دلنوشته ها

چرا نباید درموردش حرف بزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ما فقط داریم واقعیتها رو میگم نه بیشتر نه کمتر....بهتر بدونیم به نظرمن

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

دم همه ی اونایی که خستشونه........گرم............................منم همیطور

Raha24 · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

آدم ها همه می پندارند ک زنده اند،برای آنها تنها نشانه ی حیات ،بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد :آهای فلانی از خانه دلت چ خبر؟؟!گرم است ؟چراغش نوری دارد هنوز...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

وقتی خدا از پشت دستهایش رو روی چشمام گذاشت از بین انگشتاش چنان محو تماشای دنیا شدم ک یادم رفت خدا منتظره تا اسمش رو بگم!!!!!!!!!

k aran · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

دیروز گریســـــــــــتم
برای تمامی روزهایی که گرفتار , خسته و یا عصبانی بودم
برای تمامی روزها و تمامی نگرش هایم
برای تمامی لحظاتی که سبب بی حرمتی , بی احترامی و جدایی از خودم شده و موجب شده بود, انعکاس رفتار دیگران در من چنان باشد که, خود نیز همان رفتار را با خود داشته باشم

دیروز برای تمام تلاش هایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم,
برای تمامی خواسته هایی که میسر نشد و برای تمامی کارهایی که فقط بخاطر خشنودی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم جز خلا روحی , درد جسمی و خستگی بی حد چیزی نبود.

دیروز گریستم
چـون گاهـــــــــــــــــی جز گریـــــــــــــــــه کاری نمـــــــــــــــــیتوان کرد

دیروز گریستم به این خاطر که رنجیده بودم , به این خاطر که مرا رنجانده بودند و به این خاطر که من رنجور راهی نداشتم
جز اینکه در , دردی عمیق فرو روم
زمانی که در این درد فرو می روی, رنج تو را بیدار می کند

دیروز گریستم
بخاطر این که خیلی دیر شده بود و بخاطر این که وقتش رسیده بود

دیروز گریستم
به این خاطر که روحم به تمامی چیزهایی که نیاز بود بدانم واقف بود
دیروز با تمامی روحم گریستم و او را راضی کردم
حال بسیار بدی داشتم
اما در میان گریه هایم احساس رهایی می کردم
چرا که
دیروز بخاطر همه چیز گریستم...!

y.s.n · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

عزيزان هلال ماه شوال استهلال نشده پس فردا روز قدسه اين كه واسه جمعه يه اسمي پيدا كنم واسم دغدغه شده.....يومين القدسين؟؟؟؟؟؟؟.......second round of quads day...............

sarina.n · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

+ن اونقدر پاکم ک مرا کمک کنی ، ن اونقدر بدم ک رهایم کنی ، میان این دو گم شده ام ، هم خودم و هم تو را آزار میدهم ! هر چه تلاش کردم ، نتوانستم آنی شوم ک تو میخواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم ک تو رهایم کنی ، خدایا ... دستم ب آسمانت نمیرسد اما تو ک دستت ب زمین میرسد " بلندم کن "

+فاصله تون رو با آدم ها حفظ کنید ... آدم ها یهو میزنن رو ترمز ... اونوقت تو مقصری !!!!

+گاهی اوقات اونقدر دلت از ی حرف میشکنه ک حتی نای اعتراض هم نداری ... فقط نگاه میکنی و بیصدا میشکنی ... حال نداری و کسی نمیفهمه چته ...گاهی سختته بعضی حرفارو ب زبون بیاری ... گاهی سختته بعضی حس ها رو ب روت بیاری .... اما باز نمیفهمنت .. انگار هیچکس حواسش ب تو نیست ....

هیپاتیا · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

حافظه خوب حافظه ای است که بداند

چگونه امور بی اهمیت را فراموش کند.

y.s.n · 1394/4/25

پاسخ : دلنوشته ها

ميگويند سرنوشت را نمي توان از سر نوشت.ولي نميدانيم چه نوشته شده است پس بايد به تلاش ادامه داد

M.Banparvar · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

k aran گفت

دیروز گریســـــــــــتمبرای تمامی روزهایی که گرفتار , خسته و یا عصبانی بودمبرای تمامی روزها و تمامی نگرش هایمبرای تمامی لحظاتی که سبب بی حرمتی , بی احترامی و جدایی از خودم شده و موجب شده بود, انعکاس رفتار دیگران در من چنان باشد که, خود نیز همان رفتار را با خود داشته باشم دیروز برای تمام تلاش هایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم,برای تمامی خواسته هایی که میسر نشد و برای تمامی کارهایی که فقط بخاطر خشنودی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم جز خلا روحی , درد جسمی و خستگی بی حد چیزی نبود.دیروز گریستمچـون گاهـــــــــــــــــی جز گریـــــــــــــــــه کاری نمـــــــــــــــــیتوان کرد دیروز گریستم به این خاطر که رنجیده بودم , به این خاطر که مرا رنجانده بودند و به این خاطر که من رنجور راهی نداشتمجز اینکه در , دردی عمیق فرو رومزمانی که در این درد فرو می روی, رنج تو را بیدار می کند دیروز گریستمبخاطر این که خیلی دیر شده بود و بخاطر این که وقتش رسیده بود دیروز گریستمبه این خاطر که روحم به تمامی چیزهایی که نیاز بود بدانم واقف بوددیروز با تمامی روحم گریستم و او را راضی کردمحال بسیار بدی داشتماما در میان گریه هایم احساس رهایی می کردمچرا کهدیروز بخاطر همه چیز گریستم...!

تا جاییکه در خاطر دارم تمام دیروز ها را گریسته ام...فردای دیروز ها هم که گذشته...به خاطر ندارم روزی را که آسوده از تلاش برای خواسته های دیگران نگذرانده باشم....دلیل گریه های من خودمم که به من خیانت کرد...

love star · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

خیلی بده..وقتی نمیدونی دلت از چی پره...
خیلی بده وقتی همه چی داری ولی حس میکنی چیزی نداری...
خیلی بده که ندونی با کی باید حرف برنی..خیلی بده که آدما باهم انقدر فرق دارن که هیچ کسی تو دنیا معنی حرفاتو نفهمه...
هیلی بده وقتی پر از ابهامی

y.s.n · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

لعنت به دنیای لعنتی اینجا آزارمان میده اون دنیا علیه ما شهادت میده خیلی دیگه آدم فروشی

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

لعنت به دنیای لعنتی اینجا آزارمان میده اون دنیا علیه ما شهادت میده خیلی دیگه آدم فروشی

saideh · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

بدتر از اون موقعی هس که دردتو بدونیو راهی جز صبر نداشته باشی.......بدتر از اون موقعی هس که همه دورت باشنو فک کنی کسی نباشه بهتره....بدتر از اون موقعی هس که حس کنی دنیا خیلی بی رحمو درکت نمیکنه...بدتر از اون موقعی هس که حس کنی بودنو نبودن ادمای اطرافت برات فرقی نمیکنه...بدتر از ان موقعی هس که امیدی به زندگی نداشته باشی..........بدتر از اون موقعی هس که دلت پر باشو کسیو برای دردو دل نداشته باشی.............بدتر از اون موقعیه که کسی حرفتو باور نداشته باش و مجبور باشی تحمل کنی زندگیتو..........همه چی بدتر از اینا هم میتونه باشه.......ولی حیف که بهتر نمیشن...........خیلی دلم گرفته از دنیا و تمام بی رحمیاش:180:این حرف منه و نظرم درمورد دنیاااا

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

حرف دلمو گفتی .......ایووول داره...ممنون

M.Banparvar · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

آدم ها به هم نزدیک می شوند‌...گاهی
و صمیمی می شوند به حدی که نبودنشان خیال می شود...گاهی
و ناگهان ورق برمیگردد...آزار دهنده می شوی...آزار دهنده می شود...
و مجبوری سکوت کنی....
همه می روند باهم...
تنها می مانی با خودت...
با افرادی که سراپا برایت غریبه اند...
و مجبور میشوی انتهای همه ی حرفهایت سه نقطه بگذاری
چون...
خیلی حرف ها را نمی شود گفت و فقط باید سکوت کرد...
و...
التماس دعا

BiotechMania · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

بعضی مواقع سکوت بهترین رفیق آدم میشه...!
مجبوری فقط سکوت کنی و نگاه کنی و هیچی نگی...
میدونین این وضعیت کی پیش میاد...
وقتی باید بین افرادی باشی یعنی مجبوری که باشی و حضورت هم براشون حیاتیه!که یه چهارچوب ذهنی از منطق و تفکر منطقی دارن که هر حرف و تفکر دیگه ای که مغایر باهاشه تو نظرشون غیر منطقیه!جالبتر اینکه خودشونو open minded اعلام میکنن و ادعا دارن...!
ولی...
وظیفه ی تو فقط اینه بهشون احترام بذاری...اگه توهین کنی به هرکی هرکی هرکی که باهات مخالفه تو هم میشی مثل اون! دقت کنین گفتم احترام..! نه چیز دیگه..شاید بخاطر همین احترامه که مجبوری سکوت کنی...
دیگه چی بگم؟..به قول دکترشریعتی: گاهی آنقدر درد بر دلم انباشته میشود که نه زبان را و نه زمان را یاری بازگو کردنش نیست..فکر میکنم تنها سکوت چاره ی این درد بی درمان است..پس سکوت میکنم تا گشایشی شود..
منم با سکوت خو میگیرم..!
خب دیگه بچه ها جمعبندی کنم..قول داده بودم تو این تاپیک : http://www.irysc.com/forum/t20436-2/#post256509
خبری بدستم بیاد بهتون اطلاع بدم..ولی متاسفانه شاید دیگه تا اونموقع که قراره بگن بهم دیگه دیر بشه و نتونم بیام اینجا.. معذرت میخوام جدا..به بزرگواری خودتون ببخشید

آخرش بهتون توصیه ی دوستانه میکنم دل پدر مادرتونو تا جاییکه مخالف خواست خدا نباشه هرگز نشکنین..حتی اگه کاری میکنین که به نظر خودتون خیلی عالی و درسته ولی اونا رضایت ندارن از اونکار بهتون یقین میدم که هرگز نمیتونین به جایی برسونینش..بعد از خدا هیچ کسی بهتون نزدیکتر و دلسوزتر از پدر و مادرتون نیست..
شرمنده زیاد حرف زدم..اگه ندیدینم حلالم کنین..
آرزوی موفقیت برای همتون دارم..یاعلی

love star · 1394/4/26

پاسخ : دلنوشته ها

آهای مخاطب خاص قدیم...اشعار عاشقانه ام بی تو عاشقانه ترند...اشعار عاشقانه ام مخاطب ندارد...تنها معشوقی که حتی وقتی اورا رها کردم مرا رها نکرد خدا بود...اشعار عاشقانه ام بیش از پیش دلنشین ترند ... انگار بی وجود تو هم میتوان شاد بود..شادتر از همیشه...
شکست همیشه بد نیست گاهی قوی ترت میکند...مصمم ترت میکند برای شروعی قوی تر...زندگی عالیست...آری زندگی باغیست که با عشق خدا باقیست...زندگی رودخانه ایست که تنها بدون تو جاریست

k aran · 1394/4/27

پاسخ : دلنوشته ها

بیشترین ضربه ها رو بهترین ادما میخورن:-

-

-(
واس خوبیتون حد بذارید......

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

گاهی دلم می خواهد...
وقتی بغض می کنم ...!
خدا از آسمان بیاید
اشکهایم را پاک کند
دستانم را بگیرد

و آرام بگوید:

اینجا آدم ها اذیتت می کنند...!!؟؟
بیابرویم...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

ساده کنار می کشم...
هرچند !

هیچوقت پای من وسط نبود

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

گاهی نیاز است
از دیگران فاصله بگیری
اگر اهمیت دادند
ارزشت را می دانند
و اگر ندادند تو خواهی فهمید که
کجا ایستاده ای...

حمید آنالیز · 1394/4/27

پاسخ : دلنوشته ها

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم[/FONT]