دلنوشته ها
پاسخ : دلنوشته ها
سپاس خدايى كه عشق را آفريد
و سپاس كه دست عاشقان را گرفت ، و به سرمنزل حقيقت رساند
سپاس خدايى كه اميدواران را به دوستى گرفت، حتى با اينكه گناه كار بودند
و هرگز در رابطه با خودش چيزى بجز كفر و نااميدى منع نكرد
سپاس خدايى كه بخششش را بر خشمش مقدم قرار داد
سپاس خدايى را كه به انسان راه بازگشت داد
كه انسان بعد از ايمان به يگانگى خدا ، سخت نيازمند به شناخت صفات اوست
همانا ما در روزهاى سختى از اينكه در شناخت خداوند به قدر كافى پيش نرفته ايم رنج مى بريم.
و همانا ضعف ما در توكل و اطمينان بر خدا، بخاطر عدم شناخت اوست
خدايا از تو خواهش مى كنيم و تمنا مى كنيم كه به ما در شناخت خودت كمك كن
و در مقابل مشكلات فراوان ، فراوان صبرمان بده
و خدايا ، ملتمسانه استدعا دارم كه دل هاى ما رو نرم و صاف كن و دوستى و صفا ببخش
و به ما عشق و محبت هديه كن
و پرتوى عشقت رو در دل ما مقدم تر از تمام عشق هاى ديگر كن
و گناه و خطاهايمان را ببخش
كه تو بخشنده ترين بخشندگانى
آمين اى پروردگار جهانيان
به نام خداوند دانا و توانا
سپاس خدايى كه عشق را آفريد
و سپاس كه دست عاشقان را گرفت ، و به سرمنزل حقيقت رساند
سپاس خدايى كه اميدواران را به دوستى گرفت، حتى با اينكه گناه كار بودند
و هرگز در رابطه با خودش چيزى بجز كفر و نااميدى منع نكرد
سپاس خدايى كه بخششش را بر خشمش مقدم قرار داد
سپاس خدايى را كه به انسان راه بازگشت داد
كه انسان بعد از ايمان به يگانگى خدا ، سخت نيازمند به شناخت صفات اوست
همانا ما در روزهاى سختى از اينكه در شناخت خداوند به قدر كافى پيش نرفته ايم رنج مى بريم.
و همانا ضعف ما در توكل و اطمينان بر خدا، بخاطر عدم شناخت اوست
خدايا از تو خواهش مى كنيم و تمنا مى كنيم كه به ما در شناخت خودت كمك كن
و در مقابل مشكلات فراوان ، فراوان صبرمان بده
و خدايا ، ملتمسانه استدعا دارم كه دل هاى ما رو نرم و صاف كن و دوستى و صفا ببخش
و به ما عشق و محبت هديه كن
و پرتوى عشقت رو در دل ما مقدم تر از تمام عشق هاى ديگر كن
و گناه و خطاهايمان را ببخش
كه تو بخشنده ترين بخشندگانى
آمين اى پروردگار جهانيان
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : دلنوشته ها
یادمه بچگی هام وقتی میرفتم مزار...
سعی میکردم پام روی قبرها نره..
تا رو یکیشون میرفتم...
جیگرم آتیش میگرفت...
چشامومیبستم ..
تو دلم براش صلوات میفرستادم..
چند... سال ... بعد... من بزرگتر...مرده ها بیشتر...
قدیمی ها پوسیده تر...
جدیدی ها با سنگ شکیل تر...
اما راستش امرزو یه چیزی فهمیدم..
ما که دلمون نمیومد رو مرده ها پا بزاریم..!!!
این روز ها چقدر راحت روی زنده ها و احساسشون پامیزاریم...!!
کاش همون بچه میموندیم....
بزرگ شدن آرزوی خوبی نبود...!!!
یادمه بچگی هام وقتی میرفتم مزار...
سعی میکردم پام روی قبرها نره..
تا رو یکیشون میرفتم...
جیگرم آتیش میگرفت...
چشامومیبستم ..
تو دلم براش صلوات میفرستادم..
چند... سال ... بعد... من بزرگتر...مرده ها بیشتر...
قدیمی ها پوسیده تر...
جدیدی ها با سنگ شکیل تر...
اما راستش امرزو یه چیزی فهمیدم..
ما که دلمون نمیومد رو مرده ها پا بزاریم..!!!
این روز ها چقدر راحت روی زنده ها و احساسشون پامیزاریم...!!
کاش همون بچه میموندیم....
بزرگ شدن آرزوی خوبی نبود...!!!
پاسخ : دلنوشته ها
قشنگ بود.............درسته مردم توی این دنیا ترجمه میکنین طرف مقابلشونو نمیخان درکشن کنن.....قدرت درکو دارن ولی نمیدونم چرا از استفاده نمیکنن........نمیدونم برای کی نگه داشتنش؟همه خسته هستن........اگه میشد به عزراییل رشوه داد که من خیلی وقت پیش این کارو کرده بود.........متاسفانه راهی جز صبر نداریم.......میدونم سخته درد درونتو بدونیو راهی جز صبر نداشته باشی..............ولی چاره دیگه ای نداریم؟؟؟؟؟مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟مگه میشه؟؟؟:13::180:
قشنگ بود.............درسته مردم توی این دنیا ترجمه میکنین طرف مقابلشونو نمیخان درکشن کنن.....قدرت درکو دارن ولی نمیدونم چرا از استفاده نمیکنن........نمیدونم برای کی نگه داشتنش؟همه خسته هستن........اگه میشد به عزراییل رشوه داد که من خیلی وقت پیش این کارو کرده بود.........متاسفانه راهی جز صبر نداریم.......میدونم سخته درد درونتو بدونیو راهی جز صبر نداشته باشی..............ولی چاره دیگه ای نداریم؟؟؟؟؟مگه داریم؟؟؟؟؟؟؟مگه میشه؟؟؟:13::180:
پاسخ : دلنوشته ها
فقط کمی بیشتر...
ب آنهایی فکر کن ک هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
ب آنهایی فکر کن ک هنگام خروج از خانه گفتند"روز خوبی داشته باشی" و هرگز روزشان شب نشد.
ب بچه هایی فکر کن ک گفتند "مامان زود برگرد" و اکنون نشسته اند و انتظار میکشند .
ب دوستانی فکر کن ک دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
ب افرادی فکر کن ک بر سر موضوعات پوچ و احمقانه روب روی هم می ایستند و بعد "غرور"شان مانع "عذرخواهی" میشود و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی ک بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ ،ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فروبستند،سوگواری میکنم.
من برای تمام بازماندگانی ک غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستندک آخرین لبخند گرمی است ک بروی هم میزنند و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند ...گریه میکنم.
ب افراد دور و بر خود فکر کنید...ب کسانی ک بیش از همه دوستشان دارید ،فرصت را برای طلب "بخشش"مغتنم شمارید در مورد هرکسی ک درحقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید . حتی یک ثانیه را-با فرض اینکه آنها خودشان از دل شما خبر دارند-از دست ندهید زیرا اگر آنها نباشند برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود.
"دیروز "گذشته است و "آینده"ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.
لحظه "حال " را دریاب ،چون تنها فرصتی است ک برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
فقط کمی بیشتر...
ب آنهایی فکر کن ک هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.
ب آنهایی فکر کن ک هنگام خروج از خانه گفتند"روز خوبی داشته باشی" و هرگز روزشان شب نشد.
ب بچه هایی فکر کن ک گفتند "مامان زود برگرد" و اکنون نشسته اند و انتظار میکشند .
ب دوستانی فکر کن ک دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند.
ب افرادی فکر کن ک بر سر موضوعات پوچ و احمقانه روب روی هم می ایستند و بعد "غرور"شان مانع "عذرخواهی" میشود و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد.
من برای تمام رفتگانی ک بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ ،ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فروبستند،سوگواری میکنم.
من برای تمام بازماندگانی ک غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستندک آخرین لبخند گرمی است ک بروی هم میزنند و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند ...گریه میکنم.
ب افراد دور و بر خود فکر کنید...ب کسانی ک بیش از همه دوستشان دارید ،فرصت را برای طلب "بخشش"مغتنم شمارید در مورد هرکسی ک درحقش مرتکب اشتباهی شده اید.
قدر لحظات خود را بدانید . حتی یک ثانیه را-با فرض اینکه آنها خودشان از دل شما خبر دارند-از دست ندهید زیرا اگر آنها نباشند برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود.
"دیروز "گذشته است و "آینده"ممکن است هرگز وجود نداشته باشد.
لحظه "حال " را دریاب ،چون تنها فرصتی است ک برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : دلنوشته ها
آدم های اطـرافم را عوضی انتـخاب نکردم..!
گذشت زمــان عوضیشان کرد
همـــیــن!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
آدم های اطـرافم را عوضی انتـخاب نکردم..!
گذشت زمــان عوضیشان کرد
همـــیــن!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﺩﺭﻓﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ
ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ
ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ
ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ
ﻣﺪﺭﺳﻪ..ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ..ﮐﺎﺭ
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ
ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ
ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ
ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ
ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
گــــــــــآهــــــی وقـــتــآ مـــیــخــوآی
یــکــی کــنـآرت بــآشــــهـ
بـــــــهــ حــرفــآت گـــوش کـــنـــهــ
چـــیــزی نــگــهـ...
کــــآری نـــکـنــهـ هــآ...
فــــقـــط بـآشـــهـ هـــمـــیـن
یــکــی کــنـآرت بــآشــــهـ
بـــــــهــ حــرفــآت گـــوش کـــنـــهــ
چـــیــزی نــگــهـ...
کــــآری نـــکـنــهـ هــآ...
فــــقـــط بـآشـــهـ هـــمـــیـن
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ
پاسخ : دلنوشته ها
می دونید بعضی وقتا احساس خفقان و ناراحتی شدیدی می کنم.از این دنیای جبار و منطق خشک اون که مارو به چه کارهای پستی وامیداره.و این کارها و انجام اونها شاید برای همه ی ما اتفاق افتاده باشه.:39::39::39:
بعضی وقت ها با خودم می گم چطور یه ادم ممکنه فقط خودشو با داشتن نعمت سلامتی راضی نگه داره.همین طور که خیلیا این حرفو می زنن و می گن بزرگترین نعمت دنیا سلامتیه.اما چطور ممکنه بزرگترین نعمت دنیا سلامتی باشه؟؟؟؟این سوال ذهن منو مشغول کرد تا وقتی که چند ماه پیش به سرماخوردگی و تب سختی دچار شدم.یک بیماری کاملا معمولی اما ........... .در اون ند روز حتی درس هم خوب نمی خوندم.و الان پاسخ این سوال رو گرفتم که واقعا هیچ چیز از سلامتی ارزشمند تر نیست.وقتی سلامتی نباشه هیچی نیست.دریغ از یک دقیقه دویدن یا فکر کردن یا هر کار دیگه ای.چیزی نیست جز نفس کشیدن و نگاه کردن..........:17::17::17:
می دونید بعضی وقتا احساس خفقان و ناراحتی شدیدی می کنم.از این دنیای جبار و منطق خشک اون که مارو به چه کارهای پستی وامیداره.و این کارها و انجام اونها شاید برای همه ی ما اتفاق افتاده باشه.:39::39::39:
بعضی وقت ها با خودم می گم چطور یه ادم ممکنه فقط خودشو با داشتن نعمت سلامتی راضی نگه داره.همین طور که خیلیا این حرفو می زنن و می گن بزرگترین نعمت دنیا سلامتیه.اما چطور ممکنه بزرگترین نعمت دنیا سلامتی باشه؟؟؟؟این سوال ذهن منو مشغول کرد تا وقتی که چند ماه پیش به سرماخوردگی و تب سختی دچار شدم.یک بیماری کاملا معمولی اما ........... .در اون ند روز حتی درس هم خوب نمی خوندم.و الان پاسخ این سوال رو گرفتم که واقعا هیچ چیز از سلامتی ارزشمند تر نیست.وقتی سلامتی نباشه هیچی نیست.دریغ از یک دقیقه دویدن یا فکر کردن یا هر کار دیگه ای.چیزی نیست جز نفس کشیدن و نگاه کردن..........:17::17::17: