مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون
كشیدن آن درمانده. مساعدت را (برای كمك كردن) دست در دُم خر زده قُوَت كرد (زور
زد). دُم از جای كنده آمد.
فغان از صاحب خر برخاست
كه ” تاوان بده !”
مرد به قصد فرار به كوچه یی دوید، بن بست یافت.
خود را به خانه ایی درافكند.
زنی آن جا كنار حوض خانه...