mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#21
اضداد! به ضد مربوطه!
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#22
همینو بگو بعد چرا بچه ها می نویسن ازداد ؟؟ لا ادری !!

قرار بود 4 بیت رو هم شما ها کار کنین دیگه ! پس چی شد ؟!

بچه ها قرار نیست همیشه ما مطلب بذاریم شما نظر بدین که شما هم شعرای خوب یا کتابای درست حسابی ای رو که

خوندین معرفی کنین !
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#23
اگه از شعر مکتبی خسته شدین یه سری به این وبلاگ بزنین مطمئن باشید که با شاعر متفاوتی

روبرو میشین WWW.varan.blogfa.com

نمونه ای از آثار جلیل سفربیگی :

دل بی تو درون سینه ام می گندد

غم از همه سو راه مرا می بندد

امسال بهار بی تو یعنی پاییز

تقویم به گور پدرش می خندد !!
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#24
Bidel گفت
J-J گفت
دوستان ازتون یه راهنمایی می خواستم


دیوان صائب تبریزی رو کدوم نشرها چاپ کردن و کدوم از بقیه بهتره؟

ممنون
سلام

من یه گزیده از صائب دارم که بد نیست و مال نشر سخنه اگه می خوای از نمایشگاه

بگیری سخن همون جای همیشگیش تو شبستانه

ولی اگه کل دیوانشو می خوای شنیدم که اقبال هم یه دیوانی از صائب زده ولی نمی دونم

به تصحیح کیه !! یا کلا گزینه ی خوبی هست یا نه ؟ ولی نباید از 10 تومن هم بیشتر باشه

حالا این چه کاریه شما برو یه نرم افزار درج بگیر 15 تومن هم بیشتر نیست دیوان هر شاعری

رو که بخوای توش هست با امکان جستجو و ... فقط عیبش همینه که تصحیح نداره !!
من دیوان کاملشو بیرون از نمایشگاه قیمت گرفتم ،دو جلدی 17 تومن بود. انتشارات نگاه .
ولی مطمئن نبودم که تصحیح خوبی باشه

به برادرم که تهران هست گفتم یه سر بزنه چون من خودم شهرستانم

راجع به نرم افزار هم لذت کتاب خوندن در مقابل نرم افزار واقعا یه چیز دیگست

مرسی از راهنماییت



راستی بچه ها نظرتون درباره اشعار فرانو و موج نو چیه؟؟
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#25
مرگ

چه لغت بیمناک و شورانگیزی است !از شنیدن آن احساسات جان گدازی به انسان دست می دهد : خنده را از لبها می زداید ، شادمانی را از دلها می برد ، تیرگی وافسردگی آورده هزار گونه اندیشه های پریشان از جلو چشم می گذراند .
زندگانی از مرگ جدائی ناپذیر است . تا زندگانی نباشد مرگ نخواهد بود و همچنین تامرگ نباشد زندگانی وجود خارجی نخواهد داشت . از بزرگترین ستاره آسمان تاکوچکترین ذره روی زمین دیر یا زود می میرند : سنگها ، گیاه ها ، جانوران هرکدام پی در پی بدنیا آمده و به سرای نیستی رهسپار شده در گوشه فراموشی مشتی گرد و غبار می گردند ، زمین لاابالیانه گردش خود را در سپهر بی پایان دنبال می کند ؛ طبیعت روی بازمانده آنها دو باره زندگانی را از سر می گیرد: خورشید پرتو افشانی می نماید ، نسیم می وزد ، گلها هوا را خوشبو میگردانند ، پرندگان نغمه سرائی می کنند ، همه جنبندگان به جوش و خروش میآیند . آسمان لبخند می زند ، زمین می پروراند ، مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگانی را درو می کند. مرگ همه هستیها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان می کند : نه توانگر می شناسد نه گدا ، نه پستی نه بلندی ودر مغاک تیره آدمیزاد ، گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می خواباند ،تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیدادگری خود دست می کشند، بی گناه شکنجه نمی شود ، نه ستمگر است نه ستمدیده ، بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده اند . چه خواب آرام و گوارائی است که روی بامداد را نمیبینند ، داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی شنود . بهترین پناهی است برای دردها ، غمها ، رنجها و بیدادگری های زندگانی . آتش شرربار هوی وهوس خاموش می شود . همۀ این جنگ و جدالها ، کشتارها ، درندگیها ، کشمکشها و خود ستائی های آدمیزاد در سینۀ خاک تارک و سرد و تنگنای گور فروکش کرده آرام می گیرد .
اگرمرگ نبود همه آرزویش را می کردند ، فریادهای نا امیدی به آسمان بلند می شد، به طبیعت نفرین می فرستادند . اگر زندگانی سپری نمی شد ، چقدر تلخ وترسناک بود . هنگامی که آزمایش سخت و دشتوار زندگانی چراغهای فریبندۀ جوانی را خاموش کرده ، سرچشمه مهربانی خشک شده ، سردی ، تاریکی و زشتی گریبانگیر می گردد ، اوست که چاره می بخشد ، اوست که اندام خمیده ، سیمای پرچین، تن رنجور را در خوابگاه آسایش می نهد .
ای مرگ ! تو از غم و اندوه زندگانی کاسته بار سنگین آنرا از دوش بر میداری ،سیه روز تیره بخت سرگردان را سرو سامان می دهی ، تو نوشداروی ماتم زدگی ونا امیدی می باشی ، دیده سرشکبار را خشک می گردانی . تو مانند مادرمهربانی هستی که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده ، نوازش میکند و می خواباند ، تو زندگانی تلخ ، زندگانی درنده نیستی که آدمیان را به سوی گمراهی کشانیده و در گرداب سهمناک پرتاب می کند ، تو هستی که بدون پروری ، فرومایگی ، خودپسندی ، چشم تنگی ، و آز آدمیزاد خندیده پرده به روی کارهای ناشایستۀ او می گسترانی. کیست که شراب شرنگ آگین تو را نچشد ؟انسان چهره تو را ترسناک کرده و از تو گریزان است ، فرشتۀ تابناک را اهریمن خشمناک پنداشته ! چرا از تو بیم و هراس دارد ؟ چرا به تو نارو وبهتان می زند ؟ تو پرتو درخشانی اما تاریکیت می پندارند ، تو سروش فرخنده شادمانی هستی اما در آستانه تو شیون می کشند ، تو فرستادۀ سوگواری نیستی ،تو درمان دلهای پژمرده می باشی ، تو دریچۀ امید به روی نا امیدان باز میکنی ، تو از کاروان خسته و درماندۀ زندگانی مهمان نوازی کرده آنها را ازرنج راه و خستگی می رهانی ، تو سزاوار ستایش هستی ، تو زندگانی جاویدان داری ....
صادق هدایت
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#26
سلام خیلی عالی بود من از صادق هدایت تا حالا فقط سگ ولگرد رو خوندم ولی این واقعا خوب بود

بازم ممنون


4 تا بیت حافظ هنوزم انتظار شما رو می کشه ها !! مگه ما تو قسمت رفع اشکال چی کار می کردیم ؟؟

برین بشمرین بچه ها خیلی بیشتر از 4 بیت رو بررسی کردن همچین جرئتی هم نمی خواد !!

موفق باشین


پی نوشت : در ضمن J-J این شعر جدیدی که برای امضات گذاشتی هم خیلی قشنگه ازش

رنگ و بوی خیام می ریزه !! فکر کن ... خیام , صادق هدایت !!!! مواظب خودت باش افسرده نشدی که ؟؟
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#27
من خیلی به موج نو راستشو بخوای علاقه ندارم فرا نو هم اصلا نمی دونم چیه ؟؟

همون موج نوئه ؟؟ اگه تو از بچه های پایه ی این سبکی یه چند تا از آثار درست حسابی تو همین سبک رو

برامون بذار خدا رو چه دیدی شاید ما هم خوشمون اومد اومدیم تو خط !!


خیلی ممنون
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#28
سلام خیلی عالی بود من از صادق هدایت تا حالا فقط سگ ولگرد رو خوندم ولی این واقعا خوب بود

بازم ممنون


4 تا بیت حافظ هنوزم انتظار شما رو می کشه ها !! مگه ما تو قسمت رفع اشکال چی کار می کردیم ؟؟

برین بشمرین بچه ها خیلی بیشتر از 4 بیت رو بررسی کردن همچین جرئتی هم نمی خواد !!

موفق باشین


پی نوشت : در ضمن J-J این شعر جدیدی که برای امضات گذاشتی هم خیلی قشنگه ازش

رنگ و بوی خیام می ریزه !! فکر کن ... خیام , صادق هدایت !!!! مواظب خودت باش افسرده نشدی که ؟؟
می خواستم از کامو هم بزارم

مگه خیام و صادق هدایت افسرده بودن؟
افسرده با ناامید فرق می کنه

دیوان صائب رو 7200 برادرم از نمایشگاه گرفت،مثل اینکه اقبال تصحیحش کرده
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#29
منم زیاد از موج نو خوشم نمیاد کلا از نظر من شعر باید با نثر فرق داشته باشه و مفهومی باشه اینکه ما صرفا تصویرسازی کنیم خیلی قشنگ نیست البته نظر شخصیمه
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#30
نمی دونم چرا سایت نمی زاره که مطلبم رو کپی کنم

فعلا چیستی فرانو رو داشته باشید

شعر فرانو در انحصار پیش ساخته نیست و حاصل دهن سیال است و اصولا کارش شکستن اصول مشترک تحمیلی.
بر خلاف پست مدرن که جنبش تلقی می شود فرانو یک شورش است علیه الگو ، امری و انحصار در شعر معاصر
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#32
منم زیاد از موج نو خوشم نمیاد کلا از نظر من شعرباید با نثر فرق داشته باشه و مفهومی باشه اینکه ما صرفا تصویرسازی کنیمخیلی قشنگ نیست البته نظر شخصیمه
از آزاد یا نیمایی چطور؟

شعر یه ابزار هست برای انتقال سریع در کوتاه ترین جملات

و رابطه مستقیم داره با اجتماع و عصر

در عصری که همه چیز بر سرعت و سادگی بنا گداشته شده ،دیگه نیازی به شعر کلاسیک با اون پیچیدگی هاش در فهم نمی بینم
خواننده امروزی شعر ،کلمه رو می خواد
ولی در شعر کلاسیک کلمه فدای وزن می شد
موج نو شعری هست که در خدمت هیچ چیز دیگری جز شعر نیست
شعر به معنای ناب
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#33
شعر نیمایی رو دوست دارم. من با سادگی مخالف نیستم اصلا! موضوع اینه که ما خودمون بفهمیم چی داریم می گیم! می شه شعر نیمایی گفت و همزمان که شعر آهنگ زیبای خودش رو داره از کلمات ساده و پر معنا استفاده کنیم لزوما قرار نیست شعر رو فدای وزن کنیم!آخه مثلا یه چیزی مثل با موهات شخم می زنی و این صحبت ها قشنگه واقعا؟!اینا بیشتر تصویرسازیه تا مفهوم
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#34

شعر- "من فقط سفیدی اسب را گریستم"
من تمامی پله‌ها را آبی رفتم
آسمان ِ خانه‌ی ما
آسمان ِ خانه‌ی همسایه نبود
من تمام ِ پله‌ها را که به عمق ِ گندم می‌رفت
گرسنه رفتم
من به دنبال ِ سفیدیِ اسب
در تمام ِ گندم‌زار فقط یک جاده را می‌دیدم
که پدرم با موهای سفید از آن می‌گذشت
من تمام ِ گندم‌زار را تنها آمده بودم
پدرم را دیده بودم
گندم را دیده بودم
و هنوز نمی‌توانستم بگویم: اسب ِ من
من فقط سفیدیِ اسب را گریستم
اسب ِ مرا درو کردند.

احمدرضا احمدی

از مجموعه‌ای به همین نام- ۱۳۵۰ ، انتشارات زمانه.

 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#35
شعر بالا نمونه کاملی از تصویر سازی حین بیان مفمهوم هست

منظورت رو از تصویر سازی خوب متوجه نمی شم

میشه گفت که تصویر سازی مختص این دوره نیست

در اشعار سعدی و فردوسی و حافظ نمونه های کامل تصویرسازی رو مشاهده می کنیم

در ضمن برای محک سبک شعر اشعار ممتاز اون سبک رو می سنجند

از این دست اشعار که گفتین در هر سبکی به وفور وجود داره
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#36
ببینید من بیان این مدلی رو دوست ندارم و به نظرم هم صریح و ساده نیست و همچنین معتقدم شعر باید آهنگی داشته باشه که اون رو از نثر جدا کنه نه که شعر فدای آهنگ بشه فقط به وسیله ی اون زیباتر بشه
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#37
من یه جورایی هم با نظر محیا موافقم هم J-J شعر اگه آهنگ داشته باشه اما مفهوم نداشته باشه به درد لا جرز دیوارم نمی خوره

ولی شعر با معنی و مفهوم ولی بدون آهنگ حالا اسمش هر چی که می خواد باشه فرا نو ، موج نو ... هر چی !!

خیلی موثر تره من یه زمانی رو یادم میاد که از اخوان ثالث هم خوشم نمیومد ولی الان ... شرایط خیلی فرق کرده

ما اگه بخوایم تو ادبیات تخصصی کار کنیم باید شعر نو هم قبول کنیم ولی نه به زور !! باید بهش کم کم علا قه مند شد

امروز اگه کسی موج نو رو قبول نداشته باشه خیلی شاید فاجعه نباشه خیلی ها هستن که دوستش ندارن !!

ولی بچه هایی که حتی نیمایی هم دوست ندارن باید دست به کار بشن فکر نمی کنم کسی بین خودمون نیمایی دوست

نداشته باشه ولی اگه کسی هست به نظر من بهتره از زمستان امید و اشعار نو قیصر امین پور کمک بگیره

از J-J و همه ی کسایی که اینجا به موج نو علاقه دارن خواهش می کنم که بهترین نمونه هایی که به نظرتون میاد رو

برای بچه ها بذارین ... ممنون از بحث خوبتون بچه ها
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#38
احمدرضا احمدی
درد های من...

اگر نمي خواهي بر تيره بختي من گواهي دهي
خواهش دارم روبه روي من نمان، عبور كن،
كوچه را طي كن و در انتهاي كوچه محو شو،
همان گونه كه آدم هاي خوشبخت محو مي شوند.
من حتي ظرفي ميوه نداشتم كه به مهمان
تعارف كنم، آمد- نشست- جراحت
و زخم هاي مرا ديد و رفت- در سكوت ما
دو سه شاخه ي شمعداني گل دادند
دردهاي من و مهمان به هم شباهت نداشت
وگرنه بيش تر نزد من مي ماند.
مرا ديگران هم ترك كرده بودند، اما بعد از رفتن
مهمان از خانه آه كشيدم، آهي كه مي توانست
كبريت مرطوبي را روشن كند، شاخه و برك هاي
گل هاي اطلسي و لادن
دروغين بودند اگر حقيقت داشتند
كنار آه من مي شكفتند، مهمان هنگام
خداحافظي به من گفته بود: آينده اي در كار نيست
قلب با رقت و نامنظم مي تپد، پس
فقط بايد سكوت كرد و برگ هاي
درختان و پرندگان مرده را شمرد
پس من در غيبت مهمان درختان را
از فصل جدا كردم.



قلب تو هوا را گرم كرد
در هواي گرم
عشق ما تعارف پنير بود و
قناعت به نگاه در چاه آب.

مردم كه در گرما
از باران مي آمدند
گفتي از اتاق بروند
چراغ بگذارند
من تو را دوست دارم.

اي تو
اي تو عادل
تو عادلانه غزل را
در خواب
در ظرف هاي شكسته
تنها نمي گذاري
در اطراف انفجار
يك شاخه ي له شده ي انگور است
قضاوت فقط از توست.

شاخه ي ابريشم را از چهره ات بر مي دارم
گفتم از توست
گفتي: نه، باد آورده است.
هنگام كه در طنز خاكستري زمستان
زمين را تازيانه مي زدي
خون شقايق از پوستم بر زمين ريخت.



ابر نخستين ترانه ي معجزه را
بر لبهامان حك كرد
زبانمان را فراموش كرديم
كفش و لباسمان كهنه ماند
و ما
با بوسه
درختان را
بهار كرديم.

ما در بدبختي ، سوء تفاهم بوديم
بادكنك ها
كه نفس هاي عشق مشتركمان
در آن حبس بود
به تيغك ها خورد و منفجر شد
قلبمان ايستاد
و ساعت هاي خفته ي زمين
به كار افتاد.

 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#39
ببینید من بیان این مدلی رو دوست ندارم و به نظرمهم صریح و ساده نیست و همچنین معتقدم شعر باید آهنگی داشته باشه که اون رواز نثر جدا کنه نه که شعر فدای آهنگ بشه فقط به وسیله ی اون زیباتر بشه
برای مثال آیا شما ناصر خسرو رو شاعر می دونید؟
شعر فقط به آهنگ نیست
هنگام خوندن اشعار ناصر خسرو با وجود داشتن آهنگ، من احساسِ شعر خوندن ندارم
پس شعر فقط به آهنگ نیست
چیزی که شعر رو از نثر جدا می کنه روحشه
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#40
متشکرم J-J واقعا ناصر خسرو مثال خوبی بود حتی وزن خیلی از شعر های رودکی رو هم با تلفظ های

امروزی نمیشه درآورد نمونش همون شعری که مرحله اول تو بیهقیمون بود حتی استادمونم نتونست با وزن و

آهنگ بخونتش !! امیدوارم همه مون بتونیم موج نو رو هضم کنیم ! آسون نیست !! ولی غیر ممکنم نیست !

از شعر قشنگتم ممنون ولی بیشتر به نظرم سپید می اومد یه آهنگی تهش احساس می کردم

من این 4 بیت حافظ رو هر دفعه باید یادآوری کنم ؟؟
 
بالا