Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

‏((قبل نوشت:دوستان چرا اینقدر میگین چرا نمی نویسم؟در سه روز ؛ سه تا نوشته گذاشتم!چند تاتشکرخورد؟!کلی وقت و انرژی گذاشتم؛تمام احساسم بسیج شد؛مخاطب خاص فرضی ایجادکردم واسه خودم ولی هیچ استقبالی نشد!حالا ما یه دلنوشته گذاشتیم که از آیریسک خداحافظی کردیم؛کلی تشکر زدن!زندگیه این آیا؟!‏
‏)‏
--------------------------------------------------
یه اعصاب خورد.....
یه دل داغون.....
یه دستی که اینقدر می لرزه که نمی تونه خودکار رو نگه داره.....
یه دفتر خیس.....
یه شمع به انتها رسیده.....
یه بغض بزرگ....
یه قهوه ی سرد و تلخ....
یه قاب عکس خالی....
یه بوق اشغال....
یه عالمه خاطره....
یه دنیا حسرت....
تمام سهم من از توئه!‏
---------------------------------
06:59p.m
2013.11.17
1392.08.26
sunday
به قلم آبی ثنا احمدی
ثــــنـــــــا خانوم ما که همیشه از پستای شما تشکر می کنیم!!! شما بازم بنویس، ما از شما حمایت می کنیم...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

دیدم همه دلنوشته نوشتند و فقط من از غافله عقب موندم...

دلــــــــم از این همه بی تفاوتی ها گرفته...
از همه ی این بی اعتمادی ها...
از همه ی این فراموشی ها...
از همه ی این حرف های دروغ...
از همه ی این...
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

چرخه ی توجه:
به یکی توجه میکنی و همش دنبالشی!ولی اون توجهش به تو نیست و تمام توجهش به یکی دیگه ست؛اون یکی دیگه هم اصلا توجهی به اون نمی کنه و توجهش به یکی دیگه ست؛اون اون یکی هم خودش توجهش به اون یکی نیست و توجهش به یکی دیگه ست و....
این داستان همیشه ادامه دارد....
آخه خیلی سخته تمام عشقت رو؛پولت رو؛وقتت رو سلامتی ت رو بذاری واسه یکی که از وجود خودت میدونیش؛بعد اون هیچکدوم از اینها رو نبینه؛ازت ایراد بگیره؛یکی دیگه رو به رخت بکشه...
تحمل این اتفاق رو ندارم!‏
حتی فکرش اشکم رو در میاره....حتی فکرش تنم رو میلرزونه...
‏((ثنا احمدی....این بار بدون قلم!))‏
 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

چرخه ی توجه:
به یکی توجه میکنی و همش دنبالشی!ولی اون توجهش به تو نیست و تمام توجهش به یکی دیگه ست؛اون یکی دیگه هم اصلا توجهی به اون نمی کنه و توجهش به یکی دیگه ست؛اون اون یکی هم خودش توجهش به اون یکی نیست و توجهش به یکی دیگه ست و....
این داستان همیشه ادامه دارد....
آخه خیلی سخته تمام عشقت رو؛پولت رو؛وقتت رو سلامتی ت رو بذاری واسه یکی که از وجود خودت میدونیش؛بعد اون هیچکدوم از اینها رو نبینه؛ازت ایراد بگیره؛یکی دیگه رو به رخت بکشه...
تحمل این اتفاق رو ندارم!‏
حتی فکرش اشکم رو در میاره....حتی فکرش تنم رو میلرزونه...
‏((ثنا احمدی....این بار بدون قلم!))‏
این حرف شما مصداق این حرف دکتر شریعتی هست: دكتر شريعتي چه عاشقانه گفت:من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم!
 

iman HN

New Member
ارسال ها
1,757
لایک ها
2,646
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

این حرف شما مصداق این حرف دکتر شریعتی هست: دكتر شريعتي چه عاشقانه گفت:من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم!
از دکتر شریعتی خیلی خوشم میاد و کتاباشو دوست دارم و این جملش خیلی خوب بود ولی حیف که یک واقعیته!:176:

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

من شب عاشورا وقتی از عزاداری برگشتم خونه یهو حس نوشتنم اومد(هر چند وقت یک بار که دلم گرفته اینطور میشم!)و یه متن 4-5صفحه ای نوشتم که تا اذان صبح بیدارم نگه داشت!این جا بخشی از اون رو میذارم...راستی اسم متنم هم هست "و حسینم ببین که چه زمانه ای شده..."
بخشی از صفحه2:
خیلی جالب است که در این روزگار به عاشق های واقعی می گویند گناه کار،آلوده و هزار ننگ و عیب دیگر رویش می گذارند به کیفر آنکه عاشق شده و حتی اگر بتوانند آلودگی هوا را هم گردن آلودگی عشقش می اندازند!
بگذریم عیبی ندارد...این عاشقان هم خدایی دارن که نجوایشان را می شنود...

بخشی از صفحه 3:
...و همیشه یک آیه را برای خودم زمزمه می کنم"الیس الله بکاف عبده" و به راستی خدا برایم کافی است؛آقایم به راستی که بد زمانه ای شده است...حتی احترام گذاشتن به بزرگتر ها هم برای بعضی ها افت دارد و به آن می گویند دمدگی،امل بودن و...
بخشی از صفحه 4:
هی هی هی...آقاجان دیگر از کجا و که بگویم که دلم بدجوری خون است.دیگر آنقدر به آدم های روی زمین بی اعتماد شده ام که می ترسم وقتی برای شادی می خواهم به هوا بپرم زمین را از زیر پایم بکشند!
مولا جان می دانی "تنهایی" چه دردی است...پرسیدن ندارد،آری که تو بهتر می دانی زیرا آن زمان که در غربت ندای هل من ناصرت بلند شد کسی را پاسخ گو نیافتی،این من هستم تازه آن را دریافته ام...تنهایی یعنی در میان جمع بودن ولی تنها نشستن...این ها که برایت سیاهه کرده ام کمی آرام ترم می کند...آرام،درست مانند مزرعه ای که تمام محصولاتش را ملخ ها خورده اند...دیگر نگران داس ها نیستم...اما یقین دارم که ایستادن اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب،افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی،پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت می کنم که همه مان فقط خاطره ایم!
مولاجان می بینی چه شیرین گفت نظامی
"بگفت آنجا به صنعت درچه کوشند؟ بگفت انده خرند و جان فروشند.
بگفتا جان فروشی در ادب نیست. بگفت از عشق بازان،این عجب نیست."
به راستی چرا " دار ملک آشناییمان" را همین جا پهن نکنیم و بساط فداکاری را همین جا نگستریم؟
خیلی ها می گویند چون شاید در این زمانه مجنون،مجنون باشد اما لیلی آن لیلی نیست و مجنون را آلوده و گناه کار خطاب می کند؛اما آن ها به یاد نمی آورند که
" اگر با دیگرانش بود میلی چرا جام مرا بشکست لیلی"
پس هنوز هم می توان امیدوار بود که پایان شب سیه سپید است!
آقاجان " چندین که برشمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم،الا یک از هزاران"
گذشته ام را بدون هیچ تاسفی پذیرفتم،با اعتماد زمان حالم را می گذرانم و بدون ترس برای آینده آماده می شوم.ایمان را رفیق راهم می گردانم و ترس را به گوشه ای می افکنم،شک هایم را باور نمی کنم و به باور هایم نیز شک نمی کنم
....و
آگاه باشیم که زندگی شگفت انگیز است،در صورتی که بدانیم چگونه زندگی کنیم!


ایمان حسین نژاد
23.8.1392

 

shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

گریه از تنهایی خود میکنم
گریه از فردای بی تو میکنم

من نمیخندم چو دانم بعدآن
گریه ازخوشحالی خود میکنم

چون نباشی یک دمی در نزد من
گریه ازحال بد خود میکنم
 

taha

Well-Known Member
ارسال ها
908
لایک ها
1,160
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

دلنوشته !
کاشکی دلم میزاشت بنویسم . هر بار که دست به قلم بر می دارم ....
از یه طرف دلم تنگه . از یه طرف نمیزاره خالیش کنم . از یه طرف دستی بر قلم ندارم که خالیش کنم
چقدر سخته !
اینکه بخوای بنویسی تا بقیه لایک بدن
و از اون سخت تر اینه که یه جوری بنویسی که همه فکر کنند دلنوشته ای واقعی و بدون توجه به نظره دیگرانه
مثله اون رفیقمون که میگفت یه چیزیو بگیو همه غرق در اون گفتت بشن و تو بری و تو افق محو شی !

اصلا جالب حرف نزدم ولی دلنوشته ای ,دلنوشته بود !
 
ارسال ها
4
لایک ها
7
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

تنهایی حس نبودن کسی است که تمام وجودت تمنای بودنش را میکند!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

وقتی که کسی را نمی یابیم که حرفهایمان را گوش کند، وقتی که هیچ کسی نیست که به درد دل ما توجهی داشته باشد ، آنگاه با «خود» گفتن و با «خود»حرف زدن راتجربه می کنیم
چه بسا تلخ نویسی نیز محصول همین فرایند حرف زدن با «خود»باشد و چه فرایند مقدسی !!!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

سرت گرم شد. سرم گرم شد
تو به او. من به تب

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم!
از لج تو...
از لج خودم...
که حاضر نبودیم یک بار
این ها را واقعی به هم بگوییم..

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

گفتم بیا... گفت پاهایم یخ زده!
و من به پایش سوختم!!!
گرم شد...
رفت به سوی دیگری!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

وقتی خیلی دیره که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود، بیشتر از همه دوستت داشت. ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بوده…!!!
 

kian007

مشاور فیزیک
ارسال ها
88
لایک ها
137
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

ما در ره دلبر دل و جان باخته ايم صد ها چو زمين و آسمان باخته ايماي شيخ تو ما را ز چه مي ترساني؟ما در طلبش هر دو جهان باخته ايم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

یه درختم که کِرم های تنش، تنها دلخوشیِ شب ها شن

یه کویری که خواب میبینه، رو تنش آب میپاشن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

خدایا...

خدایا با تو هستم...

آیا صدای این بنده ی گناه کار و سیه روی را می شنوی؟؟؟

خدایا دلم شکسته است...

خدایا دلم را کسانى میشکنند...

که هرگز راضى به شکستن دلشان نبودم...

از آدمهایت نمیگذرم...

از دل سنگشان..

از جنبه نداشتنشان...

ازهمه خوبي هايي كه دل شان رازد...

خدایا...

از خودم هم نمیگذرم...

حق من این همه مهربان بودن و احساس داشتن نبود...

حق من این همه تنهایى نبود...

خدایا من به آدمهایت بد نکردم اما بد کردن آنها رو به تو واگذار میکنم...​

خـــــــــدایـــــــــــا...
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

دلگیر نشو بانو...
این عادت آدم ها شده که دروغ بگویند!دروغ عاشقی...
از وهم دوست داشتن ت دلگیر نشو!‏
از دیده شدن به چشم یک وسیله برای خوشی و دلگرمی،دلیگیر نشو بانو...
تقصیر خوبی خودت است
اینقدر خوب بودی که برجسته و خاص شدی!‏
از نگاه های عجیب دیگران،دلگیر نشو!‏
تقصیر مشکی چشمان خودت بود بانو!‏ سیاهی شب عاشقان شده چشمانت و برق نگاهت،مهتاب دل شکسته شان...تو ملکه ی شب تنهائی شان شدی بانو!‏
بی چشم داشت،با مهر ، با همان دل آسمانی سابقت ...
دلگیر نشو بانو!‏
کسی کار خلاف عادت نکرده!‏
تو ماه باشی،عاشقی جرم است؟!‏
نگاهت معصوم باشد،عاشقی گناه است؟!‏
وقتی همه را درک کنی،عاشق تو نشدن غیر ممکن به نظر می رسد!‏
بانو...
دیگر به کسی کمک نکن...
دیگر کسی را دوست نداشته باش...
بانو!‏ این همه خوبی خسته ات نمی کند؟!‏
این همه مهربانی فرسوده ات نکرد؟!‏
این همه نوع دوستی تو را از زندگی نیانداخت؟!‏...
بانو از کسی دلگیر نشو!‏...
باعث این همه عشقی که نثارت میشود خودتی...
بدی دیگران به خاطر خوبی خودت است!دلگیر نشو...
((تقصیر من نبود...
تقصیر من نبود که با آن همه امید قبولی،
در امتحان ساده ی تو رد شدم...
اصلا...
نه تو....
نه من...
از خوبی تو بود که من آن همه بد شدم...‏))‏

-----------------------------------------------
اگر بگم چقدر دلم برات تنگ شده
اگر بدونی چقدر منتظر دیدنت بودم
اگر بفهمی تمام خاطرات رو از برم و هر صبح و شب مرور میکنم....
.
.
.
جو گیر میشی خودت رو از پنجره پرت میکنی پائین....:4: :4: :4:
واسه همین بهت نمی گم که چقدر همه ی اینها هستم:4:
:21:
:21:
:21:
((به قلم آبی ثنا احمدی))‏
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

من..متولد ماه عشقم...!ماهي كه بهاران از آن نشات ميگيرند...
ماهي كه عاشقان ديوانه ميشوند...
ماهي كه دختران عاشق ليلي ميشوند و پسران عاشق مجنون...!
ماهي كه هيچ دستي،دستي راپس نميزند و هيچ زباني دلي را نميشكند...
من متولد همان ماهي هستم...كه بوي عشق از آن بر ميخيزد...
من متولد ماهي هستم..كه طلوعي دوباره در آن پيداست.. و سلام ميكنم...به خوبي ها...به تازگي ها...
دلم شكسته...اما بايد زندگي كرد...بايد شنا كرد و تلاش در رودخانه ي زندگي...
من متولد ماه عشقم....!
چون از عشق اميد ميخيزد...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----



گاهي تنها به صداي قلبــ خسته ام گوش ميدهم...و گاهي...به صداي اشكهايم....
ــنخند...!اشك هايم صداي قلبم را انتقال ميدهند...!
ـعجيب است..اما ممكن است...!
مدتهاست كه بدون تو به آنــ ماهي نگاه ميكنــم كه با هم هماهنگ ميكرديم كه همزمان به آن نگــاه كنيم...
تنها نگاه ميكنم...
با چشماني پر از اشك...
من گريه ميكنمونسيم شبانگاهي دست خود را آرام آرام بر گونه هايم ميكشد...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

يسري ديگه هم هست...ايشالله سر فرصت ميذارمش..اما به پاي ثنا جون كه نميرسيم:)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

و امشب چقدر تاریک و سوت و کور است
نه مهتابی، نه ستاره ای، و نه نور چشمهایت هیچ کسی را نمی بینم... هیچ کس
تنها آسمان تیره شده ی آرزوهایم را می بینم
که ابرهایش بغض کرده اند
اما ابر ها هم دیگر نمی بارند...
میترسم از روزی که بی هوا هوای دلم طوفانی شود از طوفانش هراس و ترسی ندارم
اما با بی پناهی چه کنم...؟!
نه چمنی، نه سبزه زاری، که بر آن بغض فرو خفته ام ار جاری کنم،
بیا....
که شانهایت را برای گریه کردن دوست دارم...

بیا...
که بی تو هیچ چیز برایم خوشایند نیست...
بیا...
که دیگر طاقت دوری و تنهایی ندارم...
.
.
.
بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا...

 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

من..متولد ماه عشقم...!ماهي كه بهاران از آن نشات ميگيرند...
ماهي كه عاشقان ديوانه ميشوند...
ماهي كه دختران عاشق ليلي ميشوند و پسران عاشق مجنون...!
ماهي كه هيچ دستي،دستي راپس نميزند و هيچ زباني دلي را نميشكند...
من متولد همان ماهي هستم...كه بوي عشق از آن بر ميخيزد...
من متولد ماهي هستم..كه طلوعي دوباره در آن پيداست.. و سلام ميكنم...به خوبي ها...به تازگي ها...
دلم شكسته...اما بايد زندگي كرد...بايد شنا كرد و تلاش در رودخانه ي زندگي...
من متولد ماه عشقم....!
چون از عشق اميد ميخيزد...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----



گاهي تنها به صداي قلبــ خسته ام گوش ميدهم...و گاهي...به صداي اشكهايم....
ــنخند...!اشك هايم صداي قلبم را انتقال ميدهند...!
ـعجيب است..اما ممكن است...!
مدتهاست كه بدون تو به آنــ ماهي نگاه ميكنــم كه با هم هماهنگ ميكرديم كه همزمان به آن نگــاه كنيم...
تنها نگاه ميكنم...
با چشماني پر از اشك...
من گريه ميكنمونسيم شبانگاهي دست خود را آرام آرام بر گونه هايم ميكشد...

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

يسري ديگه هم هست...ايشالله سر فرصت ميذارمش..اما به پاي ثنا جون كه نميرسيم:)
سلام:
۱‏)خیلی عالی نوشتید!مخصوصا نوشته اولتون!من خودم متولد مردادم!ولی به نظرم اردیبهشت ماه عشقه!حالا نمیدونم شما منحصرا ماه *عشق*‏ منظورتون بود یا ماه عشق منظوره و ماهی از دوازده ماه سال منظورتونه؟!‏
۲‏)ایده ی گذاشتن عکس ایده ی ناب و عالی ی ی ی ی ای بود!ممنون!خیلی قشنگ بود
۳‏)بله ی که شما به پای ما نمیرسی!‏
چی فکر کردی؟!؟!؟!‏
شما رو سر ما جا داری:)
نوشته های من هنوز راه زیادی در پیش دارن برای بهتر شدن!‏
---------------
یه سوال:دوستان آیا مایلید که در همین تاپیک راجع به یه سری از نوشته ها بحث کنیم و به هم در جهت بهتر شدن کمک کنیم یا یه تاپیک جدا بسازیم(!!!)‏ و یا اینکه کلا تاپیک و پست رو بیخیال شیم و به هم شخصا نطر بدیم!؟نظرتون چیه؟!‏
من دلم میخواد نظرات بقیه رو راجع به پستهام بدونم!(و از همه بیشتر دلم میخواد نظرم رو راجع به بعضی پست ها بدم!‏:4:)
باتشکر:)
s.ahmadi
 

Archaeopteryx

New Member
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

میخواهم پرواز کنم...ز قفس آزاد بشم....
یا میپرم و دستی نی که منو بگیره و میوفتم و توی بی نهایت محو میشم....
یا اینکه صاحب قفس دستمو میگیره...مهم نی شاید بخواد بخاطر آوازهای بدیکه خوندم مجازاتم کنه اما بهر حال یه روزی میبخشه منو...
مهم نی که صاحب قفس کیه یا صاحب داره یا نه....یه روز قفس رو میشکنم....امیدوارم اون روز مارو بخاطر آوازهای بدمون ببخشین دوستان:1:
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

سلام:
۱‏)خیلی عالی نوشتید!مخصوصا نوشته اولتون!من خودم متولد مردادم!ولی به نظرم اردیبهشت ماه عشقه!حالا نمیدونم شما منحصرا ماه *عشق*‏ منظورتون بود یا ماه عشق منظوره و ماهی از دوازده ماه سال منظورتونه؟!‏
۲‏)ایده ی گذاشتن عکس ایده ی ناب و عالی ی ی ی ی ای بود!ممنون!خیلی قشنگ بود
۳‏)بله ی که شما به پای ما نمیرسی!‏
چی فکر کردی؟!؟!؟!‏
شما رو سر ما جا داری:)
نوشته های من هنوز راه زیادی در پیش دارن برای بهتر شدن!‏
---------------
یه سوال:دوستان آیا مایلید که در همین تاپیک راجع به یه سری از نوشته ها بحث کنیم و به هم در جهت بهتر شدن کمک کنیم یا یه تاپیک جدا بسازیم(!!!)‏ و یا اینکه کلا تاپیک و پست رو بیخیال شیم و به هم شخصا نطر بدیم!؟نظرتون چیه؟!‏
من دلم میخواد نظرات بقیه رو راجع به پستهام بدونم!(و از همه بیشتر دلم میخواد نظرم رو راجع به بعضی پست ها بدم!‏:4:)
باتشکر:)
s.ahmadi
من خودم متولد خردادم!
منظورم ولي ماه تولدم نبود...
منظورم اين بود كه من از عشق زاده شدمو زندگيم با عشقه...
بهنظر من همينجا بحث كنيم بهتره...
نوشته هاي شمام خيلي عاليه خانوممممممممم:)
اينارو تو وبم نوشتم...
ولي مطالب وبمم اكثرش از خودمه:)
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

امروز هوا باراني نيست!امروز هوا آفتابيست!
عجيب است!
هر وقت دلم آفتابيست هوا بارانيست!هر وقت دلم بارانيست هوا آفتابيست!
دستهايم خاليست....
قبلا بوي عشق ميداد..بوي تازگي...
اما اكنون چند وقتيست...بوي كهنگي گرفته..بوي اشك ميدهد!!!
بغض هايم را چه كنم؟
درد هايم را چه؟؟؟
قبلا مرهم دردم تو بودي...اما حالا...تو خودت...دردي!

شراب عشقت...مستم كرد...ديوانه ام كرد...اما افسوس..افسوس كه من ليلي بودم..اما تو مجنون نبودي...
و شايد هم بودي...اما شايد...راه ابراز جنون را بلد نبودي...!
دستهايم خاليست...هنوز هم جاي دست هاي تو در دستانم خاليست!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

نفس كشيدن در دنياي بدون تو چقدر سخت است...!زنده ماندن در ديار غربت زده اي كه حتي رد پاهايت در ان نيست چقدر سخت است...!
ديدن گل هايي كه بي تو پژمرده مي شوند چقدر سخت است...!
ذره ذره آب شدن در آتش عشق تو چقدر سخت است...!
در خود شكستن و تنها گريستن چقدر سخت است...!

سخت است كه باور كنم نيستي...چقدر دلتنگت هستم...چقدر دلم براي آن روز ها تنگ شده است...!چقدر بي قرارت هستم...اما...تنها ، در اين همه غربت...آن هم بي تو...زندگي است ديگر....خوبي ها را زود ميگذراند...بدي ها را طولاني تر ميكند...


 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

امروز هوا باراني نيست!امروز هوا آفتابيست!
عجيب است!
هر وقت دلم آفتابيست هوا بارانيست!هر وقت دلم بارانيست هوا آفتابيست!
دستهايم خاليست....
قبلا بوي عشق ميداد..بوي تازگي...
اما اكنون چند وقتيست...بوي كهنگي گرفته..بوي اشك ميدهد!!!
بغض هايم را چه كنم؟
درد هايم را چه؟؟؟
قبلا مرهم دردم تو بودي...اما حالا...تو خودت...دردي!

شراب عشقت...مستم كرد...ديوانه ام كرد...اما افسوس..افسوس كه من ليلي بودم..اما تو مجنون نبودي...
و شايد هم بودي...اما شايد...راه ابراز جنون را بلد نبودي...!
دستهايم خاليست...هنوز هم جاي دست هاي تو در دستانم خاليست!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

نفس كشيدن در دنياي بدون تو چقدر سخت است...!زنده ماندن در ديار غربت زده اي كه حتي رد پاهايت در ان نيست چقدر سخت است...!
ديدن گل هايي كه بي تو پژمرده مي شوند چقدر سخت است...!
ذره ذره آب شدن در آتش عشق تو چقدر سخت است...!
در خود شكستن و تنها گريستن چقدر سخت است...!

سخت است كه باور كنم نيستي...چقدر دلتنگت هستم...چقدر دلم براي آن روز ها تنگ شده است...!چقدر بي قرارت هستم...اما...تنها ، در اين همه غربت...آن هم بي تو...زندگي است ديگر....خوبي ها را زود ميگذراند...بدي ها را طولاني تر ميكند...


مریم خانوم واقعا نوشته هاتون عالیه... تبریک می گم بهتون بابت این ذوق نویسندگی... به ما هم یاد بدید...:d
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

مریم خانوم واقعا نوشته هاتون عالیه... تبریک می گم بهتون بابت این ذوق نویسندگی... به ما هم یاد بدید...:d
ممنون:)
تازه شعرم ميگم...دوبارم رتبه آوردم:)
ولي خب...خيلي راه داره!
الان ذوقو استعداد كور شده!
فورانش در دفتر اشعارمه!!
 
بالا