پاسخ : دلنوشته ها
و صدایی چو هر روز مرا برخیزاند
و ز خوابی که در آن غرق بدم بیدار کرد
بکشیدم دستم بر چشمم ، پهلویم ، بوی تو میدادند
اثر تیز نوک ناخن تو ، بر لبانم باقیست
اندکی قل میخورم ، دست بر اطراف تختم میکشم اما نیست...
آه خدایا این بار هم خواب بود...
دست بر قبلک خویش ، اندکی گریه کنان ، رو به قبله گفتم
که خدایا حکمت کار تو چیست...
از برای چه فقط در خواب میبینم وُرا
اگر این حکمت توست ، اندکی فضل خودت را بنما... و بخوابان مرا تا ابدا...
قلب خویش بفشردم ، نفسم تنگ گرفت... و ندایی آمد...
اندکی صبر بود بنده ی من ، چاره ی عشق، تو را...
گر نبینی تو فراق قبل وصال ، لذت وصل نفهمی هرگز...
و در این بین صدایی دیگر ترساندم
مادرم بانگ بزد دیرت شد. در مدرسه ات بستند برو خداحافظ!
ممنون میشم نظراتتون رو بگین
و صدایی چو هر روز مرا برخیزاند
و ز خوابی که در آن غرق بدم بیدار کرد
بکشیدم دستم بر چشمم ، پهلویم ، بوی تو میدادند
اثر تیز نوک ناخن تو ، بر لبانم باقیست
اندکی قل میخورم ، دست بر اطراف تختم میکشم اما نیست...
آه خدایا این بار هم خواب بود...
دست بر قبلک خویش ، اندکی گریه کنان ، رو به قبله گفتم
که خدایا حکمت کار تو چیست...
از برای چه فقط در خواب میبینم وُرا
اگر این حکمت توست ، اندکی فضل خودت را بنما... و بخوابان مرا تا ابدا...
قلب خویش بفشردم ، نفسم تنگ گرفت... و ندایی آمد...
اندکی صبر بود بنده ی من ، چاره ی عشق، تو را...
گر نبینی تو فراق قبل وصال ، لذت وصل نفهمی هرگز...
و در این بین صدایی دیگر ترساندم
مادرم بانگ بزد دیرت شد. در مدرسه ات بستند برو خداحافظ!
ممنون میشم نظراتتون رو بگین
آخرین ویرایش توسط مدیر